بازداشتن


    check
    coerce
    cramp
    detain
    discourage
    dissuade
    encumber
    enjoin
    inhibit
    keep
    restrain
    stop
    arrest
    prevent
    stay
    wean
    to prevent
    to dissuade
    to detain
    to hold back

فارسی به انگلیسی

بازداشتن از انجام کاری
debar

بازداشتن از ورود
debar

مترادف ها

deter (فعل)
ترساندن، باز داشتن، تحذیر کردن

stay (فعل)
ماندن، باز داشتن، نگاه داشتن، باقی ماندن، توقف کردن

ban (فعل)
قدغن کردن، باز داشتن، بستن، ممنوع ساختن، منع کردن، تحریم کردن، لعن کردن، اجازه ندادن

forbid (فعل)
قدغن کردن، باز داشتن، ممنوع ساختن، منع کردن، اجازه ندادن، ممانعت کردن

interdict (فعل)
قدغن کردن، باز داشتن، رد کردن، اجازه ندادن، ممانعت کردن، ممنوع کردن، محجور کردن، نهی کردن

bar (فعل)
باز داشتن، بستن، مانع شدن، مسدود کردن، از بین رفتن رد کردن دادخواست

hold (فعل)
چسبیدن، باز داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، منعقد کردن، تصرف کردن، نگه داشتن، در دست داشتن، جا گرفتن

arrest (فعل)
توقیف کردن، باز داشتن، محبوس کردن، حبس کردن، ناگهان توقیف کردن، جلوگیری کردن

detain (فعل)
توقیف کردن، باز داشتن، معطل کردن

impeach (فعل)
متهم کردن، احضار نمودن، باز داشتن، عیب جویی کردن، بدادگاه جلب کردن، تردید کردن در، اعلام جرم کردن

encumber (فعل)
باز داشتن، اسباب زحمت شدن، دست و پای کسی را گرفتن

prevent (فعل)
باز داشتن، جلوگیری کردن، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن

debar (فعل)
باز داشتن، مانع شدن، محروم کردن، ممنوع کردن

dissuade (فعل)
باز داشتن، دلسرد کردن، منصرف کردن

block (فعل)
باز داشتن، بستن، مسدود کردن، بند اوردن، مانع شدن از، قالب کردن

contain (فعل)
باز داشتن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، دارا بودن، محتوی بودن، محدود نگاهداشتن

impede (فعل)
باز داشتن، مانع شدن، ممانعت کردن، مشکل کردن

stow (فعل)
انباشتن، باز داشتن، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن

پیشنهاد کاربران

باز داشتن ؛ مانع شدن. مانع آمدن.
نهی، منع
مجید علیائی
منع
نَهی
نهی راندن ؛ مقابل حکم راندن. نهی کردن. بازداشتن. دستور نهی دادن :
امر، امر تو هرچه خواهی کن
نهی ، نهی تو هرچه باید ران.
ابوالفرج رونی.
کف
محجر ساختن
( مصدر ) محجور کردن ممنوع ساختن : اگر از کتاب لعنی و سبی نسبت بصحاب. کبار مشهود افتد مواخذ. شدید کنم و کتابها محجر سازم . . .
ممانعت به عمل آوردن
بازداشتن:
هرگاه این فعل مرکب در جمله ی پایه بیاید فعل جمله پیرو باید در وجه التزامی باشد.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۶. )

بپرس