دیکشنری
مترجم
بپرس
بار زدن
load
embark
alloy
دنبال کنید
مترادف ها
load
(فعل)
بار کردن، پر کردن، گرانبار کردن، بار زدن، بار گیری شدن، تفنگ یا سلاحی را پر کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها