اویزان

/~AvizAn/

    hanging
    suspended
    pendulous
    swinger
    dangler
    dependent
    floppy

فارسی به انگلیسی

اویزان بودن
bag, dangle, overhang, swing

اویزان شدن
hang, swag

اویزان شدن لب و لوچه کسی
pout

اویزان و جلوامده بودن
beetle

اویزان کردن
dangle, hang, suspend, sling, to hang

اویزان کردن لب و لوچه
pout

اویزان کننده
dangler, hanger

مترادف ها

hanging (صفت)
اویزان، فروهشته، مستحق اعدام، معلق، چیز اویخته شده

dangling (صفت)
اویزان

suspended (صفت)
اویزان، موکول، معلق، موقوف، موقوف شده

impendent (صفت)
اویزان، قریب الوقوع، تهدید کننده

pensile (صفت)
اویزان، اویخته

پیشنهاد کاربران

در گویش خمین به ( آویزان ) ( دُر ) گفته می شود
بچه از درخت آویزان شده بود
بَچَه اِز دَرَختَ دُر شده ید ( شُدَ بید )
flaccid
( آونگان ) آونگان. [ وَ ] ( ص مرکب ) در تداول عوام ، آونگ. دروا. معلق. آویخته. و فصیح آن آویزان باشد. بیت ذیل را در فرهنگها برای کلمه مثال می آورند :
رفته با بازوش از تندی مرکب آستین
گشته آونگانش از پهلوی استر پوستین.
جلال الدین خوافی.
متصل بودن چیزی به جایی
مانند گردنبند
وصل کردن چیزی، جدا شده، دراز
در گویش یزدی از کلمه ی اولنگون /olengun / به همین معنی آویزان استفاده می شود.

بپرس