ای

/~Ay/

    drat
    oh

فارسی به انگلیسی

ای اقا
mac, mac

ای بابا
come, golly, nuts, blimey, come, golly, nuts, why, zounds

ای بیو پروفین
ibuprofen

مترادف ها

hallo! (صوت)
هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن

hey! (صوت)
هی، اهای، ای، وه، هلا، های

halloo! (صوت)
هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن

heigh! (صوت)
هی، ای، هان، ای والله

ho! (صوت)
اهای، اهوی، ای، های، ها

پیشنهاد کاربران

پیوستِ دیدگاهِ پیشین درباره یِ پیشوندِ " اَی" در زبانِ پارسیِ میانه و " ی" در پارسیِ کُنونی:
" یاختن" با بُن کنونیِ " یاز" :
" یاختن" برآمده از کارواژه یِ " اَیاختن" با بُن کنونیِ " اَیاز" است که در آن " اَی" پیشوند است. چنانکه در زیرواژه یِ " اَی" از این تارنما آورده ام، پیشوندِ پارسیِ میانه یِ " اَی" به ریختِ " ی" درآمده است: نمونه " اَیاری به یاری"/ " اَیافتن به یافتن" و. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

نکته: کارواژه یِ " اَیاختن/یاختن" را هم از نگرِ ساختاری و هم از نگرِ چمیک ( =معنایی ) با کارواژه یِ " اَیافتن/یافتن" همسنجی کنید.

در گویش اصفهان، اَیّ ( به فتح اول و تشدید دوم ) معادل اَه که نشان صوتی انزجار است به کار می رود لکن با شدت و حدتی بیش از آن.
أَیْ
- أَیْ حرف نداء است بمعناى ( یا ) مانند "ایْ زیدُ"، حرف تفسیر است مانند" رأیت غَضَنْفَرًا ایْ اسدًا"
أَیّ
- أَیّ از ادوات شرط است که دو فعل را مجزوم میکند مانند "ایَّا تَضْرِبْ أَضْرِبْ" و نیز ادات استفهام است مانند "ایُّکُم اتَی؟"، اسم موصول است مانند "سَلَّم علی أَیِّهِمْ افضل" و "ایّا کان" و "ایُّ مَنْ کانَ" و علی ایّ حال، و گاهی معناى کمال را میرساند که در اینصورت صفت است براى نکره مانند "زیدٌ رَجُلٌ اىُّ رَجُل"یعنی زید کامل است در صفات مردانگی و همچنین است در جمله ى "إنّ لهُ شَأْنًا ایَّ شأن!"و گاهی به آخر آن ( ما ) ى زائده می آید مانند "اعْجِبْتُ بِهِ أَیَّمَا إعْجَابَ!": از او در شگفت شدم چه شگفتی بسیار و کامل، و گاهی صله است براى ندائیکه در آن ( أل ) پیوسته به ( هاء ) تنبیه باشد مانند "یا ایُّهَا الرَّجُلُ و یا ایَّتُهَا المرأة" که در اینصورت هر گاه اسم بعد از آن جامد باشد بدل آن می شود مانند ( الرَّجُلُ ) و هر گاه مشتق باشد صفت آن می شود مانند "یا ایُّهَا الفَاضِلُ".
...
[مشاهده متن کامل]

( برگرفته از سایت المعانی )

بررسیِ کارواژه یِ " آفتَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پارسیِ کُنونی:
1 - " آفتَن" با بُن کنونیِ " آب":
در اوستایی کارواژه یِ " اَپ" به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - رسیدن، دست یافتن
1. 2 - رسیدن به ، نائل شدن، دسترسی پیدا کردن یا در اختیار گرفتن، بدست اوردن، دریافت کردن، شرکت داشتن در دستیابی به چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

1. 3 - " برخوردَنِ/اصابت کردنِ" پرتابه
1. 4 - ( به فرمان یا دستوری ) عمل کردن، ( فرمان یا دستوری را ) برآوردَن/انجام دادن/تحقق بخشیدن/اجابت کردن/پذیرفتن ، ( از فرمان یا دستوری ) پیروی و اطاعت کردن
1. 5 - ( با مخالف یا دشمن ) همآوردی ( همچشمی ) یا برابری کردن ( gleichkommen ) ، از پسِ ( حریف یا دشمنی ) برآمدن یا در برابرِ ( حریف یا دشمن ) خودی نشان دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شدن
1. 6 - ( با صدا یا چیزهایی از این دست ) کارِ یکسان و برابری را انجام دادن یا همان کار را انجام دادن، همان کار را توانستن انجام دادن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2 - " اَپ" با پیشوندها:
2. 1 - با پیشوندِ " اَوی":
دست یافتن، رسیدن به، به گیرآوردن
2. 2 - با پیشوندِ " آ " :
رسیدن، دست یافتن، رسیدن به -
2. 3 - با پیشوندِ " پَئیتی": ( که همان پیشوندِ " پِی" در زبانِ پارسیِ کُنونی است: )
رسیدن
2. 4 - با پیشوندِ " فرَ": ( که همان پیشوندِ " فَر" در زبانِ پارسی و همان پیشوندِ " ver" در زبانِ آلمانی است: )
رسیدن به، دست یافتن، بدست آوردن
( بنابر نبیگِ واژه های اوستا:رسیدن، پیش رفتن )
نکته 1: واژه یِ " اَپ" برابر با " gelangen، hingelangen " در زبانِ آلمانی است و بنابر فتادِ 2. 3 در بالا هنگامیکه این واژه یِ اوستایی با " پَئیتی /پی" همراه می شود، کریستین بارتولمه واژه یِ آلمانیِ بالا را با "zu" می آورد؛ یعنی " hinzugelengen". این به روشنی تاییدی بر گفته هایِ من در زیرواژه یِ " پِی" در همین تارنما می باشد که گفتم " zu" در زبانِ آلمانی در بسیاری جاها با پیشوندِ " پِی" در زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - " آپینیتَن" و " اَیافتن" در زبانِ پارسیِ میانه، پیشوندی بنامِ " اَی:ay" در پارسیِ میانه و "ی" در پارسیِ کُنونی:
" اَپ" در اوستایی ریشه یِ دو کارواژه یِ " آپینیتَن" و " اَیافتن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است.
" آپینیتَن" یک کارواژه یِ گذراست که از سه تکواژِ " آپ. ین. یتَن" ساخته شده است.
بررسیِ تکواژهایِ " آپینیتَن": ( آپ. ین. یتَن )
3. 1 - " آپ" برآمده از همین واژه یِ " اَپ" در بالا می باشدکه در پارسیِ کُنونی به ریختِ " آب" که بُن کنونیِ " آفتَن" است، در آمده است.
3. 2 - "ین" نشانه یِ گذراسازِ/سببی سازِ زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " آن" در آمده است.
3. 3 - " یتَن/تَن" نشانه یِ مصدری است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " یدَن/دَن/تَن" در آمده است.
پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " آپینیتَن" را در پارسیِ کِنونی بکارگیریم، به " آبانیدن" می رسیم که گذرایِ/سببیِ کارواژه یِ " آفتَن" است.
"کریستین بارتولومه" در پانوشتِ واژه یِ " اَپ" آورده است که " اَی" در کارواژه یِ پارسیِ میانه یِ " اَیافتَن" پیشوند است یعنی داریم : اَی. آفتن.
نیاز به یادآوری است که" یاوری" در پارسی نیز برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " اَیاواریه" بوده است که تکواژهایِ آن چنین هستند: ( اَی. او. ار. یه )
" اَی" چنانکه گفته شد، پیشوند است. " اوار" در " ایاواریه"برآمده از واژه ای اوستایی " اَوَر" به چمِ "یاری، کمک" است که خود به کار واژه یِ " اَو:av" به چمِ " کمک کردن" در همین اوستایی برمی گردد و " یه" نیز پسوند است.
اکنون به روشنی دریافته می شود که " اَی" در زبانِ پارسیِ میانه پیشوند بوده است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " ی" در آمده است بمانندِ " اَیافتن/یافتن، اَیاواریه/یاوری، اَیاری/یاری، اَیاریدن/یاریدن و . . . ".
همچنین در زبانِ پارسیِ میانه واژگانی همچون " اَیابَگ، اَیاباگ، اَیابَگیه و. . . " نیز از " اَیافتن" بر آمده است.
ما می دانیم که بُنِ کنونیِ " یافتن"، " یاب" است و از سویِ دیگر آشنا شدیم که "ی" در این کارواژه پیشوند است و اگر این پیشوند را از آن جداکنیم، " آفتَن" با بُن کنونیِ " آب" را خواهیم داشت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
4 - " اَنافتَن/آنافتَن" با بُن کنونیِ " اَناب/آناب" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " رد کردن، دور کردن، جلوگیری کردن، امتناع کردن، دفع کردن":
اکنون به آسانی می توان دریافت که کارواژه یِ " اَنافتن/آنافتَن" به چمِ " رد کردن، دور کردن، جلوگیری کردن، امتناع کردن، دفع کردن" با بُنِ کنونیِ " اَناب/آناب" در پارسیِ میانه برآمده از پیشوندِ ناپایاسازِ ( =منفی سازِ ) " اَن" وکارواژه یِ " آفتَن" است که چنانکه گفته شد این " آفتَن" نیز خودبرآمده از واژه یِ اوستاییِ " اَپ" هست؛ پیشوندِ " اَن" به چمِ " نا، بی" است که در اوستایی نیز بکار می رفته است و نشاندهنده یِ "ناپایایی و نفی" است.
پادواژه یِ " آفتَن/آب" بنابر چمارهایِ واژه یِ " اَپ" در اوستایی بویژه فتادِ 1. 4، " دور کردن، رد کردن" است و از همین رو می توان در زبانِ پارسی برایِ واژگانِ " رد کردن، امتناع کردن، انکار کردن" از کارواژه یِ " انآفتن/آنافتَن" با بُن کنونیِ " انآب/آناب" بهره گرفت.
نیاز به یادآوری است که واژه یِ " اَنابیشتن/آنابیشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "اجتناب، جلوگیری، دوری، دفع" بکارگیری می شده است که اگر بخواهیم آنرا به زبانِ پارسیِ کُنونی تراگوییم به واژه یِ " اَنابِش/آنابِش" می رسیم؛چراکه پسوندِ نامسازِ "یشن" در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در پارسیِ کُنونی است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم با پیشوندِ " بَر"، فتادِ 1. 4 و معنایِ " از پَسِ کاری برآمدن" از فتادِ 1. 5 را در بالا پوشش دهیم؛ یعنی با کارواژه هایِ " برآفتَن/برآبیدن" و " برآبانیدن".
پیشنهاد 2:
ما می توانیم با پیشوندِ " هَن/اَن" و " هم" فتادهایِ 1. 5 و 1. 6 را پوشش دهیم؛ در زبانِ آلمانی واژه یِ " gleichkommen" چنانکه در بالا آمد، برابر با " correspond/match" نیز هست.
پس به آسانی می توانیم برایِ واژگانِ " تناظر داشتن، متناظر بودن" واژه یِ " همآفتَن/همآبیدن" ، برایِ واژه یِ " تناظر" واژگانِ "همآبِش، همآفتگی" و برایِ واژه یِ " متناظر" واژه یِ " همآفته" را پیش نهیم و همچنین برایِ کارواژه یِ "تناظر دادن" از کارواژه یِ " همآبانیدن/اَنآبانیدن" و برایِ واژه یِ " تناظر دهی"، از واژه یِ " همآبانِش/انآبانِش" بهره ببریم.
پیشنهاد 3:
چنانکه به واژه "یافتَن/یاب" و پیشوندی بودنِ " ی" در آن پی بردیم، می توان " آفتن/آب" را با پیشوندهایِ دیگر همچون " بر، هم، در، اندر، دربر، وی/گُ، آز و. . . " همراه ساخت و نوکارواژگانِ خوش ساختی را پدیدآورد، به گونه ای که همه یِ چمارهایِ اوستاییِ واژه یِ " اَپ" را نیز دربربگیرد.
( در اینباره آنچه که در زیرواژه یِ " شگردهای سره سازی زبان پارسی" در همین تارنما آوردم، می تواند یاریگر باشد. )
پیشنهاد4:
پیشوندِ " اَی/ی" را میتوان در زبانِ پارسی با کارواژه هایِ دیگر همراه ساخت و نوواژگانی را پدید آورد.
ولی پیش از آن باید دانست که کارکردِ پیشوندِ " اَی/ی" چیست و در کجا می توان از آن بهره گرفت. در آینده در زیرواژه یِ " اَی/ی" به این پیشوند خواهم پرداخت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 71، 70 و72 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"
2 - رویبرگهایِ 82 و 83 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگهایِ 15، 8 و 234 از نبیگِ "فرهنگنامه کوچک پهلوی"

ایای
أی در عربی به معنی یا
آی اسم دختر
■, باا ریشه تورکی
■به معنی ماه
( ای ) یا ( ایو ) به چم ( یک ) در زبان پارسی میانه - پهلوی به عنوان پیشوندِ کارواژه بکارگیری میشد:
بمانند کارواژه ( ایوَرزیدن ) به چم ( سفر کردن، مسافرت رفتن، حرکت کردن ) که از یک بخشِ پیشوندیِ ( ای/ایو ) و کارواژه یِ ( وَرزیدن ) ساخته شده است. در زبان آلمانی نیز کارواژه یِ ( einwandern ) به چم ( مهاجرت کردن، سفر کردن ) از یک بخشِ پیشوندیِ ( ein ) به معنای ( یک ) و کارواژه ( wandern ) به معنای ( پیاده روی کردن، گردش رفتن، حرکت کردن ) ساخته شده است. در زبانِ آلمانی پیشوندِ ( ein ) دازانه ای ( =عملگری ) برایِ نشان دادنِ ( ورود به چیزی/کاری ) است و همین نقش را می توان برایِ پیشوندِ " ای/ایو" بازانگاشت.
...
[مشاهده متن کامل]

در رویه ی 31 از نبیگ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:

ای
که گیتی سپنجست پر آی و رو
کهن شد یکی دیگر آرند نو
شاهنامه
آرسام آرامیس
برآی آفرید . . . . . . من گمان میکنم "آی" اینجا محل عبور معنی میدهدیا "محل آمدن" نکته جالبی اشاره کردید چنانچه در شاهنامه فردوسی داریم "آی و رو" یعنی آمدن و رفتن.
ندایی که در هنگام احساس درد تلفظ میشود.
حرف ندا. خطاب
Ayمازندرانی به معنی باز_ دوباره
در زبان ترکی به معنای ماه. .
جایگاه زیرین ئرش خداوند
طبری آورده است:� راوی گوید از پیمبر پرسیدم خدای ما پیش از آنکه خلق خود بیافریند کجا بود؟ فرمود: در ظلمتی که زیرش هوا بود و زبرش هوا بود. آنگاه عرش خویش را بر آی آفرید. � ( طبری, 1375 رویه 20 )
آی در زبان ژاپنی به معنای عشق است و در زبان ترکی به معنای ماه
در هر دو زبان به عنوان اسم دختر استفاده میشه که به نظرم معنای زیبایی داره
آی به ژاپنی به معنای ( عشق ) هست، عاشق این اسمم
( 愛 )
آیَ ( اوستایی ) با این، به این
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس