اکنده

/~Akande/

    stuffed
    crammed
    full
    replete

فارسی به انگلیسی

اکنده از
fraught

اکنده از احترام
worshipful

اکنده کردن از غرور
exalt

مترادف ها

full (صفت)
مطلق، کامل، انباشته، بالغ، تمام، مفصل، پر، لبریز، رسیده، سیر، مملو، اکنده

پیشنهاد کاربران

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اکندهاکندهاکندهاکنده
مملو، انباشته، سرشار، لبالب، لبریز، مشحون، متملی، سمین، خبره
حمید رضا مشایخی - اصفهان
آکنده، از �واژه کندن� به معنای حفر کردن و حرف �آ� که معنای کلمات را وارونه می کند، ساخته شده است. . .
کندن:حفر کردن - - - - کنده:حفر شده
آکندن:پر کردن - - - - آکنده:پُر - لبریز
و یا مانند:
بردن≠آبردن:آوردن
آکنده از = پر و مملو از = سرشار از
آکنده در سنسکریت آکنتهه Akantha به معنی تا گلو، تا گردن می باشد.
لبریز
انباشته، پر، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو، آخور، اصطبل، طویله، سمین، فربه
آکنده از = پُر از
پر کردن، پر شدن، پر شده
مثال: رهایی از پرت اندیشی های روزانه ای که هر یک از ما دنیای تجربی مان را از آنها آکنده ایم. ( پر کرده ایم )
جهان چون بهشتی شد آراسته . . . پر از داد و آکنده از خواسته
آکنده به معنی پر از و مملوءاز آمده
مملو
پر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)