باتدبیر

/bAtadbir/

    judicious
    politic
    wise

مترادف ها

shifty (صفت)
زرنگ، عیار، متغیر، حیله گر، با تدبیر، فریب امیز، بی ثبات، دست و پادار، با ابتکار

circumspect (صفت)
محتاط، با احتیاط، ملاحظه کار، مال اندیش، با تدبیر

tactician (صفت)
با تدبیر، رزم ارا

پیشنهاد کاربران

سیاس
رای ساز. ( نف مرکب ) مصلحت بین . مستشار. مصلحت اندیش . باتدبیر : ندید او همی مردم رای سازرسیدش به تدبیرسازان نیاز. فردوسی .
فرزانه رای ؛ آنکه رای و اندیشه ٔ حکیمانه دارد :
پزشکان گزین دار فرزانه رای
به هر درد دانا و درمان نمای.
اسدی.
کهن دار دستورفرزانه رای
به هر کار یکتادل و رهنمای.
اسدی.
چاره اندیشی
دور اندیش

بپرس