اگاهی

/~AgAhi/

    feeling
    information
    advice notice
    awareness
    cognizance
    consciousness
    alarm
    acquaintance
    awakening
    warning
    advice

فارسی به انگلیسی

اگاهی انگیزی
consciousness-raising

اگاهی دادن
acquaint, divulge, herald, speak, report, signalize, threaten, to inform, to advise

اگاهی دادن با فروزه
flare

اگاهی داشتن به
know

اگاهی طبقاتی
class consciousness

اگاهی یافتن
to be informed, to come to know.to understand

مترادف ها

knowledge (اسم)
سامان، اگاهی، اطلاع، معرفت، علم، بصیرت، فضیلت، عرفان، دانش، دانایی، وقوف

acquaintance (اسم)
اشنایی، اگاهی، اشنا

awareness (اسم)
اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت

consciousness (اسم)
اگاهی، فهم، هوشیاری، حس اگاهی

inkling (اسم)
گزارش، اگاهی، اشاره، کوره خبر

intelligence (اسم)
اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح پاک یا دانشمند

advice (اسم)
خبر، اگاهی، نصیحت، مشورت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، مصلحت، صوابدید، اطلاع

advertisement (اسم)
خبر، اگاهی، اعلان، اگهی

monition (اسم)
اگاهی، اندرز، اخطار

idea (اسم)
معنی، اگاهی، مراد، گمان، نیت، اندیشه، خیال، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خاطره، نقشه کار

dope (اسم)
اگاهی، ماری جوانا

perception (اسم)
اگاهی، درک، احساس، ادراک، دریافت، مشاهده، مشاهده قوه ادراک

cognizance (اسم)
اگاهی، ادراک، شناسایی، تصدیق ضمنی

immediacy (اسم)
اگاهی، فوریت، بی واسطگی، بی درنگی، بی فاصلگی، حضور ذهن، قرب جواز، مستقیم و بی واسطه بودن

پیشنهاد کاربران

آگاهی یا consciousness یعنی این که کننده/فاعل، افزون براین که می داند چه می کند، می داند که چرا، چه گونه و چه کسی چنین می کنند. در آگاهی، هم کننده ی کار است و هم بیننده و دانا به چرایی ها و چه سانی انجام کار است. 1403/1/10
آگاه شدن ، دانایی ، معرفت . . . . . کپی ممنوع
آگاهی یعنی دانستگی از موضوعات . موضوع مادی و غیر مادی.
آگاهی در دل پدیدار میشود و سپری می گردد و محتوای آن به آگاهی بعدی منتقل میشود و موجب هوشیار شدن و هوشیاری می شود . آگاهی با سرعت میلیون در ثانیه ، پدیدار می شود و سپری میشود . حقیقت آدمی، آگاهی است .
...
[مشاهده متن کامل]

اگر موضوعِ آگاهی ، بدن و احساسات و افکار باشد ، مبشود ، آگاهی داننده یا نفس یا من .
اگر آگاهی بعدی به مشاهده و نظاره آگاهی داننده ، بنشیند ، میشود آگاهی مشاهده گر .
اگر آگاهی مشاهده گر به مشاهده خود بنشیند میشود ، آگاه بودن . و آگاه بودن ، یعنی تنها و فقط بودن ، شاهد بودن .
پس حقیقت خویشتن خویش ، ذات خویش همان آگاهی است که خصلت و طبیعتش ، شاهد بودن است .
آگاهی، جان است . جان هم ذره ای از اقیانوس آگاهی یا شمس الحق یا خدا است.

سلام ببخشد مال من شش حرفه کسی جوابش رو میدونه
آگاهی یعنی فهمیدن.
مشاهده بدون قضاوت = آگاهی
دانستن و درک حقیقت هر چیز
هشیاری - توجه
خبرت . [ خ ُ رَ ] ( ع اِمص ) آگاهی . ( یادداشت بخط مؤلف ) . || بصیرت در امری . ( یادداشت بخط مؤلف ) . || ( اِ ) کارشناس . ( یادداشت بخط مؤلف ) رجوع به خِبرَه و خُبرَه شود. || ( مص ) آزمودن . ( دهار ) . رجوع به خُبرَه در این لغتنامه شود.
آگاهی باشه
هشیاری . . . . . .
دانش فهم
راضی شدن
درایت و دانایی
Consciousness
وقوف، آگهی، اطلاع، خبر، بینش، شناخت، علم، معرفت، دانایی، روشن ضمیری، هوشیاری، تامینات
آگاهی
این واژه پارسی از دو بخش درست شده :
آگاهی : آگا - هی
آگا = در پارسی کهن آگ یا آک به مینه چشم بوده که با:
آلمانی : Auge
انگلیسی : eye که وات g ورافتاده است و لَفزیده نمیشود مانند high که وات هایgh بر زبان نمی آیند.
...
[مشاهده متن کامل]

هی = این شماره سه در پارسی است که برای آسانی به لب آوری برخی وخت ها " سی " گفته می شود مانند : سی سَد که درستش سه سَد است : ۳۰۰.
پس آگاهی < آگاسی< آگاسه یا چشم سوم است.
به آلمانی dritte Auge = چشم سِوُم
در بوداگری یا بیدارگری و در هستی شناسی یا عرفان ایرانی چشم سوم همان بیداری روحی است که به آن چشم جان میگفتند .
چشم از اندام ِ تَن را چشم سَر می گویند.

اخبار
اقدام و عمل
دانستنی
وقوف
اگاهی:تنبیه

اطلاع
درایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس