بازدید

/bAzdid/

    return-visit
    repaying a visit
    survey
    audit
    control
    overhaul
    visitation

فارسی به انگلیسی

بازدید از جاهای دیدنی
sightseeing

بازدید کردن
explore, inspect, review, visit, to return a visit (to), to survey

مترادف ها

visit (اسم)
بازدید، دیدار، عیادت

review (اسم)
خلاصه، رژه، عقیده، مرور، مجله، بازدید، نشریه، تجدید نظر

survey (اسم)
براورد، ممیزی، بررسی، بازدید، نقشه برداری، زمینه یابی، مطالعه مجمل، بردید

inspection (اسم)
بازرسی، معاینه، سرکشی، تفتیش، سان، بازدید

revision (اسم)
اصلاح، باز بینی، مرور، بازدید، چاپ تازه، چاپ اصلاح شده، تجدید نظر، رسیدگی ثانوی

پیشنهاد کاربران

بازدید کند: باعث می شود، عارض می شود ( در متن طب سنتی گنجینه بهارستان ( غیاثیه ) مانند: پنیر. . . درد سر بازدید کند و دیر گوارد: پنیر باعث سردرد می گردد و دیر هضم می شود ) .
وارسی
دیدار، دیدار مجدد، ملاقات، ویزیت، کنترل، معاینه، بررسی، سرکشی، ورانداز
Toured
HITS

بپرس