resistless
ایستادگی کردن
dispute, maintain, persevere, persist, resist, stand, withstand, to persevere
فارسی به انگلیسی
ایستادگی کردن
مترادف ها
رفتار بر طبق توافق، ایستادگی، دوام، ثبات قدم
ایستادگی، سختی، مخالفت، استحکام، پایداری، مقاومت، معارضه، عایق مقاومت
ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی ایستادگی از ریشه ی واژه ی ایستادن فارسی هست
واژه ی ایستادگی از ریشه ی واژه ی ایستادن فارسی هست
پایداری
واژه ایستادگی
معادل ابجد 506
تعداد حروف 8
تلفظ 'istādegi
نقش دستوری اسم
ترکیب ( حاصل مصدر )
مختصات ( دِ ) ( حامص . )
آواشناسی 'istAdegi
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
معادل ابجد 506
تعداد حروف 8
تلفظ 'istādegi
نقش دستوری اسم
ترکیب ( حاصل مصدر )
مختصات ( دِ ) ( حامص . )
آواشناسی 'istAdegi
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
ایستادگی بر سر . . . . . . . . .
مقاومت
پایداری
مقاوت
مقاوت
پایداری _مقاومت