most of the time
اکثر
/~aksar/
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
اکثر. [ اَ ث َ ] ( ع ن تف ) بیشتر. ( ناظم الاطباء ) . بسیارتر. ( آنندراج ) . نعت تفضیلی از کثرت. فزون تر. بیشتر. اغلب. بیش. زیادتر. غالب. مقابل اقل. ( از یادداشت مؤلف ) . عبارتست از بالاتر از نصف. ( از اقرب الموارد ) .
... [مشاهده متن کامل]
- اکثر اوقات ؛ بیشتر هنگامها. ( ناظم الاطباء ) .
- حد اکثر ؛ بیشینه. مقابل حداقل. ( یادداشت مؤلف ) .
- امثال :
اکثر الظنون میمون .
اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.
اکثر من تفاریق العصا.
( یادداشت مؤلف ) .
|| عده زیاد. متعددتر. || بسیار. ( ناظم الاطباء ) . || خانه پر. || دست پر. ( یادداشت مؤلف ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
- اکثر اوقات ؛ بیشتر هنگامها. ( ناظم الاطباء ) .
- حد اکثر ؛ بیشینه. مقابل حداقل. ( یادداشت مؤلف ) .
- امثال :
اکثر الظنون میمون .
اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.
اکثر من تفاریق العصا.
( یادداشت مؤلف ) .
|| عده زیاد. متعددتر. || بسیار. ( ناظم الاطباء ) . || خانه پر. || دست پر. ( یادداشت مؤلف ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
اکثریت = بیشترگان*
اقلیت = کمترگان*
ماکسیمم = بیشینه
مینیمم = کمینه
اکثرِ مردم: بیشترِ مردم
اقلاً، لااقل = دست کم
اقلیت = کمترگان*
ماکسیمم = بیشینه
مینیمم = کمینه
اکثرِ مردم: بیشترِ مردم
اقلاً، لااقل = دست کم
بیشترینه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص عالی ، اِ مرکب ) اکثر. بیشترین : و خدای تو ای محمد خداوند فضل و رحمت است و لیکن بیشترینه ایشان شکر نمی گزارند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 174 ) . بیشترینه آنچه ایشان در آن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
خلاف میکنند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 174 ) . اما بیشترینه مردم آنند که نمی دانند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 374 ) .
اغلب
اکثر: بیشتر یا بیشترین
اکثریت: اسم مصدر، وضع و کمیّت بیشتر در مقابل اقلیت.
این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. اکثر صفت تفصیلی و به معنای "بیشتر" یا" بیشترین" است، ولی اکثریت اسم مصدر و به معنای" وضع و کمیّت بیشتر است ( در مقابل اقلیت که بر کمیت کمتر دلالت می کند ) مثلا می توان گفت:" مجلس از اکثریت افتاد "اما نمی توان گفت:" اکثریت نمایندگان مجلس را ترک کردند "بلکه باید گفت:" اکثر نمایندگان مجلس را ترک کردند" ( چنانکه در مفهوم مقابل آن هرگز گفته نمی شود:" اقلیت نمایندگان مجلس را ترک کردند " ) . در اغلب نوشته های این زمان، اکثریت به غلط به جای اکثر به کار رفته است. مثال های زیر که نمونه ای از این استعمال غلط است از منابع مختلف گرفته شده است:" اکثریت مردم نیجریه مسلمان اند"اکثریت مترجمان ما کسانی هستند که چون نمی توانند بنویسند به ترجمه می پردازند ". " هنگامی که مقاله ام را برای چاپ به هیئت تحریریه ی آن ماهنامه ارائه دادم اکثریت آنها با انتشار آن مخالفت کردند. "
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۴. )
اکثریت: اسم مصدر، وضع و کمیّت بیشتر در مقابل اقلیت.
این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. اکثر صفت تفصیلی و به معنای "بیشتر" یا" بیشترین" است، ولی اکثریت اسم مصدر و به معنای" وضع و کمیّت بیشتر است ( در مقابل اقلیت که بر کمیت کمتر دلالت می کند ) مثلا می توان گفت:" مجلس از اکثریت افتاد "اما نمی توان گفت:" اکثریت نمایندگان مجلس را ترک کردند "بلکه باید گفت:" اکثر نمایندگان مجلس را ترک کردند" ( چنانکه در مفهوم مقابل آن هرگز گفته نمی شود:" اقلیت نمایندگان مجلس را ترک کردند " ) . در اغلب نوشته های این زمان، اکثریت به غلط به جای اکثر به کار رفته است. مثال های زیر که نمونه ای از این استعمال غلط است از منابع مختلف گرفته شده است:" اکثریت مردم نیجریه مسلمان اند"اکثریت مترجمان ما کسانی هستند که چون نمی توانند بنویسند به ترجمه می پردازند ". " هنگامی که مقاله ام را برای چاپ به هیئت تحریریه ی آن ماهنامه ارائه دادم اکثریت آنها با انتشار آن مخالفت کردند. "
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۴. )