scrutineer
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی
ممیز، بازرس، بازرس اراء
ناظر، کنترل کننده، بازرس، حسابدار ممیز
بازرس، مفتش
پیشنهاد کاربران
واژه بازرس کاملا پارسی است در عربی می شود مفتش درترکی می شود m�fettiş این واژه یعنی بازرس صد درصد پارسی است.
بازرسین/بازرسان:
واژه بازرس فارسی است و جمع بستن آن با "ین" علامت جمع عربی در حالت نصب و جر غلط است به جای آن باید گفت بازرسان.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۶. )
واژه بازرس فارسی است و جمع بستن آن با "ین" علامت جمع عربی در حالت نصب و جر غلط است به جای آن باید گفت بازرسان.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۶. )
ناظر، کارآگاه، مفتش، وارس