اکثر

/~aksar/

    more
    most more numerous
    most numerous
    greater
    greatest
    most
    the most part
    greater or greatest
    [n.] most
    generalities
    majority
    mass
    predominantly

فارسی به انگلیسی

اکثر اوقات
most of the time

پیشنهاد کاربران

بیشترینه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص عالی ، اِ مرکب ) اکثر. بیشترین : و خدای تو ای محمد خداوند فضل و رحمت است و لیکن بیشترینه ایشان شکر نمی گزارند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 174 ) . بیشترینه آنچه ایشان در آن
...
[مشاهده متن کامل]
خلاف میکنند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 174 ) . اما بیشترینه مردم آنند که نمی دانند. ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 374 ) .

the best/better part of something
nearly all of something
We waited for the best part of an hour
Converse drank the better part of the rum
اغلب
اکثر: بیشتر یا بیشترین
اکثریت: اسم مصدر، وضع و کمیّت بیشتر در مقابل اقلیت.
این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. اکثر صفت تفصیلی و به معنای "بیشتر" یا" بیشترین" است، ولی اکثریت اسم مصدر و به معنای" وضع و کمیّت بیشتر است ( در مقابل اقلیت که بر کمیت کمتر دلالت می کند ) مثلا می توان گفت:" مجلس از اکثریت افتاد "اما نمی توان گفت:" اکثریت نمایندگان مجلس را ترک کردند "بلکه باید گفت:" اکثر نمایندگان مجلس را ترک کردند" ( چنانکه در مفهوم مقابل آن هرگز گفته نمی شود:" اقلیت نمایندگان مجلس را ترک کردند " ) . در اغلب نوشته های این زمان، اکثریت به غلط به جای اکثر به کار رفته است. مثال های زیر که نمونه ای از این استعمال غلط است از منابع مختلف گرفته شده است:" اکثریت مردم نیجریه مسلمان اند"اکثریت مترجمان ما کسانی هستند که چون نمی توانند بنویسند به ترجمه می پردازند ". " هنگامی که مقاله ام را برای چاپ به هیئت تحریریه ی آن ماهنامه ارائه دادم اکثریت آنها با انتشار آن مخالفت کردند. "
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۴. )

More Most

بپرس