ایراد

/~irAd/

    objection
    cavilling
    adducement
    raising
    delivery
    inflicting
    citing
    mentioning
    complaint
    drawback

فارسی به انگلیسی

ایراد پذیر
exceptionable

ایراد عدم کفایت ادله
demurrer

ایراد گرفتن
complain

ایراد گرفتنی
objectionable

ایراد گیر
captious, fastidious, nit-picker, hypercritical, querulous, censorious, of cavilling or nagging habits

ایراد کردن
pose, to deliver, to adduce, to cavil

ایراد کردن خطابه
deliver

مترادف ها

induction (اسم)
قیاس، ایراد، استقراء، مقدمه، ذکر، استنتاج، القاء، قیاس کل از جزء، پیش سخن

quotation (اسم)
اقتباس، ایراد، بیان، نقل قول، عبارت، مظنه

adduction (اسم)
نزدیکی، ایراد، اقامه، اظهار، ارایه

objection (اسم)
ایراد، اعتراض، مخالفت، عدم توافق، استدلال مخالف

پیشنهاد کاربران

اِشکال، عیب
ایراد: خرده گیری مستند، مستدل یا بی سند یا بی دلیل از یک کار، رفتار یا گفتار که یا برای بهبود است یا کاستن از ارزش آن. ( https://www. cnrtl. fr/definition/pr�texte )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
خرده گیری ( دری )
کوتسا kutsā ( سنسکریت )
واژه ایراد
معادل ابجد 216
تعداد حروف 5
تلفظ 'irād
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( مص م . )
آواشناسی 'irAd
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
کاستی
خُرده و لغزش
سوا از اینکه اپیراد هم زیباست اما واژه پلیسه به چم زائده و ایراد نیز میتواند بکار رود
مورد صحبت ما این نبود = پلیسه صحبت ما این نبود
ایرادی به ما وارد نیست = پلیسه ای به ما وارد نیست / یا پلاسی ( انچه که به ما میچسبد ) به ما وارد نیست
...
[مشاهده متن کامل]

و چه بسا واژه پلاس به چم اضافه لاتین از همین پلیسه ما باشد یعنی زائده اضافی پس
پلیسه یا پلاسه یعنی زائده که هم به چم مورد و هم به چم موضوع میتواند بکار رود
پلاسات ( موارد / موضوعات ) زیادی را بررسی کردیم
پلاسه = موضوع
پلاسات / باب = موضوعات
پلیسه = مورد / زائده
پلیسات = موارد / زوائد

برا این موارد هم تونستم واژه درخوری پیدا کنم واقعا خوشحالم

1 - وارد ساختن ( صدمه ، زیان )
2 - چیزی برکسی وارد کردن ( خسارت مادی و معنوی وارد کردن )
3 - بیان کردن ( ایراد سخنرانی )
4 - بهانه ( ایرادبنی اسرائیلی گرفتن )
5 - عیب ، نقص ( خودروی من دچار ایراد شده است )
شاید
اپیراد = ناراست و نادرست
بوده و به مرور پ حذف شده
به جایِ واژگانِ "ایراد، اشتباه، خطا" می توان از واژه یِ " لغزه" نیز بهره برد.
برای نمونه:
وی دچار لغزش شد:وی دچار خطا یا اشتباه شد.
"لغزه هایی" از او سر زَد: "اشتباهاتی" از او سر زَد.
اکنون به "لغزه هایِ" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم: اکنون به "ایرادات" هر یک از این دیدگاهها می پردازیم.
...
[مشاهده متن کامل]

بهتر بود بجای راد هم از ترکی یه چیزی پیدا میکردی نه فارسی
عیب ، گناه ، اعتراض ، شکایت ، دلگیری ، نارضایتی
شاید اپیراد بوده باشه که پ حذف شده به معنی نادرست و ناراست
اسم پسرم آیراد هست
خیلی شیک و جدید هست. معنی زیبایی هم داره
آیراد به معنی ماه جوانمرد
متناسب با موقعیت، معنی متفاوتی دارد. لکن بیشتر افراد، آن را به عنوان �نقض، عیب و. . . � به کار می برند.
• در مقام مثال: آقای دکتر مصدّق، دفاعیه ای مستدل را ایراد نمودند. ( در معنی خواندن )
• یا: آقای معلّم، این نوشته ی دانش آموز را، ایراد املایی دانست. ( در معنی نقض و اشتباه )
عیب
بهانه
محل ایراد
وارد ساختن . داخل کردن .
در گویش لری جنوب خوزستان این واژه "اِریات" تلفظ می شود.
flaw
بهانه، اعتراض، انتقاد، بازخواست، بهانه گیری، خرده گیری، عیب جویی، مواخذه
عیب، ضعف، نقص، کاستی
ایراد
به گُمان این واژه پارسی است:
ایراد: ای - راد
ای - : پیشوند نَفیَنده ( نَفی کُننده )
راد: راست ، رات= نظم، ترتیب، سامان
ایراد= ناراست، نادرست، بی نظمی، نامنظم ،
نامرتب، بی ترتیب
اشکال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس