اولاد

/~owlAd/

    children
    offspring
    descendants
    sons
    [o.s.] sons
    note is also construed as singular meaning child.
    spawn

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

breed (اسم)
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد

issue (اسم)
عمل، کردار، نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بهی

posterity (اسم)
اعقاب، اولاد، زادگان، ایندگان، اخلاف

offsprings (اسم)
اولاد

progenies (اسم)
اولاد

seeds (اسم)
اولاد

پیشنهاد کاربران

فرزند، عترت، بچه
نام یکی از دیو های شاهنامه ی فردوسی که در داستان هفت خان رستم دیو یا خان پنجم بوده
معنی اولاد:فرزندان
خلاص
تمام
پایان
سوس ماس😎
اولاد = تخم و ترکه
نام دیوی در افسانه های شاهنامه
طایفه اولاد یکی از طوایف دورکی هفت لنگ بختیاری ( ایل زراسوند ) میباشند که در روستای آبرازگه زندگی میکنند که قبلا" در چهارمحال بختیاری ( چغاخور ) روزگار خود را سپری میکردند. به دلایل نامعلومی منطقه چهارمحال بختیاری ( درگیری طایفه ای و. . . ) را ترک نموده و به روستای آبرزاگه سکنی یافتند. /۵۶

بپرس