باجه

/bAje/

    box-office
    ticket-office
    counter

فارسی به انگلیسی

باجه بازرسی
checkpoint

باجه تلفن
telephone box, telephone booth, telephone booth (

باجه راه باج گیری
tollbooth

باجه فروش بلیط سینما
box office

باجه مامور باج گیری
tollhouse

مترادف ها

eye (اسم)
بینایی، دهانه، کاراگاه، باجه، عین، چشم، دیده، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی

counter (اسم)
ژتون، ژتن، شمارنده، پیشخوان، باجه، بساط، ضربت متقابل

wicket (اسم)
در، حلقه، چوگان، دریچه، باجه، دروازه کوچک

پیشنهاد کاربران

بسیار باعث تاسف است که برخی از افراد به دنبال جعل هویت و پیرو افکار نژاد پرستان پارسی هستند. باجه یک کلمه با ریشه ت. رکی و به معنی سوراخ کوچک است !!!! یکی از دوستان باجه رو محل امدن باد معرفی کرده. یعنی
...
[مشاهده متن کامل]
شما وقتی میری بانک میخوای بری جلوی باجه کمی هوا بخوری؟ یا یکی دیگه از دوستان گفته باجه از کلمه پارسی باج هست. آیا شما وقتی میری بانک میری باج و رشوه میدی کاری برات انجام بدن؟

بنظر می رسد عده ای اسیر افکار نزادپرستان و قوم گرایان پارسی شده اند. باعث تاسف است که بجای حق و حقیقت برخی از افراد در تلاش برای ایجاد هویت جعلی و دروغین هستند. باجه یک کلمه تورکی و به معنی سوراخ کوچک می باشد.
باجه ترکی نیست! از بادجه می آید. جایی که باد از آن می جهد و جهش می کند، مانند دریچه های کوچکی که ما در باجه های بانکی و دیگر داریم.
counter
( در ترکی : باجا ) : باجه بروات در بانک. باجه پاکت های سفارشی در پست خانه. این کلمه را فرهنگستان ایران بجای لفظ گیشه اختیار کرده است. || ترکی بمعنی سوراخ و بیشتر بر سقف اطاق اطلاق شود. سوراخ بام بخانه.
...
[مشاهده متن کامل]
|| ناوچه آهنی که سیم و زر گداخته در آن ریزند. این کلمه از ترکی بوجاق و باجا به معنای گوشه و حفره گرفته شده است.

باجه واژه کاملا پارسی است. چون به ترکی می شود تزیاه این یعنی باجه صد درصد پارسی است.
در گیلان قدیم ( محدوده گیلان و مازندران ) به محدوده زمین های اشخاص که اغلب جهت کشت محصول بود باج یا باجه اطلاق میکردند .
مردم هزاره درافغانستان به همریش میگویند, باجه.
واژه ( باجه ) واژه ای پارسی است. ( اَباز کردن ) در زبانِ پهلوی - پارسی میانه به چمِ ( گشودن، باز کردن ) بوده است. در زبانهای اوستایی و پهلوی - پارسی میانه، دگرگونیِ آواییِ ( ز/ج ) بسیار بوده است:
برای نمونه در زبانِ پهلوی به پرنده یِ شکاریِ ( باز ) ، ( باج ) نیز می گفتند. به واژه یِ ( تیز ) ، ( تیج ) هم می گفتند و در زبانِ اوستایی واژگانِ ( یوز/یوج ) به چمِ ( یوغیدن ) ، ( ستیج/ستیز ) و. . . را داریم. به اینها واژگانِ ( ارج/ارز ) ، ( واج/واز ( واختن ) ) ، ( برج/برز ) و. . . را بیافزایید.
...
[مشاهده متن کامل]

( باجه ) همان ( بازه ) به چمِ ( روزنه، دریچه ) بوده است. ( باج ( باز ) /پسوندِ نامسازِ ( ه ) یا ( بازچه ) )
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه یِ 2 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
2 - رویه یِ 105 از نبیگِ ( ریشه های هندواروپاییِ زبانِ فارسی )

باجهباجه
به نظر می رسد که واژه "باجه" دگردیس شده واژه "بازه" باشد، یعنی سوراخ، دریچه یا روزنه ای که در سقف باز می کردند برای روشنایی و برون رفت دود، که در معماری کهن ایرانی کاربرد داشت.
در این معنا می توان آن را برابر با باجه بانک و جاهای دیگر دانست یعنی دریچه ای که باز می شود برای خرید و داد وستد پول و کالاهای کوچک.
...
[مشاهده متن کامل]

با سپاس

باجه کلمه ای تورکی است که در اصل باجا بوده و به معنای روزنه است
در کهن روزگاران به مالیات باج میگفتند و به جایی که مالیات میگیرد باجه و این واژه از ریشه پارسی باج است.
کیوسک، کوسک، کوشک= باجه
در زبان ترکی پاجا، باجا، به معنی روزنه و سوراخی در سقف خانه جهت روشنایی و خروج دود همچون روشنایی خانه های امروز ی، این واژه همریشه با باجه بانکی است.
شهریار در حیدر بابا می گوید:
بایرامیدی گئجه گؤشوی اؤخوردو
هر کس شالین بیر باجادان سؤخوردو
کلمه دارای ریشه ترکی می باشد و با کلمه باج از یک ریشه هست. سوراخی یا جایی که چیزی از اونجا تبادل میشه مثل پول، دود یا هر چیزی
گیشه . . . .
دریچه، باجنگ، پاچنگ، دریچه کوچک، روزنه، گیشه، شعبه، نمایندگی
در زبان ترکی پاجا، باجا، به معنی روزنه و سوراخی در سقف خانه جهت روشنایی و خروج دود همچون روشنایی خانه های امروز ی
گیشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس