� ایستادن� می تواند در معنای فعل آغازین به کار رود؛ شاهد: صیاد گرازان به تگ ایستاد؛ شکارچی شروع به دویدن کرد . ( کلیله و دمنه )
یکی از معانی فعل � ایستادن� آغاز کردن است. نمونه:
صیاد گرازان به تگ ایستاد؛ شکارچی خرامان شروع به دویدن کرد. ( کلیله و دمنه )
Old English standan ( verb ) , stand ( noun ) , of Germanic origin, from an Indo - European root shared by Latin stare and Greek histanai, also by the noun stead.
واژه ایستادن
معادل ابجد 526
تعداد حروف 7
تلفظ 'istādan
نقش دستوری اسم
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی ēstātan، مقابلِ نشستن] ‹استادن، ستادن، ایستیدن›
مختصات ( دَ ) ( مص ل . )
آواشناسی 'istAdan
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ لغت معین
وقفه
جمله بگید ترو خدا زود تر
قیام
توقف کردن ، مقاومت کردن
قامت زدن. [ م َزَ دَ ] ( مص مرکب ) ایستادن. قامت بستن :
قامت زده و شکسته قامت
انگیخته از جهان قیامت.
نظامی.
توقف . . . .
اقدام کردن و پافشاری کردن. نمونه: گرازان به تگ ایستاد.
متوقف شدن
وقف ، قیام
نسخه لاتین این فعل به شکل مصدر stare می باشد که ریشه آن sta با آنچه در اوستا به شکل "ستا" آمده است همخوانی دارد.
این ریشه پایه بسیاری از کلمات فارسی و انگلیسی است:
ایستادگی، ایستا، ایستگاه، استاندارد . .
Stand, stay, station, standard . . .
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
وقف
رکود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)