شوربا دوغ با
با توش معنی آش می ده
ما در زبان اوستایی، پیشوندِ {هَذَ} را به چَمِ {با، با همدیگر، با هم} داشتیم.
می توانیم این پیشوند را افزون بر {هَم/اَن/مَت} بکار ببریم. ( میتوانیم برای هر کدام کارکرد جداگانه ای بگیریم )
اگر این پیشوند به پارسی کنونی راه می یافت، به ریختِ {هَذ} در می آمد.
بِدرود!
دیدگاه شماره 2:
این واژه با "by" در انگلیسی و "bei" در آلمانی از یک خانواده است.
بدرود!
ب الف بامتفاوت از حرف ب وه ساکن یا صامت است زیرا آ به تنهایی درتقطیع موسیقاری هم. دوضرب ظرف زمان دارد و در تقطیع ادبی هم دو واگ یا دو واژ یا بقول عرب دو واک یا دو واکه محسوب میشود. آمساوی است با =با. تا.
... [مشاهده متن کامل] ثا. پاوتمام سی ویک حرف باقی مانده پارسی مانند. چا جا خا سا شا کا گا فا سا صا ظا ضا را زا ذا ولی به صدای کسره و خط خنده بالای چال چانه را میشکند بهمان خاطره عرب آنرا منکسر یعنی شکننده خط خنده میداند و تمام نامگذاری عرب جوکر ومسخره بازی است مثلا ادای فتحه درب دهن فتح یعنی باز میشود اگر این نام گذاری فکاهی و جوکری متعلق به ما ایرانیان بود سوژه خنده رسانه های غربی شده بودیم ولی چون متعلق به گاو میش های شیرده غرب است هیچ اشکالی ندارد
پارسی است که در زبان پهلوی - پارسی میانه برابر "اَباگ" می باشد.
پرخاره
به = با . به وسیله
به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بی خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل ها
حافظ
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
به = با
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
حافظ
به = با
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
"با"
پیشوند دارندگی،
پیشوند "با" نشاندهنده داشتن یک ویژگی ست ( دارندگی ) که با چسبیدن به آغاز یک نام، آن را به فروزه ( صفت ) دگرگون می کند:
باخرد، باادب، باهنر، باصفا، بابینش، باهوش، باسواد، باگذشت، باآبرو و. . .
... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که خواسته شود حالت دارندگی را با کمی یا فراوانی در داشتن برشمرند، پیشوندهای "کم" و " پُر" به کار می رود:
کم کار/پرکار - - کم حرف/پرحرف - - کم سواد/پرسواد - - کم هوش/پرهوش - - کم خرد/پرخرد - - کم نور/پرنور - - کم بار/پربار - - کم پول/پرپول - - کم حجم/پرحجم - - کم زور/پرزور - - کم آب/پرآب - - کمرنگ/پررنگ - - کم سود/پرسود و. . .
در زبانِ اوستایی "مَت" به چمِ " با، همراه با، باهمدیگر" بوده و به عنوانِ پیشوند نیز بکارگیری می شده است.
در زبانِ آلمانی نیز "mit " ( بخوانید: میت ) به چمِ " با، همراه با، باهمدیگر" است و به عنوانِ پیشوندِ کارواژه نیز بکارگرفته می شود؛ برای نمونه : mitteilen، mitarbeiten، mitbekommen و. . . .
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
اینکه اگر ما بتوانیم " مَت" را در زبانِ پارسی به عنوانِ پیشوند کارواژه بکار ببریم، از نظر واژه سازی و توانمند سازیِ زبان بسیار پیش می افتیم؛
از نظرِ زیبایی شناسی نیز اینکه اگر ما در لابلایِ گزاره هایمان برای نشان دادنِ " همراهی، بایکدیگر بودن" در حالت غیرفعلی از واژه یِ " با" و برایِ نشان دادنِ "همراهی، بایکدیگربودن" به عنوانِ پیشوندِ کارواژه از واژه " مَت" بهره ببریم، یک سودمندی بزرگ است؛ این درحالی است که زبانِ آلمانی در این دو حالت، تنها واژه " mit " را بگارمی گیرد.
( " مَت" به عنوانِ پیشوندِ جدایی پذیر بمانندِ پی، بر و. . . . )
شاید بگویید که در زبانِ پارسی ما پیشوندِ " هم" را برای نشان دادنِ این نقشِ کارکردی داریم ولی بهتر است " هم" را برایِ پیشوندِ " zusammen" در زبانِ آلمانی و " مَت" را برایِ پیشوندِ " mit" بکار برد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
در رویه یِ 1085 - 1086 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" آمده است:
۱. همراهی و مصاحبت را می رساند: فریدون با بهرام آمد.
۲. در هنگام مقابله و مقایسه به کار می رود: این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد.
۳. به: با یاد تو بودم.
۴. دارندۀ، صاحبِ ( در ترکیب با کلمۀ دیگر ) : باآبرو، باادب، باخرد، باهنر، باهوش.
... [مشاهده متن کامل]
۵. با وجودِ: با این همه کار چگونه درس بخوانیم؟
۶. در اول کنیه ها می آمد:بایزید، با سعید
حرف همراهی
توسط، همراهی چیزی با چیز دیگر را می رساند.
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
با . عزیز
بابا عزیزهمراه
به انضمام. . . .
با_به هراه:
مَعَ در عربی
with در انگلیسی
با: در پهلوی اباگ abāg بوده است .
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 248. )
بابا
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: با احترام اسم از پدر بردن، پدر بزرگ، تخلص
هوالعلیم
با : حرف همراهی ؛ توسط ؛ آش : مخفف ابا. در عربی ؛ مخفف بابا در اصطلاح عامیانه
مخفف باغ ( باقوشخانه: باغ قوشخانه )
پیشوند شاخص و مشخصه هم هست
با این شاگردان با این افراد با آن فرد
پیشوند گزاره و یا گزارش هم هست با این طریق با این مشکل
با پیشوندی امری و دستوری است با اکبر برو با ماشین برو با موتور و یا هوا پیمابرو با احترام بگو پس اینجا علاوه بر همراهی دستوری و امری هم هست که باین نکته در ادبیات باید توجه شود
حرف همراهی اکبر با اصغرآمد ان مرد با اسب آمد
برابر پارسی: در پی، پیرو ( ویژه نگارش رسمی )
مثلا به جای اینکه بنویسیم: با توسعه حقوق بشر، میتوان نوشت: در پی توسعه حقوق بشر
with
همراه
در پارسی " باگ " که کوتاه شده آن " با " به چم آش می باشد، برابر نسک فرهنگ واژه های فارسی در عربی نوشته محمدعلی امام شوشتری.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)