بازار

/bAzAr/

    bazaar
    exchange
    mall
    market
    marketplace
    mart
    plaza
    rialto
    market(- place)

فارسی به انگلیسی

بازار ازاد
free market, open market

بازار انبازین
common market

بازار انحصاری
corners

بازار بر وفق مراد فروشنده
sellers market

بازار پردازی
merchandizer

بازار پررونق
sellers market

بازار پژوهی
market research

بازار پول
money market

بازار خرید
buyers market

بازار داغ
bull market

بازار را اشباع کردن
glut

بازار راکداست
the market is dull.

بازار رسانی
marketing

بازار رو به ترقی
bull market

بازار سالانه
fair

بازار سهام
bourse, stock market

بازار سیاه
black market

بازار سیاه ایجاد کردن
tout

بازار شکنی کردن
dump

بازار گرم
brisk market, demand, sellers market

مترادف ها

agora (اسم)
بازار، محفل

market (اسم)
بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد

marketplace (اسم)
بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا

bazaar (اسم)
بازار

mart (اسم)
بازار، مرکز بازرگانی، مرکز حراج

plaza (اسم)
بازار، میدان، میدان عمومی، میدان محل معامله

forum (اسم)
بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم

پیشنهاد کاربران

پاسخ به جناب سالار :
1 - واژه مغولی تامغای از واژه فارسی �تمگا� گرفته شده است.
2 - شما از همین 32 حرف فارسی �ق� �غ� �گ� را نمی توانید درست تلفظ کنید و ترکهای ترکیه �خ� را هم نمی توانند تلفظ نمایند بعد ادعای 38 حرف دارید .
...
[مشاهده متن کامل]

3 - ما از زبان کهن و باستانی سخن می گوییم شما از مسجد �معرب مزگت فارسی� سخن به میان می آورید که به دوره بعد از اسلام مربوط می شود وچونکه ترکها توسط ایرانیها مسلمان شده اند سخن شما جز یاوه گویی چیزی دیگر نیست.
4 - زبان پهلوی همان زبان پارسی میانه می باشد و پیش از اسلام در این سرزمین بکار می رفته است.
5 - تحقیقات را شبها در خواب و رویا انجام می دهید تا شاید بتوانید تاریخی برای خود دست و پا نمایید .

واژه بازارشایدپازاربوده است. به معنی محل پاگذاشتن وبه بیان دیگرمحل رفت وآمدمردم وکاروانها برای خرید وفروش مایحتاج روزمره باشدکه درگذرایام وسهولت تلفظ به بازارتبدیل شده است، شاید.
ساختار خود کلمه بازار از از و ار تشکیل شده .
اول کلمه ای که مدعی هستید رو باید در زبان با هم خانواده ها و ساختارش در کلمات دیگر نشون بدید تا اثبات کنید برای این زبان است .
تامغای آز و ار در سری سی و هشت حرفی الفبای قدیم تورک قرار میگیرن و صدها کلمه تورکی با آز و ار داریم …
...
[مشاهده متن کامل]

تامغای آز برگرفته از سمنیزم در مفهوم درخواست تعالی در فرش ها و مساجد کار شده و غیر قابل کتمان و جعل است .
در نهایت برای زبان ادعایی پهلوی اول باید بتونید یک اثر معرفی کنید یک چهره معرفی کنید یک شاعر معرفی کنید تا بتونید وجوش رو اثبات کنید چون طبق تحقیقات جدید ساسانی ها سریانی ( عرب ) هستند و در اتحاد با کوشانی ( هون ) … دهها چهره سریانی مثل افرادیات وجود داره ولی هیچ اثر فهلوی نیست .

بازار واژه ای فارسی است و از �وازار� پهلوی و آنهم از �واها چارانا�در زبان ایرانی باستان گرفته شده
است
در پاسخ به پانترکها که طبق معمول می خواهند چیزهایی را ندارند بدزدند چرا که به آنها در روسیه قزاق ( دزد ) می گفتند باید بگویم :
...
[مشاهده متن کامل]

1 - ترکها عشایر بوده و ساکن یک مکان نبودند که جایی برای داد وستد داشته باشند تا برایش واژه ای داشته باشند
2 - ترکهای عثمانی این واژه را از فارسی گرفته و با تلفظ �پازار� هم بجای بازار و هم بجای روز یکشنبه استفاده می کنند
3 - ترکها همچنین واژه چهارسوی فارسی را با تلفظ �چارشی� به همین معنا استفاده می کنند
4 - بازار از زبان فارسی به ایتالیایی و از آنجا به انگلیسی راه یافته است

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Market
بستر یا عرصه ای آنلاین یا آفلاین که در آن معاملات تجاری انجام می شود.
با زار = جای که اشک آدم را در می آورد و انسان را آزار میدهد
هم خانواده بی زار و آزار
در زبان کوردی
بازار معنی نداره اما واچار چرا
وا=آنجا
چار=برآورده کردن، درمان کردن، بینیاز ی، چاره کردن و. . . .
بازار تعریب شده واچار هستش وا به با ، چار به زار عوض شده
مثل کلمه مسمار که از پزمار کوردی گرفته شده به معنی پسر مار
...
[مشاهده متن کامل]

ودهها کلمه دیگه که وارد زبان عربی شده
و صدها کلمه ایی که ما از آنها گرفتیم

بازار در پارسی دوران ساسانی به دیس
واچار
وازار
بوده است.
واجار
واژه بازار از پارسی میانه وازار ( wāzār ) ، از پارسی باستانی واچار ( vāčar ) سرچشمه می گیرد. درست زمانی که مغولها اصلا نمیدانستن زبان چیست وگر میدانستند که دنیا را به خاک و خون نمی کشیدن و حاصلین تجاوز وحشی و بیسواد خود را به ارث نمی گذاشتن.
...
[مشاهده متن کامل]

#تپه یا تُنب واژه ای فارسی به معنی ارتفاعی نه بس بلند از زمین، تل، تپه، توده، نجد و ربوه است. در پارسی دری و در برخی گویشهای محلی به کار رفته است. ازجمله گویش تنگستانی و لارستانی به ویژه در گویش کوخِردی و شهرستان بستک هرمزگان به کار می رود. . .
واژهٔ فارسیِ تپه شکلی دیگر از واژه های قدیمی تر پارسیِ تبره و تبرک است. زبان های ترک تبار نیز این واژه را از فارسی وام گرفته اند.
تپه واژه ای فارسی برگرفته از پایه است، به کوه های کوچک کنار کوه، 《 کوهپایه یا تپه》 می گویند.
و یکی از هزاران واژه ی فارسی است ، که به ترکی راه یافته.

چون که زیرا
عوذری ( ببخشید اوزرا ) مطمئنی تهوع و استفراغ ترکی نیست و عربیه؟ شاید عمدا ع غ بکار رفته که ترکا را گمراه کنه که فکر کنن عربیه.
یه کم که به تخیلت فشار بیاری می فهمی که تهوع در اصل تاهاوو بوده که توی ترکی دل آشوب معنی میده و استفراغ هم ایستیفراماق هست که از ریشه فعل سیتیفراخ گرفته شده یعنی گند زدن جوری که حال همه رو بد کنه.
...
[مشاهده متن کامل]

هر کلمه ای که آخرش اغ یا اق باشه ترکیه مث استفراغ فراغ ارفاق رفیق رفاقت طلاق عروس ( آروس ) داماد بلاغ ( نهج البلاغه هم ترکیه ) تبلیغ بلوغ طلوع غروب عذری ( اوزرا ) سوقرا کوبرا اسقر اکبر و و و
کلا هر کلمه ای که اول و آخرش هر چیزی باشه حتما ترکی هستش. . .
قدر خودتو بدون و مواظب خودت باش

باشیم اوسته یرین وار . یا تپه م اوسته یرین وار. . . . تپه نام دیگر باش ( سر ) است. . . تپه لی باغ نام محله ایی در تبریز ( باغی که تپه ( زایده ایی مثل سر، که گرد است. دارد ) تپه یک کلمه ی تورکی است. چون
...
[مشاهده متن کامل]
حروف گچپژ در عربی و لهجه هایش نیست. و حروف گچپژ مخصوص زبان تورکی است. کلاه زنان را نیز گفته اند و آن چیزی باشد محرابی که زنان از گلابتون و مروارید دوزند و از طلا و جواهر نیز سازند و بر پیشانی نصب کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . و کله و کلاه را که از ماهوت یا شال پشمینه باشد نیز تپه ٔ کلاه گویند بجهت برآمدگی . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . || جای مدور که از خاک کودو نرم کنند برای کاشتن گلها. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || مجازاً چیزی برآمده را گویند چون : یک تپه ریش داشتن ، تپه تپه پلیدی . پلیدی بسیار کودشده . گردشده و فراهم شده . || مزید مؤخر امکنه : آل تپه ، الباس تپه ، امام تقی تپه ، ایلغارتپه ، باج تپه ، بنفشه تپه ، ترنگ تپه ، تقرتپه ، تیکان تپه ، دوشان تپه ، دیم تپه ، سالیان تپه ، سنگ تپه ، شالی تپه ، شغال تپه ، شهرستان تپه ، قراتپه ، قراوای تپه ، قلی تپه ، گل تپه ، گمش تپه ، گندل تپه ، مرادتپه ، یارم تپه . || مزید مقدم امکنه . رجوع به تپه . . . شود.

رواج گاه. [ رَ ] ( اِ مرکب ) بازارگاه. ( ناظم الاطباء ) . جای روایی. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ) .
بازار از دو تکواژ کهن پارسی می باشد: ( بار ) و پسوند ( زار )
تکواژ ( بار ) که نیاز به ویچارش ( توضیح ) ندارد. پسوند ( زار ) پسوند کهن پارسی ( همچون مرغزار ) است که یک پسوند مکانی است و هنگامی به کار می رود که در آن مکان با فراوانی وانبوهی از آن چیزی که در تکواژ یا واژۀ پیشینِ زار بکار رفته، روبه رو باشیم ( برای پژوهش در این باره می توانید پسوندها را جستجو کنید ) : همانند ( چمن زار ) که به چم و معنای جایی است که چمن به فراوانی دیده می شود. ( گلزار ) جایی است که به فراوانی گل و ) جود دارد. ( کوهزار ) جایی است که کوههای بسیاری وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

پس بازار ( بارزار:سِتُرده شدن آوای ( ر ) به دلیل نزدیکی به آوای ( ز ) ) :به معنای جایی است که بارهای بسیار وجود دارد.
این کاربر ( ع ) گویا نمی دانند در گذشته فروشگاه نبوده که بخواهند کرکره را ببندند، بلکه فروشنده بارهایی داشته که دادوستد می کرده و یا در معرض فروش می گذاشته است، چجوری رویت می شود value را به بازار و بازار را به بالا پیوند دهی؟؟این فلسفه بافی های شما پانمغولچِگان بسیار خنده دار است. به گمانم اگر این کاربر ادامه می داد، همۀ نوواژگان در دانش اقتصاد و رمزارزها را به توهمات خود پیوند می داد.

دیگه واقعا تهوع آوره هرچیزی رو به زبان ترکی یا همون مغولی ربط میدین ترکی امروز خیلی کلمات فارسی واردش شده و این توهم رو بهتون وارد کرده لابد همش ترکی بوده انقدر خودتون رو با جعلیات منفورتر از این نکنید
یر ساده ای دارد که چنین است
باها زار
متن زیر را بخوانیم :
Aynı HAvr k�kten Latince venum ( satış ) , vendere ( satmak ) > İngilizce venal ( parayla alınıp satılan ) , vendor ( satıcı ) .
...
[مشاهده متن کامل]

همانطور که میبینید این واژه را به زبان هند و اروپایی متصل کردند!
واژه ی باها در ترکی همان باغا در نام باغادیر - باهادیر است. 🔴
باها - باغا از بن باغماق ( بوغماق ) به معنی بستن است ( باغلی ) که از تفسیر چفت و بست شده است ( باغلاییجی - بند کننده )
واژه ی باغام در ترکی به معنی پشتیبان از این ریشه است همچنین باغانا به معنی ستون از این ریشه است از تفسیر پابند شده و محکم معانی مثبت گرفته است یا از تفسیر باغیشلاماق بخشندگی و مهربانی این معانی را گرفته است.
در لاتین vendere به معنی فروختن وجود دارد که واژه ی ناخالص با بن باغ است که ممکن است از بها فعل فروش مشتق شده یا اینکه از تفسیر دیگر بند کردن ( مثل تفسیر فارسی فرو - فروختن ) چنین فعلی ایجاد شده است.
venum : فروش
واژه ی value در انگلیسی به معنی قیمت از این ریشه است.
واژه ی بالا در فارسی و بالا - bala در ترکی به معنی عزیز هم از همین بن هستند
بالا - bala : ارزشمند - عزیز
واژه بلند هم از این واژه درست شده است.
تفسیر دوم واژه ی بازار♦️
از فعل بوزدورماق ترکی به معنی معامله کردن است ( باسدیرماق - فروختن )
بوز زار که در انگلیسی به صورت buzzar نوشته میشود.
bozzar : محل معامله

گمان میرودبازار به معنای مصطلح آن که محل دادوستدباشدرا باید با توجه به بارمفهومی آن معناکرد لذا معنی آن بیشتربه این میخورد که محلی که می باید اجناس درآن به صورت باز و درمعرض دید بودن آورده شود ( باز= بدن
...
[مشاهده متن کامل]
پوشش آر= بیاور ) و یا اینکه چنانچه جنس فروخته شده به هرعلتی مورد توجه خریدارقرارنگرفت، میتواند آن را بازگرداند ( باز= برگرداندن آر= بیاور )

mall
بازار ( Market ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] محلی که خریداران و فروشندگان اقلامی را که ارزش دارند مبادله می کنند. فضایی است فیزیکی که خریداران و فروشندگان برای بهترین قیمت چانه زنی می کنند که یکی از مفاهیم اساسی تجارت است . فقدان یک بازار فیزیکی برای یک سری از کالاها معمولاً یکی از منابع اساسی ناکارآمدی اقتصادی است. در این بازار تقاضا برای محصول یا خدمت مورد نظر معمولاً از طریق طرح هایی با مدت زمان مشخص و معلوم سنجیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]


بازار رو به ترقی :[اصطلاح اقتصای] بازاری که در آن افزایش متمادی در قیمت سهام مشاهده شود.
بازار فروش ( اصطلاح بازاریابی و فروش ) : هنگامه که به هر دلیلی کالا در بازار کم می شود و مشتریان برای خرید به بازار وجود می آورند بدون تأمل و تفکر هر نوع کالایی با هر کیفیتی را می خرند اصطلاحاً به وضعیت بازار، بازار فروش می گویند.
بازار رقابتی ( اصطلاح بازاریابی و فروش ) : به بازاری اطلاق می شود که در آن تعداد بسیاری خریدار و فروشنده به طور مستقل مشغول داد و ستد باشند؛ بنابراین هیچ عضو بازار نمی تواند به تنهایی تأثیری بر بازار داشته باشد.
بازار : به معنی کار و بار و رفتار و شیوه ی زندگانی
بدید، از بدو نیک ، بازارِ اوی ؛
به یزدان پناهید در کار ِ اوی.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۹۰.
در جای دیگر می نویسد : ( ( بازار در پهلوی در ریخت واچار wāčār بکار می رفته است . ستاگ واژه ، " با " یا "وا " ، ریختی از " بها " در پهلوی وهاگ wahāg دانسته شده است و معنی بنیادین آن بهازار = جای بها . بازار دربیت زیر به کنایه ی ایما از رونق و رواج و روایی به کار رفته است .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چو تهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان. ) )
( همان ص 257. )
در مورد معنی بازار در بیت زیر می نویسد : ( ( بازار در بیت زیر به معنی نیرنگ و فریب ِ نغز و نهان به کار رفته است که نیرنگباز و فریفتار را در چشم فریفته می آراید و راستکار و بی رنگ و ریو جلوه می دهد .
( ( چو ضحاک بشنید گفتار اوی
نهانی ندانست بازار اوی ) )
( همان ، جلد اول ، ص 281. )

بازار یعنی مکانی که در آن خرید یا فروش انجام میشود و مردم زیادی در آن رفت وآمد میکند
بازار=باز آر
یعنی= باز بیار. . .
بازار، شخص است نه مکان!
به کسی که دائم پول یا کالا و یا خدمت می آورد و عرضه می کند، بازار گفته می شود.
به کسی که پول می آورد، بازار خریدار؛
و به کسی که کالا یا خدمت عرضه می کند، بازار فروشنده گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

با این معنی، کلماتی همچون بازاریابی اصالت معنایی پیدا می کنند.
بازاریابی یعنی= مشتری یابی
هومن کشاورز

واجار ~ وازار
معنی بازار در زبان لری بختیاری
با:::باید. با
زار:::زار زدن. داد زدن.
فریاد زدن. جهت خبر دار شدن رهگذران از جنس فروشی خود در مغازه و خرید آن توسط رهگذران . با زار زدن
جمله لری بختیاری
...
[مشاهده متن کامل]

خوی چیات بفروش ره
وازار زنی:::
اگر می خواهی
چیزهایت*اجناس*به فروش
برود باید زار بزنی*فریاد زدن*
وازار:::باید زار، باید فریاد. باید داد
زار:::فریادی که نوعی درخواست از مردم است .
بیاید و بخرید. نوعی خواهش
وا::باید

بازار ( بخش اول ) 1 ) واژه 2 ) شهر و بازار در دوره اسلامی بازار بزرگ شهری جایگاه بازار در شهر اسلامی 3 ) مهمترین خصوصیات بازارهای م ، قیصریه ، بدستان ) ؛ میدان ؛ دالان ؛ چهارسو
پیوستگی میان اجزای مختلف بازار با قدمتهای متفاوت
...
[مشاهده متن کامل]

جدا بودن محل کار ( بازار ) از محل سکونت
تجمع پیشه وران مختلف در راسته ها
بخشبندی بازار و اصول اساسی آن
مهمترین گونه های بازار از لحاظ شکل و کارکرد: بازار خطی ؛ بازار چندمحوری ؛ بازار مرکزی با خانهای پیرامونی ؛ بازار صلیبی ؛ بازار محله ؛ بازار بیرون شهری ؛ بازار صحرایی ؛ بازار زیارتی ؛ بازار صنایع دستی
4 ) کلیاتی در معماری و مصالح ساختمانی بازار
5 ) نظام درونی بازار
اصناف بازار
تشکیلات صنفی
بازارهای صنفی
احتساب و نظارت
بازار، در حدیث و فقه
6 ) بازارهای شهری قبل از اسلام و در دورة اسلامی
دورة جاهلیت و صدر اسلام ( عکاظ ؛ مربد )
دورة اسلامی ( قلمرو مرکزی ؛ مناطق پیرامونی )
7 ) نقش بازار شهری در زندگی اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی
و دینی
اشارات و سوابق تاریخی
ــ در ایران دو قرن اخیر:
مجلس وکلای تجار ( 1301 )
قیام تنباکو ( 1309 )
انقلاب مشروطیت ( 1324 - 1329 )
نهضت ضدجمهوری ( 1302 )
نهضت ملی شدن صنعت نفت ( 1329 - 1332 )
قیام 15 خرداد 1342
انقلاب اسلامی ( 1356 - 1357 )
8 ) پیشینه و خاستگاه بازار بزرگ شهری
یافته های باستانشناسی ، داده ها، و شواهد کهن تاریخی
پیدایش راسته های خرده فروشی
پیدایش سراهای سرپوشیده برای کالاهای گرانبها
پیدایش خانها برای تجارتهای عمده و خارجی
9 ) بازارهای موقت
بازارهای روستایی در ایران و افغانستان
بازارهای موسمی در جهان اسلام
10 ) بازار در ایران
بازارهای روستایی
بازارهای شهری
بازارهای ایران : اراک ؛ اصفهان ؛ تبریز؛ تهران ؛ رضا ( مشهد ) ؛ قزوین ؛ قیصریة لار؛ کاشان ؛ کرمان ؛ وکیل ( شیراز ) ؛ یزد
1 ) واژه . بازار، در فارسی میانه وازار r ¦ za ¦ wa ] w'c'l ؛ در فارسی میانه مانوی w'c'r [ با ترکیبهایی چون وازارگ ( بازاری ) ، وازارگان ( بازرگان ) ، وازارگانیه ( بازرگانی ) ، وازاربَدْ ( رییس بازار، ملک التجّار رجوع کنید به کتیبة سه زبانة شاپور اول در کعبة زردشت ، س 35؛ ماریک ، ص 330، 331؛ باک ، ص 265؛ ژینیو، ص 35 ) ؛ و نیز رَسْتَگ ـ یـ ـ وازار r ¦ za ¦ rastag - i - wa ( راسته یا رستة بازار رجوع کنید به دینکرد مَدَن ، ص 757 ) . در پارتی واژار r ¦ a § z ¦ wa ( درخت آسوریگ ، ص 76 ـ 77، س ، 104؛ ژینیو، ص 66 ) ، در پازند r ¦ za ¦ va ؛ در ارمنی ar § vac و از آن akan ar § vac ( بازرگان رجوع کنید به هوبشمان ، 1895، ص 242 ) ؛ در سغدی مانوی rn § n/w'c § w'c با گونه های مختلف در گویشهای محلی ایران ( رجوع کنید به هُرن و هوبشمان ، ج 1، ص 219 ) . این واژه احتمالاً از صورت مفروض ایرانی باستان rana - ¦ a § - c ¦ vaha * گرفته شده ، که ترکیبی است از " g ¦ waha ¦ - vaha * در فارسی میانه " «بها» در فارسی دری ، از مادة wah - ، از ریشة هند و اروپایی wes - * ( خریدن ) ، بازمانده در صورتهای : vasnؤ - هندی باستان ؛ nos ¦ o یونانی ؛ num ¦ num/ue ¦ ve لاتینی ( بسنجید با vendre و vend در زبانهای فرانسه و انگلیسی ) و جزء دوم آن rana - ¦ a § c ( بارتولومه ، ستون 581 ) از ریشة " ar - § c " پسوند r ¦ - za در فارسی میانه و ـ زار در فارسی دری ؛ مجموعاً به معنی جایگاه دادوستد ( هنینگ ، ذیل w'c'rg'n ؛ گرشویچ ، ذیل شماره های 356، 392، 399، 1028، 1220؛ بِیْلی ، ذیل "bahoysana" ؛ بنونیست ، ص 125 و 126؛ باک ، ص 265، 266؛ هُرن و هوبشمان ، ص 219، 302، 558 ) .
نظریه ها و پیشنهادهای دیگر دربارة پیشینة این واژه ، مانند نسبت آن با § aris § abic فارسی باستان ( کتیبة بیستون ، س 64 ) ، نظر دارمِسْتِتِر ( ج 2، ص 129 - 131 ) و دیگران که بارتولومه ، هُرن و هوبشمان آن را نپذیرفته اند و آبایف ( ش 1، ص 3 - 7 ) آن را مردود شناخته است ؛ و نیز با واژة «با» به معنی آش و خوراک پخته ، و نیز با فعل «باز آوردن » بکلی بی پایه است . این واژة ایرانی ، از راه بازرگانی ، از یک سو به عربی ، ترکی عثمانی ، و زبانهای اروپایی ، و از سوی دیگر به زبان سرزمینهای هند و سیلان راه یافته است ( بریتانیکا، ذیل "bazzar" ) . گفته اند که اشتهار جهانی بازارهای قسطنطنیه ( استانبول ) در اشاعة این واژه میان زبانهای اروپایی سهمی داشته است ( رجوع کنید به بلوخ و وارتبورک ، ذیل "bazar" ) . این واژه در عربی به صورت بازار؛ در ترکی به صورتهای بازار/ پازار؛ در فرانسه bazar و چند گونة دیگر؛ در اسپانیایی و پرتغالی bazar ؛ در ایتالیایی bazzar ( مایرلوپکه ، ذیل همین واژه ) ؛ در انگلیسی از طریق ایتالیایی bazaar و چندین گونة دیگر؛ در زبان آلمانی basar ؛ در زبان روسی bazar ؛ در زبانهای صربی و مجاری از 447/1055 vؤsؤr, pؤzؤr ( r ¦ ىa ¦ va رجوع کنید به سکوک ) ؛ در هندی r ¦ za ¦ ba و در لحن عامیانة آن بَزار/ بَژار r ¦ a § r/baz ¦ baza ( " فرهنگ اردو، هندی و انگلیسی " ) ؛ ترنر، ( " فرهنگ نپالی - انگلیسی " ) ؛ در زبان مالایایی pazar ( بریتانیکا، همانجا ) دیده می شود.
از آنجا که نخستین شواهد این واژه در زبانهای اروپای شرقی از قرن پنجم / یازدهم و در زبان فرانسه از 836/1432، یعنی قبل از زبان پرتغالی 951/1544 دیده شده است ، ( " گنجینة زبان فرانسه " ، ذیل "bazar" ) ، این تصور که پرتغالیها اولین بار این واژه را از هند به اروپا برده باشند بی پایه است . این شواهد نشان می دهد که بازار ایرانی با ویژگیهای خود زبانزد جهانیان بوده و واژة ایرانی بازار به بسیاری از زبانهای جهان درآمده است . امّا در کشورهای اسلامیِ عرب زبان تقریباً همه جا واژة عربی سوق و مصغّر آن سُوَیقه ( بازارچه ) به کار برده می شود. این واژه که در نام کویها، روستاها، و دیگر مکانهای جغرافیایی بوفور به کار رفته است به ع . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس