این دست و ان دست کردن


    delay
    fudge
    hesitate
    waver

پیشنهاد کاربران

✍️ dilly - dally
✍️ drag one's feet
✍️ drag one's heels
مول مول کردن . [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درنگ کردن . به تأخیر انداختن . این دست آن دست کردن : بیهده چه مول مولی می کنی در چنین چه کو امید روشنی . مولوی
این دست و آن دست کردن: [عامیانه، کنایه ] وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن .
( اصطلاح )
تعلل و فوت وقت

بپرس