بارو

/bAru/

    bulwark
    enclosure
    rampart
    wall

فارسی به انگلیسی

بارو کردنی
believable

مترادف ها

bulwark (اسم)
حامی، پناه، بارو، موج شکن، دیوار، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، دیواره سد، سنگر بندی

fortification (اسم)
تقویت، استحکام، بارو، سنگر بندی

battlement (اسم)
بارو، برج و بارو

rampart (اسم)
سد، بارو، استحکامات

پیشنهاد کاربران

دیوار های قطور و باروهای دود خورده آن زبه زبان حال بازگو میکند. . .
بارو در اینجا = برج
دیوار قلعه
بارو، برج و بلند
( در ایران قدیم برج و باروهای بلند بصورت دژ های مستحکم در اطراف شهر ها برای حفاظت ساخته میشد )
ریشه هندو اروپائی بارو و برج از بهرگ bherg یا بلند که در فارسی باستان بارد bard ودر اوستا برزان brezanh ودر سانسکریت برهنت brhant هردو بمعنی بلند که در انگلیسی از این ریشه واژه های بارو borough یا دهکده و بخش - برگ berg یاکوه یخ و بورژوازی Bourgeois شکل یافته
...
[مشاهده متن کامل]

شهرپناه . [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ) . شهربند. ( آنندراج ) . || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ) .
در گویش پارسی بهبهانی
به باران بارو گفته میشود .
حصن
به معنای موانع ذهنی، سنت نیز می باشد.
مثلا باروشکن یعنی سنت شکن، عصیانگر
دیوار

بپرس