بازبین

/bAzbin/

    controller
    inspector
    review

فارسی به انگلیسی

بازبین پزشکی
checkup

بازبین گر
revisory, examiner

بازبین گرای
revisionist

بازبین کردن
examine, revise

مترادف ها

surveyor (اسم)
مساح، بازبین، مبصر کلاس، نقشه بردار، پیمایشگر، زمین پیما

reviewer (اسم)
بازبین، منقد ادبی، بازبین گر

verifier (اسم)
ممیز، بازبین، تصدیق کننده، بازبینی کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس