undo (فعل)
باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن
open (فعل)
گشودن، روشن شدن، شکفتن، باز کردن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار ساختن، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن
unfold (فعل)
رها کردن، اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن، اشکار شدن، تاه چیزی را گشودن
disclose (فعل)
اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن
pick (فعل)
دزدیدن، چیدن، سوار کردن، کندن، برگزیدن، فرو بردن، باز کردن، جیب بری کردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن
solve (فعل)
حل کردن، رفع کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، باز کردن، گشادن
untie (فعل)
حل کردن، گشودن، باز کردن
unfix (فعل)
رها کردن، ازاد کردن، غیر ثابت کردن، باز کردن
unscrew (فعل)
باز کردن، شل کردن، واپیچاندن
unpack (فعل)
باز کردن، بسته بندی را گشودن، غیر بسته ای کردن
unwind (فعل)
باز کردن، باز کردن از پیچ، بی کوک کردن، کوک چیزی را باز کردن
unwrap (فعل)
ازاد کردن، صاف کردن، باز کردن، واپیچیدن
disengage (فعل)
باز کردن، از قید رها کردن، از گیر در اوردن
disentangle (فعل)
رها کردن، باز کردن، از گیر در اوردن
splay (فعل)
باز کردن
unbend (فعل)
رها کردن، باز کردن، شل کردن، راست کردن
unroll (فعل)
باز کردن، باز شدن
unbolt (فعل)
رها کردن، گشودن، باز کردن
unclasp (فعل)
باز کردن، باز کردن یا شدن
unclose (فعل)
باز کردن
unfasten (فعل)
رها کردن، ازاد کردن، باز کردن
unhinge (فعل)
گشودن، باز کردن، از لولا در اوردن، دچار اختلال مشاعر کردن
unhitch (فعل)
ازاد کردن، باز کردن، شل کردن
unknit (فعل)
گشودن، باز کردن، وابافتن، وابافته شدن
untwist (فعل)
جدا کردن، گشودن، باز کردن، واتابیدن
opening (اسم)
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن
unlocking (اسم)
بازکردن