That being said = Even so; despite that. Used to introduce a point that contrasts with what was just said
✍️ having said that
با این همه
. . . با این همه [حال]، دیرتر جان اف کندی رییس جمهور �ایالات متحد� از خروشچف خواسته بود تا باهم، همه ی زیرساخت های اتمی چین را نابود کنند.
از یادداشتی ویرایش شده از سوی اینجانب در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/04/blog - post_7. html
( ( با این حال چرا گفت بد اخلاقی آرتوش. ) )
( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ۴۵، ۱۳۹۲. ص ۸۲ ) )
بنابراین، از این رو
با این رو، با این همه
وجود و اوضاع واژه های تازی می باشند.
با این اوضاع
با این همه، با وجود این