باز هم


    again
    more

مترادف ها

again (قید)
از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار، بعلاوه، از طرف دیگر

still (قید)
باز هم، همیشه، هنوز، هنوز هم مع ذلک

yet (قید)
باز هم، هنوز، تا کنون، با این حال، تاحال، تا ان زمان، در عین حال، تا انوقت

پیشنهاد کاربران

۱ - بگو که دگر چنین ننی کنم.
۲ - باز ( دگر بار ) بگو که دگر چنین نمی کنم.
۳ - بازهم ( یکباری دگر ) بگو که دگر چنین نمی کنم.
باز: دگربار.
هم: یک.
بازهم: یکباری دگر.
با آن وجود
از سر. [ اَ س َ ] ( حرف اضافه اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون . . . فرموده است تا اندازه ٔ زمین از سر آزموده آید. ( التفهیم ) .
درخت خشک گشته تر شد از سر
...
[مشاهده متن کامل]

گل صدبرگ و نسرین آمدش بر.
( ویس و رامین ) .
پس از سر یکی بزم کردند باز
ببازیگری می ده و چنگ ساز.
اسدی .
هرگز بجهان دید کسی غم چو غم من
کز سر شودم تازه چو گویم بسر آمد.
مسعودسعد.

once again
:yet again
one more time after there have been many other times.
A simple again means you have done it twice ( once and again ) . When you do it yet again, you have done it at least three times.
...
[مشاهده متن کامل]

. Seth knew that he had failed yet again

This just proves yet again that you have to be careful who you do business with.

بپرس