هوشیار، عاقبت اندیش ( فردی که به اثرات مثبت و منفی نتیجه یک کار، فکر میکنه. )
سیاس
رای ساز. ( نف مرکب ) مصلحت بین . مستشار. مصلحت اندیش . باتدبیر : ندید او همی مردم رای سازرسیدش به تدبیرسازان نیاز. فردوسی .
فرزانه رای ؛ آنکه رای و اندیشه ٔ حکیمانه دارد :
پزشکان گزین دار فرزانه رای
به هر درد دانا و درمان نمای. 
اسدی. 
کهن دار دستورفرزانه رای
به هر کار یکتادل و رهنمای. 
اسدی.
چاره اندیشی
دور اندیش