بابل

/bAbel/

    babylon
    babel

پیشنهاد کاربران

بابل. [ ب ِ ] ( اِخ ) بلغت یونانی نام ستاره مشتری باشد . ( برهان ) ( عجائب البلدان از شرفنامه منیری ) . رجوع به مشتری شود. || ( اِ ) مشرق را نیز گویند. ( برهان ) . || ظاهراً بمعنی مغرب آمده است. || فرقه. ( معجم البلدان ) ( مرآت البلدان ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بابل. [ ب ُ ] ( اِ ) مؤلف کتاب جنگل شناسی آرد: نام درختی است. این درخت که در نوشهر بنام بابل و در بندرعباس بنام درمان عقرب معروف میباشد چون بسیار خوب در برابر خشکی مقاومت میکند برای جنگل کاری صفحات گرم و خشک شایستگی دارد. ( جنگل شناسی کریم ساعی چ دانشگاه 1327 هَ. ش. صص 289 - 290 ) . درختی زینتی است که از بلاد دیگر به ایران آورده و در بندرعباس غرس کرده اند. رجوع به سیسبان شود. ( گااوبا ) . در هند کرت آکاسیا آرابیکا ویلد . ( درختان جنگلی ایران ثابتی ص 165 ) . و در هند و بوشهر بنام بابل مشهور است. ( همان کتاب ص 165 ) .
بابل. [ ب ِ ] ( اِخ ) بابلستان. خطه ای قدیمی است در قسمت جنوبی جزیره و یک قسمت از عراق عرب را در بر داشته و از جوار بغداد و کربلا تا خلیج بصره امتداد می یافته ، این خطه مسکن کلدانیها بوده که یکی از قدیمترین اقوام سامی بشمار میرفته اند و نظر به روایت کتب بنی اسرائیل ناحیه مزبور قدیمترین موطن نوع بشر است. کلدانیهامدت درازی در آن سرزمین فرمانروائی کردند. قدیمترین فرمانروایان آنان نمارده بودند و سلاطین بسیار از نسل این ملوک ظهور کردند تا در سال 1270 ق. م. آشوریان که با آنها قرابت نژادی داشتند بابل را ضبط و تا 536ق. م. فرمانروائی کردند و بابل را مرکز حکومت خویش قرار دادند. بخت نصر از حکمرانان و جهانگیران بسیار مشهور از آن قوم بود. وی سلوکیه ، جزیره ، سوریه ، فلسطین و نواحی فنیقی را هم ضبط و مصریان را مغلوب کرد، و در خلال حکومت آشوری ، کلدانیها با آشوریها اختلاط و امتزاج یافتند و بمنزله قوم واحدی شدند. بعدها بابل بدست ایرانیان و پس از اسکندر بچنگ مقدونیها افتاد سپس باز به تابعیت ایرانیان درآمد و در خلال این احوال اعراب بنواحی فرات و دجله آمدند و با تصرف دجله و انتشار در آن ناحیه نفوذ بسیار یافتند، و گروهی اندک از کلدانیها باقی مانده بود که اعراب �کلمه نبط� را بر آنها اطلاق میکردند و سرانجام در موقع انتشار عقایداسلامی اینان نیز آن آیین را پذیرفته و رفته رفته بزبان عربی تکلم کردند. رجوع به کلدانی و عراق شود. ( قاموس الاعلام ترکی ج 2 ) . و در قاموس کتاب مقدس آمده است : بابل نام مملکتی است که در میانه دجله و فرات واقع است و تخمیناً 400 میل طول و 100 میل عرض دارد. زمینهایش هموار و در زمان جلال و عظمت اهالی آن این مملکت را اصیلها و چراگاههای وسیع بود که آب از آنها بتمامی اطراف مملکت جاری میشد و از این جهت زمینهایش به باروری مشهور بود. انواع حبوب و میوه جات در آنها بعمل میآمد علی الخصوص گندم و درخت خرما، که گندم گاهی از اوقات به دویست برابر میرسید. لکن چون آفتاب تمدن این شهر بچاه نکبت و بدبختی متواری شد آن اصیلها پر شده آبهایش نقصان پذیرفت لهذا اکثر زمینهایش مخروبه و بی ثمر گردید تا نبوت ارمیای نبی کامل گردد که فرمود �حرارتی بر آبهایش آمده آنها را خواهد خشکانید زیرا که غضب خداوند بر آن افروخته شده ابداً مسکون نخواهد شد�. ( از 50:50 و 62 ) . و اشعیای پیغمبر نیز در فصل 14:23 از صحیفه خود میفرماید �آن را نصیب خارپشتها و خلابهای آب خواهم گردانید و آنرا با جاروب هلاکت خواهم رُفت �. یهوه صبابوت میگوید: و هرگاه شخصی در آن مملکت سفر نماید خواهد یافت که حالت حالیه اش مطابق نبوت دو نبی مرقوم میباشد زیرا بعد از پر شدن اصیلهای فوق آبهای آنجا بیک طرف رو آورده قدری از اراضی محل فاضل آب شده در آنها می ایستد و فاسد
منبع. لغت نامه دهخدا

بابل =بابئل=باب ئیل
اول:
الف -
باب=بابا=باوه=به او=به او داده شده
ب -
پدر=پ در=پی ( درکوردییعنی :به او ) در ( در:در کوردی معنی به او داده شدمی دهد = کسی که چیزی باو داده شده یا کسی که من را به او داده اند
...
[مشاهده متن کامل]

ج
مادر=م در
م=من
در=داده شده
مادر =کسی که من را داده است .
مادر است که فرزند از او متولد میشود و به پدر هدیه میدهد.
دوم ؛
ئیل =پسوندی است که در زبان کوردی
پس از اسم جمع قرار می گیرد .
پس ؛
بابل =باوئیل =بابئیل =پدران= با با ها

از شهر های شمالی
شهری است در کنار فرات که هاروت و ماروت از آن شهرند .
وز آنجا به بابل برون برد راه
ز بابل سوی روم زد بارگاه
باغ های معلق بابل یا باغهای معلق سمیرامیس و دیوارهای بابل ( عراق کنونی ) یکی از عجایب هفتگانه بوده اند. . این باغها برای خوشحال کردن همسر بخت النصر که بیمار بوده است ساخته شده اند. امیتیس دختر هوخشتره
...
[مشاهده متن کامل]
( پادشاه ماد ) با بخت النصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آن می آمد سرزمینی سرسبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقه ای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین بخت النصر تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در ارتفاع برای همسر خود بسازد واژهٔ معلق که برای این باغها استفاده می شود در حقیقت به این معنی نیست که باغها به وسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بوده اند بلکه احتمالاً ترجمه ی اشتباه کلمه ای یونانی به معنای تراس یا بالکن بوده است.

بابل : بابِل به کسر به" ب"پایتخت آشوریان قدیم در بین النهرین بوده و اکنون ویرانه هایی از آن در عراق باقی است.
بابل: بابل نام عراق امروزی است
بابل ( Babul ) :در زبان هندی به معنی پدر هست
بابل یعنی باب ایل که باب می شود درب و ایل توی نظر اون ها می شود خدا.
درب خدا.
چون یک زمان مردم بابل می خواستند خداوند را از آسمان به پایین بیندازند.
به معنی کشور عراق امروزی است

بابِل: پایتخت آشوریان در قدیم
بابُل: از شهرهای مازندران
این دو شهر را نباید با هم اشتباه کرد. بابِل به کسر به" ب"پایتخت آشوریان قدیم در بین النهرین بوده و اکنون ویرانه هایی از آن در عراق باقی است. بابُل به ضمّ "ب" از شهرهای مازندران کنونی است.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۴. )

بابل
مترادف بابل: باختر، مغرب، غرب
متضاد بابل: خاور، شرق، مشرق
بابل ( به اکدی: باب - ایلی، به معنی دروازهٔ خدا ) یکی از تمدن های باستانی حوزهٔ میان رودان است.
بابل در میان رودان در حوضهٔ رودفرات قرار داشت.
مرکز این تمدن باستانی، شهر بابل بود که امروزه بقایا و آواره های به جا مانده از این شهر را تقریباً در ۸۸ کیلومتری جنوب بغداد امروزی و نزدیک شهر حله عراق می توان یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

نام شهر کهن آرامی " بابل" ( با کسره ب دوم ) که در کتاب تورات نیز آمده و در سنگ نوشته داریوش هخامنشی از آن بنام " بابیروش " یاد شده نباید با نام " بابل" ( با ضمه ب دوم ) یکی دانست ، شهر ایرانی بابل که در
...
[مشاهده متن کامل]
گذشته ده کوچک بارفروش بوده و در روزگار پهلوی بدین نام شناخته شد و از نام " باو" سردودمان " باوندیان " گرفته شده است و درست آن " باودر " به معنای رود و دره باوندی است.

شهری که مردوک آن را بنا نمود و گفت:
آنرا بابل نام خواهم نهاد که به معنای خانه ی خدایان بزرگ است.
منبع: حماسه انوما الیش
بابل=با بل
با= پا= بابا
بل= سرزمین
بابل= سرزمین پدری
کتاب Bibel = کتاب سرگذشت سرزمین پدری

باب به معنای در یا دروازه، همچنین کلمه "ئیل" در زبان عبری به معنای "خداوندگار" است.
بابل در زبان اصل ِ خود به معنای "باب ئیل" یا محل ورود و دروازه خدایان بوده است!

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)