ایین

/~Ayin/

    ceremony
    creed
    rite
    custom
    ceremonial
    oustom
    rule
    religion
    formality
    decoration

فارسی به انگلیسی

ایین تجویز شده نیایش در کلیسا
liturgy

ایین تعالی
transcendentalism

ایین جوانمردی
chivalry

ایین چند خدایی
polytheism

ایین دادرسی حقوقی
civil procedure

ایین زرتشت
zoroastrianism

ایین سری و رمزی
cabala

ایین سوگواری
funeral

ایین عشای ربانی
holy communion, liturgy

ایین گنوستیک
gnosticism

ایین مذهبی
sacrament

ایین مند کردن
normalize

ایین موسی
judaism

ایین نامه
regulation, bylaw, rulebook, statute, statute book

ایین نفی مطلق
nihilism

ایین ها
exercises

ایین همزیستی
etiquette

ایین وحدت وجود
pantheism

مترادف ها

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

religion (اسم)
دین، کیش، مذهب، ایین

ethic (اسم)
رفتار، ایین

ordinance (اسم)
امر، تقدیر، حکم، فرمان، ایین

پیشنهاد کاربران

تاق نصرت. رَوِیدِه. سر ؛ایشان هم سری گذاشته. تُرقِه. فن. آذیین بندی.
کسی که آیینها ومکتبها و سبک ها وروشها و رواها ودیگر پدیدارها را درچنته دارد به هنگام خواندن چامه ای از فردوسی واز خیام ودیگران در بارهء واژه ای واژستان به شِک می افتد که مثلا خیام کدام آیین را در این سروده انگار نموده است پس می ماند تا آن واژه را دریافت نماید.
واز فراموشکاری نیست.
رنگ
طرز. روش. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) . خصلت. شیوه. صفت. رسم و آیین :
بریخت برگ گل مشکبوی پروین رنگ
چو شکل پروین بر آسمان کشید اشکال.
ازرقی ( از جهانگیری ) .
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
...
[مشاهده متن کامل]

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت.
حافظ.
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را.
حافظ.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
حافظ.

آیین . آئین
عقاید. . آرا. . سنن . . همه اینها در مهربانی و نیکویی و عشق ۰
آیین اسم پسرمه . . خیلی هم عشقه
آداب ، سوم، سنن،
این انین است و نه ایین
|| نهره ای بود که بدان ماست و دوغ از یکدیگر جدا کنند.
دوغم اکنون که در آنین تو شد
بزنم تا بکشم روغن از او.
دوغم ای دوست در آنین تو میخواهم ریخت
تاکنم روغن از آن دوغ همی جنبانم
طیان
آیین ریخت دیگر آذین برگرفته از فعل آیماق یا آذماق هست به معنی راه درست را رفتن ( البته این فعل الان منفی شده و به معنی گمراهی میده ) از این فعل واژه آیاق ( پای ) ساخته شده
نسق
عادت
دستور
در پاکستان به قانون اساسی، آئین گویند.
آینه در زبان ملکی گالی بشکرد
عهدوپیمان

آیین میشه رسم یعنی کسی که مثلا رسم دارن رسم شون اینه عادت عادت به یه کاری همین. 🙄
آیین ریشه ترکی دارد. "اویین" در ترکی یعنی بازی
= آییْن و اوْیوُن = جشن ، مراسم جشن باستانی و سالیانه ی ترکهای چین
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آیین " می نویسد : ( ( آیین در پهلوی در ریخت ادون adwēn بکار می رفته است . ریخت هایی دیگر از آن در پارسی ، " آذین " است و " آدین " که در واژه ی " آدینه ، به معنی روز سپند و آیینی کاربرد یافته است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 231. )
واژه ی آیین و آئین یک واژه ی ترکی است = آییْن و اوْیوُن = جشن ، مراسم جشن باستانی و سالیانه ی ترکهای چین از مصدر اویناماخ ( رقصیدن در جشن یا بازی کردن همراه با رسم و رسوم ) اصولا در زمان باستان رقصیدن یک نوع عبادت و آئین بوده و نوعی دعا در پیشگاه خداوند و در حالت سکسی دعا برای باروری نسل و تداوم حیات در زمین .

بزرگواران! مراسم و مراسمات عربی است.
مراسم
"آیین" در پارسی پهلوی "آدوین" گفته میشد که از دو بخش آد ( =راه و روش ) و وین ( =بین، دیدن ) ساخته شده است و در کل یعنی "روش دیدن". واژه آیینه نیز در آغاز "آدوینک" گفته میشد که آن هم از همین ریشه وین ( بین و دیدن ) است.
مراسمات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس