بازده

/bAzdeh/

    crop
    efficiency
    outcome
    payoff
    return
    yield
    output
    [machinery.] efficiency

فارسی به انگلیسی

بازده دادن
return

بازده داشتن
pay, return, yield

بازده گیری
featherbedding

بازده ماشین
run

بازده مند
efficient

مترادف ها

efficiency (اسم)
کفایت، سودمندی، بهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه

revenue (اسم)
درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد

turnover (اسم)
تعویض، برگشت، انتقال، محصول، برگشتگی، بازده، تغییر و تبدیل، عملکرد، حجم معاملات، قطاب، عایدی فعالیت، واژگون شدگی

yield (اسم)
محصول، سودمندی، بازده، حاصل

output (اسم)
محصول، بازده، تولید، برونداد

پیشنهاد کاربران

یه سوال دارم
کدام بک در مصرص برق ماشن لباس شویی صرفه جویی می کند؟
شستن با دور دمای پایین♡ خشک کن♡ پر بودن ماشین لباس شویی♡
از فعل بازدادن
صیغه امری: بازده
ثمر، حاصل، محصول، نتیجه، راندمان، کارکرد، میزان تولید
راندمان

بپرس