اوستا، کتاب زرتشت
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
درود
در پاسخ به اون دسته از دوستانی که ، هزاران سخن بیهوده میگن برای اینکه بگن اوستا ، کردی هست و. . . بی آنکه یک برگ از اوستا و یا سانسکریت خوانده باشند
باید بگم آخه دوستان گرامی ، اوستا کتاب ایرانیان ( پارس ها و. . . . ) هست
... [مشاهده متن کامل]
و دیگه اینکه نسک ( کتاب ) ، واژه های مانند کُرد ، که هم اکنون و چندی پس از اسلامی شدن ایران بار تبار و نژاد ( قوم ) پیدا کردند نیست . ( یعنی اینکه بگی که اوستا فقط مال قوم کُرد هست و. . . . درست نیست )
واژه اوستا و مانند آن در بسیاری از زبان های این جهان پیدا میشه ، با چم های ( معانی ) گوناگون
برای نمونه
1. در زبان انگلیسی واژه Avast رو داریم که به چم ( معنی ) � ایست ، ایستادن
2. در زبان عربی استاد رو داریم
3. در زبان لری � اوستا ، اویستا ، اویسا ، اوسار و. . . . رو داریم
و . . . . . . . . . . . . . .
این واژگان همگی با اینکه در زبان های گوناگونی هستند ، اما ساختار آن ها مانند واژه اوستا هستند ، هر چند چم های ( معانی ) گوناگونی دارند ( همه ی این واژگان حالت شکلی واژه اوستا رو دارند ، ولی با معانی مختلف )
پس اینها هم میتوانند برای نسک ( کتاب ) اوستا ، دست به کار بشوند . ( ادعای صاحب بودن بکنند )
چم ( معنی ) واژه اوستا ، رو نباید در زبان کردی جستجو کنید !!!! باید به خود چم ( معنی ) زبان اوستایی و پارسی پهلوی و سانسکریتی بخوانید . ( معنی واژه اوستا ، در زبان های اوستایی و پارسی پهلوی و سانسکریتی نوشته شده و کاملا مشخص هست ، نه اینکه بیایید و یه واژه که از نظر شکلی شبیه به واژه اوستا هست رو تو زبان کردی پیدا کنید و به اون بچسبونی و بگی اینه )
پس بس کنید این شیوه کار های خنده دار رو
خود زبان کردی بیش از 60 تا 70 درصد آن از واژگان پارسی هست ، اینکار ها رو تمام کنید .
در پاسخ به اون دسته از دوستانی که ، هزاران سخن بیهوده میگن برای اینکه بگن اوستا ، کردی هست و. . . بی آنکه یک برگ از اوستا و یا سانسکریت خوانده باشند
باید بگم آخه دوستان گرامی ، اوستا کتاب ایرانیان ( پارس ها و. . . . ) هست
... [مشاهده متن کامل]
و دیگه اینکه نسک ( کتاب ) ، واژه های مانند کُرد ، که هم اکنون و چندی پس از اسلامی شدن ایران بار تبار و نژاد ( قوم ) پیدا کردند نیست . ( یعنی اینکه بگی که اوستا فقط مال قوم کُرد هست و. . . . درست نیست )
واژه اوستا و مانند آن در بسیاری از زبان های این جهان پیدا میشه ، با چم های ( معانی ) گوناگون
برای نمونه
1. در زبان انگلیسی واژه Avast رو داریم که به چم ( معنی ) � ایست ، ایستادن
2. در زبان عربی استاد رو داریم
3. در زبان لری � اوستا ، اویستا ، اویسا ، اوسار و. . . . رو داریم
و . . . . . . . . . . . . . .
این واژگان همگی با اینکه در زبان های گوناگونی هستند ، اما ساختار آن ها مانند واژه اوستا هستند ، هر چند چم های ( معانی ) گوناگونی دارند ( همه ی این واژگان حالت شکلی واژه اوستا رو دارند ، ولی با معانی مختلف )
پس اینها هم میتوانند برای نسک ( کتاب ) اوستا ، دست به کار بشوند . ( ادعای صاحب بودن بکنند )
چم ( معنی ) واژه اوستا ، رو نباید در زبان کردی جستجو کنید !!!! باید به خود چم ( معنی ) زبان اوستایی و پارسی پهلوی و سانسکریتی بخوانید . ( معنی واژه اوستا ، در زبان های اوستایی و پارسی پهلوی و سانسکریتی نوشته شده و کاملا مشخص هست ، نه اینکه بیایید و یه واژه که از نظر شکلی شبیه به واژه اوستا هست رو تو زبان کردی پیدا کنید و به اون بچسبونی و بگی اینه )
پس بس کنید این شیوه کار های خنده دار رو
خود زبان کردی بیش از 60 تا 70 درصد آن از واژگان پارسی هست ، اینکار ها رو تمام کنید .
اوستا ، همتا و یا `تای اوست`
یشتها
اوستا کتاب مقدس ایرانیان است اصل معنای اوستا ( بنیان جا افتاده ومحکم ) است
اَوِستا -
پارسی باستان: اَپِستا وَهَکه ( واکا )
پهلوی: اَپِستاک ( اَوِستاک )
از ریشه ایستادن:
گونه دیگر در اوستا : اَوی شتا ( avē šta )
بر چیزی چیره گشتن، اُستاد و مسلط شدن و آگاهی یافتن -
... [مشاهده متن کامل]
بُن مایه، شالوده، پایه و اساس، بنیان ( بنیاد ) ، سنگ بنا -
چَمراس، نشانه، بُرهان ( پَروَهان ) ، فَرنود،
رهنمود، راهنمایی، هدایت، هاختن! -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
.
اگه به معنای مجازی بکار رود، نام پسرانه:
دانا، فرهیخته، فرزانه، خردمند، دانشمند، هوشمند، باهوش، زیرک ( رِند! )
کارمایه، پاشنه آشیل، شاکله، شاهرگ، شاهراه -
مُرشد، پیشوا، راهنما، رهبر، سرپرست، کلانتر، ناخدا، فرمانده،
سردَمدار، سردسته، سرکَرده، سرگروه، سرتیم ( کاپیتان ) ، سَردار ( سِزار ) ، باباشَمَل! -
پرچم دار، پیشگام، پیشرو، پیشتاز، پیشاهنگ، پیش قَراوُل، یکه تاز! -
با خدا، خداجو، پارسا و سپَنتا، ، پرهیزکار ( پرهیزگار ) ، درستکار، بِهدین ( زرتشتی ) ، اَشامند ( اَشو، اَشوَن، اَشوان ) ، هیرسا، پاک و مقدس، وَرجاوَند، اهلو! -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، فَرِّ ایزدی، کاریزما دار!
.
اینجور ساخت واژه در زبان های دیگر هم بکار رفته است!
به مانند:
انگلیسی: understand >>> در میان چیزی ایستادن که به معنای کلی میشه: آگاه بودن، فهمیدن، بینش
عربی: وقوف >>> از وقف میاد که همون معنای ایستادن می دهد >>> فهم، آگاهی، پی بردن
پارسی باستان: اَپِستا وَهَکه ( واکا )
پهلوی: اَپِستاک ( اَوِستاک )
از ریشه ایستادن:
گونه دیگر در اوستا : اَوی شتا ( avē šta )
بر چیزی چیره گشتن، اُستاد و مسلط شدن و آگاهی یافتن -
... [مشاهده متن کامل]
بُن مایه، شالوده، پایه و اساس، بنیان ( بنیاد ) ، سنگ بنا -
چَمراس، نشانه، بُرهان ( پَروَهان ) ، فَرنود،
رهنمود، راهنمایی، هدایت، هاختن! -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
.
اگه به معنای مجازی بکار رود، نام پسرانه:
دانا، فرهیخته، فرزانه، خردمند، دانشمند، هوشمند، باهوش، زیرک ( رِند! )
کارمایه، پاشنه آشیل، شاکله، شاهرگ، شاهراه -
مُرشد، پیشوا، راهنما، رهبر، سرپرست، کلانتر، ناخدا، فرمانده،
سردَمدار، سردسته، سرکَرده، سرگروه، سرتیم ( کاپیتان ) ، سَردار ( سِزار ) ، باباشَمَل! -
پرچم دار، پیشگام، پیشرو، پیشتاز، پیشاهنگ، پیش قَراوُل، یکه تاز! -
با خدا، خداجو، پارسا و سپَنتا، ، پرهیزکار ( پرهیزگار ) ، درستکار، بِهدین ( زرتشتی ) ، اَشامند ( اَشو، اَشوَن، اَشوان ) ، هیرسا، پاک و مقدس، وَرجاوَند، اهلو! -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، فَرِّ ایزدی، کاریزما دار!
.
اینجور ساخت واژه در زبان های دیگر هم بکار رفته است!
به مانند:
انگلیسی: understand >>> در میان چیزی ایستادن که به معنای کلی میشه: آگاه بودن، فهمیدن، بینش
عربی: وقوف >>> از وقف میاد که همون معنای ایستادن می دهد >>> فهم، آگاهی، پی بردن
واژه اوستا
معادل ابجد 468
تعداد حروف 5
تلفظ 'avestā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: avistāk, apastā ( k ) ] ‹اوستاک، اویستا، ابستا، وستا، استا›
مختصات ( اَ وِ ) ( اِ. )
آواشناسی 'avestA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژه نامه آزاد
فرهنگ لغت معین
معادل ابجد 468
تعداد حروف 5
تلفظ 'avestā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: avistāk, apastā ( k ) ] ‹اوستاک، اویستا، ابستا، وستا، استا›
مختصات ( اَ وِ ) ( اِ. )
آواشناسی 'avestA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژه نامه آزاد
فرهنگ لغت معین
شاید جای آن باشد که به خردمندان و متفکرین و اندیشمندان و ادیبان اقوام یونان و رُم احسن بفرستیم بابت صداقت خارق العاده در حفظ امانت. یعنی اینکه دو نام زرتشت را که به عنوان امانت تاریخی در اختیار آنان قرار گرفته ، تلفظ ریشه ای و اصلی آن دو نام را در طول اعصار تاکنون حفظ نموده اند و رد پای آنها را مخدوش و خاک مالی نکرده اند، تا آیندگان واژه شناس ( فیلیولوگ ) به سهولت بتوانند بسوی گذشته سرچشمه های زبانی و فرهنگی و تلفظ ریشه ای و معنای اصلی آن دو نام را کشف نمایند. این دو نام با حروف لاتین به شکل زیر می باشند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - Zarathustra با تلفظ زاراتُسترا در زبان های غربی. این نام در اصل و ریشه از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده است : Zarat hu st ra با تلفظ ذرات هو ست را . که دو معنا داشته است ؛ یکی ذرات به هو تعلق دارند و دیگری هو از ذرات تشکیل شده است. این نام و معنای آن اشاره به جهان بینی ذره ای بودن هستی و خداوند داشته است که در سرزمین ایران قبل از تولد زرتشت و دموکریت فیلسوف یونانی ، مرسوم بوده است.
ب - Zoroastra با تلفظ زورو آسترا در زبان های غربی. این نام در اصل و ریشه از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده است: Zor o ast ra با تلفظ زور او است را که دو معنا داشته است ؛ یکی اینکه زور یا نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه او زوردار یا نیرومند است. ضمیر سوم شخص مفرد او در این نام هم اشاره به خداوند داشته و هم به هستی. این نام هم یک جهان بینی دیگری در سرزمین ایران بموازات جهان بینی اول بوده و اشاره به نیرومند بودن خداوند و هستی داشته است. والدین زرتشت به این دو جهان بینی باستانی بخوبی آشنایی داشته و آن دو بینش و باور علمی را در قالب دو عبارت و بصورت پیوسته روی فرزند خود نهاده اند با این امید که نام و نشان و اثر فرزندانشان در خاطره تاریخ و ذهن و زبان و خط ایرانیان زنده نگاه داشته شود و با این امید که آیندگان شاید بتوانند به معنای نهفته در پشت این دو نام یعنی آن دو جهان بینی پی ببرند. اما امروز بطور واقعی شاهد نتیجه حرکت تاریخ هستیم که از دوران زرتشت و هخامنشیان و بعد از آنها سلوکیان و اشکانیان تا اواخر دوره امپراتوری ساسانی، هوشمندان سرزمین ما و در راس آنان موبدان موبدانان یا مُخان کل گرا در زمینه آن دو جهان بینی در خواب لاک پشتی بسر برده اند و با ورود دین اسلام به ایران آن خوب خوش لاکپشتی به خواب ژرف و شیرین خرگوشی با شعار اللهُ اکبر تبدیل شده است و جنبش مشروطیت و پس از آن جنبش کشف حجاب رضا خانی و پس از آن انقلاب سفید شاه و مردم راه افتاده شده توسط پهلوی دوم و پس از آن سیل خروشان انقلاب بهمن آن هوشمندان فرو رفته در خواب های ژرف و خوش غفلت را از خواب بیدار نکرده است. در عوض در طول این خواب های ژرف و بهنگام بیداری های روزانه به موازات آن ، رویای شیرین پیاده نمودن قوانین الاهی بر روی کره ارض یا زمین و در بین جوامع بشری را می بینند. چه کار کنیم ؟ آیا فهم های این حضرات را به سر عقل هایشان ببریم و یا عقل هایشان را به سر فهم هایشان باز گردانیم ؟
... [مشاهده متن کامل]
الف - Zarathustra با تلفظ زاراتُسترا در زبان های غربی. این نام در اصل و ریشه از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده است : Zarat hu st ra با تلفظ ذرات هو ست را . که دو معنا داشته است ؛ یکی ذرات به هو تعلق دارند و دیگری هو از ذرات تشکیل شده است. این نام و معنای آن اشاره به جهان بینی ذره ای بودن هستی و خداوند داشته است که در سرزمین ایران قبل از تولد زرتشت و دموکریت فیلسوف یونانی ، مرسوم بوده است.
ب - Zoroastra با تلفظ زورو آسترا در زبان های غربی. این نام در اصل و ریشه از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده است: Zor o ast ra با تلفظ زور او است را که دو معنا داشته است ؛ یکی اینکه زور یا نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه او زوردار یا نیرومند است. ضمیر سوم شخص مفرد او در این نام هم اشاره به خداوند داشته و هم به هستی. این نام هم یک جهان بینی دیگری در سرزمین ایران بموازات جهان بینی اول بوده و اشاره به نیرومند بودن خداوند و هستی داشته است. والدین زرتشت به این دو جهان بینی باستانی بخوبی آشنایی داشته و آن دو بینش و باور علمی را در قالب دو عبارت و بصورت پیوسته روی فرزند خود نهاده اند با این امید که نام و نشان و اثر فرزندانشان در خاطره تاریخ و ذهن و زبان و خط ایرانیان زنده نگاه داشته شود و با این امید که آیندگان شاید بتوانند به معنای نهفته در پشت این دو نام یعنی آن دو جهان بینی پی ببرند. اما امروز بطور واقعی شاهد نتیجه حرکت تاریخ هستیم که از دوران زرتشت و هخامنشیان و بعد از آنها سلوکیان و اشکانیان تا اواخر دوره امپراتوری ساسانی، هوشمندان سرزمین ما و در راس آنان موبدان موبدانان یا مُخان کل گرا در زمینه آن دو جهان بینی در خواب لاک پشتی بسر برده اند و با ورود دین اسلام به ایران آن خوب خوش لاکپشتی به خواب ژرف و شیرین خرگوشی با شعار اللهُ اکبر تبدیل شده است و جنبش مشروطیت و پس از آن جنبش کشف حجاب رضا خانی و پس از آن انقلاب سفید شاه و مردم راه افتاده شده توسط پهلوی دوم و پس از آن سیل خروشان انقلاب بهمن آن هوشمندان فرو رفته در خواب های ژرف و خوش غفلت را از خواب بیدار نکرده است. در عوض در طول این خواب های ژرف و بهنگام بیداری های روزانه به موازات آن ، رویای شیرین پیاده نمودن قوانین الاهی بر روی کره ارض یا زمین و در بین جوامع بشری را می بینند. چه کار کنیم ؟ آیا فهم های این حضرات را به سر عقل هایشان ببریم و یا عقل هایشان را به سر فهم هایشان باز گردانیم ؟
آش مو هو به معنای ؛ هو آش و غذای من است ، وان دَی داد یا آنکه دیروز داد ، روزی دهنده دیروز و امروز و فردای من است و آنهم نه از راه توکل بخدا و در انتظار نشستن دریافت امداد های غیبی بطور مجانی و رایگان بلکه با سعی و کوشش خودم است.
... [مشاهده متن کامل]
آنانیکه دیروز در صدد پیاده کردن ایده انتزاعی پیاده نمودن قوانین الاهی بر روی کره ارض یا زمین و در بین جوامع بشری بودند ، امروز با شعار زن و زندگی و آزادی مواجه شدند و براساس پیش بینی های علمی کارل مارکس ، فردا یا فرداهای پس از فرداها با انقلاب سلسله و دودمان و خاندان و خانمان برانداز مواجه خواهند شد و از بلندی های خیالی و اواهمی بر فراز میدان شناخت های تجربی با تخت پشت و یا شکم بر روی زمین سفت واقعیت عینی سقوط خواهند نمود و عضلات گردن و بازو و سینه و شکم و ران و داربست استخوانی شان خدای ناخواسته نرم و خمیر خواهند گردید. این حضرات والامقام و شیفته مقام و منزلت و جاه و جلال دنیوی بهتر است که بدانند، سعادت به اصطلاح اُخروی از پیش بطور مطلق تعیین گردیده است و انسان هیچگونه دخل و تصرفی در فرم یا شکل و محتوای نمی تواند بنماید و یا با پندارها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی خویش کوچکترین تاثیر مثبت یا منفی روی آن بگذارد. لذا انسان فهمیده و عاقل یا خردمند و بیدار و آگاه و هوشیار انسانی است که توجهات قوای ادراکی فهم و عقل خودرا بطور کامل معطوف زندگی دنیوی نماید و تا حد توان سعی و کوشش کند که سطح زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی خود را ارتقاء دهد و به سعادت دنیوی برسد. افرادی که از طریق آئین و دین و معارف آئینی و وحیانی و حدیثی و روائی دینی به خداوند متعال اعتقاد و باور و ایمان و امید دارند و به مبداء و معاد و آخرت دینی ایمان دارند بخصوص در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید کلیه لحظات عمر شریف دنیوی خویش را در ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر بسر خواهند برد. اما در خیال تصورات اوهامی شان این خواهد بود که خود آنان بطور شبانه روزی در نور و روشنایی مشغول سیر و سلوک در آفاق و انفس اند و دیگران در جهل و ظلمت گیر کرده و نیازمند شفا و نجات و هدایت معنوی اند.
... [مشاهده متن کامل]
آنانیکه دیروز در صدد پیاده کردن ایده انتزاعی پیاده نمودن قوانین الاهی بر روی کره ارض یا زمین و در بین جوامع بشری بودند ، امروز با شعار زن و زندگی و آزادی مواجه شدند و براساس پیش بینی های علمی کارل مارکس ، فردا یا فرداهای پس از فرداها با انقلاب سلسله و دودمان و خاندان و خانمان برانداز مواجه خواهند شد و از بلندی های خیالی و اواهمی بر فراز میدان شناخت های تجربی با تخت پشت و یا شکم بر روی زمین سفت واقعیت عینی سقوط خواهند نمود و عضلات گردن و بازو و سینه و شکم و ران و داربست استخوانی شان خدای ناخواسته نرم و خمیر خواهند گردید. این حضرات والامقام و شیفته مقام و منزلت و جاه و جلال دنیوی بهتر است که بدانند، سعادت به اصطلاح اُخروی از پیش بطور مطلق تعیین گردیده است و انسان هیچگونه دخل و تصرفی در فرم یا شکل و محتوای نمی تواند بنماید و یا با پندارها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی خویش کوچکترین تاثیر مثبت یا منفی روی آن بگذارد. لذا انسان فهمیده و عاقل یا خردمند و بیدار و آگاه و هوشیار انسانی است که توجهات قوای ادراکی فهم و عقل خودرا بطور کامل معطوف زندگی دنیوی نماید و تا حد توان سعی و کوشش کند که سطح زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی خود را ارتقاء دهد و به سعادت دنیوی برسد. افرادی که از طریق آئین و دین و معارف آئینی و وحیانی و حدیثی و روائی دینی به خداوند متعال اعتقاد و باور و ایمان و امید دارند و به مبداء و معاد و آخرت دینی ایمان دارند بخصوص در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید کلیه لحظات عمر شریف دنیوی خویش را در ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر بسر خواهند برد. اما در خیال تصورات اوهامی شان این خواهد بود که خود آنان بطور شبانه روزی در نور و روشنایی مشغول سیر و سلوک در آفاق و انفس اند و دیگران در جهل و ظلمت گیر کرده و نیازمند شفا و نجات و هدایت معنوی اند.
- اَشم و هو : آش مو هو یعنی هو موی درون آش است و چیزی بیشتر از آن نیست.
- یثا اهو : یا سایه هو یعنی هو بیشتر از یک سایه نیست.
- وندیداد: وان دَی داد یعنی آنکه دیروز داد.
- ینگهه ها : جان گه ها به معنای جای گاه های جان.
... [مشاهده متن کامل]
- اهو نویریه: اهو نوی ریه به معنای هو ارگان نوین تنفسی ( ریه یا شش ) در مقایسه با نِفِس تورائی.
- یسنها: یا سین ها یعنی سین های هفتگانه؛ هفت سین نه به معنای هفت سبزی کاشتنی و برداشتنی و پختنی و خوردنی و نوش جان کردنی بلکه سامان های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی.
- اَمشاسپند: آم شا س پند به معنای پند های عام شاه یا شاه آم یعنی پروردگار جهان. حرف س نشانه جمع پند می باشد. اهورا و مزدا و شش آمشاسپند روی همدیگر هفت تا ، اشاره به پند سامان های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی داشته اند و نه فرشتگان.
برجسته ترین امتیاز جهان بینی زرتشت قبل از افلاطون این بوده است که دو جهان مینوی و مانوی ( مادی و معنوی ) را روی همدیگر و اجین و تنیده در هم تصور می نموده و افلاطون آنها را از هم جدا کرده و یکی را در بالا یا ماوراء قرار داده تحت عنوان عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و دیگری را در پایین یا مادون قرار داده تحت عنوان عالم محسوسات یا طبیعت. ارسطو شاگرد برجسته افلاطون ، جهان بینی استاد را رد نموده و مثل زرتشت عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت را پایین کشیده و آنرا روی عالم محسوسات یا طبیعت قرار داده و ایده های خوب و زیبا را بصورت فرم ها یا شکل های جاودانه در باطن موجودات و آن دو عالم را به یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران تبدیل نموده است . بخش اول جهان بینی ارسطو حقیقت داد ، اما بخش دوم آن یعنی یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران حقیقت ندارد بلکه جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار دموکریت حقیقت دارد. جهان بینی یعنی بینهایت شناسی دموکریت را می توان تاج طلائی بر سر کلیه رشته های مختلف فلسفی غرب دانست از یونان باستان تاکنون . نظریه دنیا های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار دموکریت معکوس نظریه اتمی وی می باشد که هردو حقیقت دارند.
- یثا اهو : یا سایه هو یعنی هو بیشتر از یک سایه نیست.
- وندیداد: وان دَی داد یعنی آنکه دیروز داد.
- ینگهه ها : جان گه ها به معنای جای گاه های جان.
... [مشاهده متن کامل]
- اهو نویریه: اهو نوی ریه به معنای هو ارگان نوین تنفسی ( ریه یا شش ) در مقایسه با نِفِس تورائی.
- یسنها: یا سین ها یعنی سین های هفتگانه؛ هفت سین نه به معنای هفت سبزی کاشتنی و برداشتنی و پختنی و خوردنی و نوش جان کردنی بلکه سامان های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی.
- اَمشاسپند: آم شا س پند به معنای پند های عام شاه یا شاه آم یعنی پروردگار جهان. حرف س نشانه جمع پند می باشد. اهورا و مزدا و شش آمشاسپند روی همدیگر هفت تا ، اشاره به پند سامان های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی داشته اند و نه فرشتگان.
برجسته ترین امتیاز جهان بینی زرتشت قبل از افلاطون این بوده است که دو جهان مینوی و مانوی ( مادی و معنوی ) را روی همدیگر و اجین و تنیده در هم تصور می نموده و افلاطون آنها را از هم جدا کرده و یکی را در بالا یا ماوراء قرار داده تحت عنوان عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و دیگری را در پایین یا مادون قرار داده تحت عنوان عالم محسوسات یا طبیعت. ارسطو شاگرد برجسته افلاطون ، جهان بینی استاد را رد نموده و مثل زرتشت عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت را پایین کشیده و آنرا روی عالم محسوسات یا طبیعت قرار داده و ایده های خوب و زیبا را بصورت فرم ها یا شکل های جاودانه در باطن موجودات و آن دو عالم را به یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران تبدیل نموده است . بخش اول جهان بینی ارسطو حقیقت داد ، اما بخش دوم آن یعنی یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران حقیقت ندارد بلکه جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار دموکریت حقیقت دارد. جهان بینی یعنی بینهایت شناسی دموکریت را می توان تاج طلائی بر سر کلیه رشته های مختلف فلسفی غرب دانست از یونان باستان تاکنون . نظریه دنیا های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار دموکریت معکوس نظریه اتمی وی می باشد که هردو حقیقت دارند.
از دیدگاه و پایگاه ناچیز و بر اساس بینش و باور فردی من خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی که یک لفظ یا کلمه بر زبان و یک مفهوم و یک ایده انتزاعی در فهم و عقل محض انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) آفریننده گیتی ها یا دنیاها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار و خالق سامان ها یا نظام های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه بطور مطلقا یکسان و برابر در محتوای هرکدام از آنها و آنهم از ابعاد فراوان و بیکران خویش و نه از عدم یا نیستی، در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان ؛ منجی ؛ ناجی ؛ شفابخش ؛ نبی ؛ رابی ؛ پسر ؛ رسول ؛ ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات و در عوض تقویت کننده اوهامات و ابهامات و خرافات از قبیل یکتا پرستی و ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و طاعات و بندگی و تسبیح و ذکر و احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و بر وجود انسان تحمیل نشده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و توسط بنیانگذاران ادیان اقتباس گردیده و بر گردن و دوش و گرده پیروان نهاده شده اند و آنهم با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ و آنهم نه تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از پرتو های وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. آئین یکتا پرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نشده و بر وجود انسان تحمیل نگردیده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه های غنی آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها می باشد . این دو آئین در پیشگاه بیکران و بینهایت خداوند متعال هردو هم سطح اند و هیچکدام نسبت به دیگری از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نمی باشد و نخواهد بود. برخلاف بینش و باور آئین زرتشتی و ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، خداوند متعال ( یعنی خداوند علمی و نه خدایان آئینی و دینی ) در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازخواست و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزا و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
... [مشاهده متن کامل]
گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی و سمبل یا علامت چلیپا روی آن در اعصار دور دست تاریخ در سرزمین ایران ( قبل از پیدایش خط ) و گردونه یا چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو و ماقبل عصر ودائی و سمبل سواستیکا یا صلیب شکسته ( غلابی ) روی آن و دنیاهای متناهی و مساوی و موازی و بیشمار از دیدگاه دموکریت فیلسوف برجسته یونان باستان، ایده های حقیقی و طلایی و منور و درخشان اند در زمینه های خود شناسی ؛ انسان شناسی ؛ عشق و زندگی شناسی ؛ حقیقت و واقعیت و طبیعت و کیهان شناسی ؛ جاودانگی شناسی ؛ بی نهایت و با نهایت شناسی و سر انجام خدا شناسی و نه کلام های کودکانه نوآه ( نوح ) و آبراهام ( ابراهیم ) و موسا ( موسی ) و زرتشت و ایسا ( عیسی ) و محمد به عنوان خاتم آنها.
... [مشاهده متن کامل]
گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی و سمبل یا علامت چلیپا روی آن در اعصار دور دست تاریخ در سرزمین ایران ( قبل از پیدایش خط ) و گردونه یا چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو و ماقبل عصر ودائی و سمبل سواستیکا یا صلیب شکسته ( غلابی ) روی آن و دنیاهای متناهی و مساوی و موازی و بیشمار از دیدگاه دموکریت فیلسوف برجسته یونان باستان، ایده های حقیقی و طلایی و منور و درخشان اند در زمینه های خود شناسی ؛ انسان شناسی ؛ عشق و زندگی شناسی ؛ حقیقت و واقعیت و طبیعت و کیهان شناسی ؛ جاودانگی شناسی ؛ بی نهایت و با نهایت شناسی و سر انجام خدا شناسی و نه کلام های کودکانه نوآه ( نوح ) و آبراهام ( ابراهیم ) و موسا ( موسی ) و زرتشت و ایسا ( عیسی ) و محمد به عنوان خاتم آنها.
کاربر قندی ریشه یابی های شما نادرست است و از همین ریشه یابی های نادرست داستانسرایی کرده اید. ما در اوستایی نشانه کنیکی "را" نداشتیم ولی ریشه یِ "را" را می توان در آن زبان جُست.
ریشه یابی شما از اهورا/مزدا همگی نادرست است. دنباله پیامتان را هم نخواندم چون حال نداشتم.
ریشه یابی شما از اهورا/مزدا همگی نادرست است. دنباله پیامتان را هم نخواندم چون حال نداشتم.
Avesta از دو هجا به شکل زیر ساخته شده است :
Ave با تلفظ اَوه که ضمیر سوم شخص یعنی او می باشد . sta با تلفظ ستا به صورت امری و خطاب به شنونده به معنای ستایش کن . اما اوستا در اصل و ریشه یعنی قبل از پیدایش زرتشت به شکل هوستا ( Huseta ) بوده و دو معنا داشته است ؛ یکی خبری و به معنای ستاینده هو و دیگری امری و خطاب به شنونده به معنای هو را ستایش کن .
... [مشاهده متن کامل]
- اَهو به معنای هو اولیه ؛ آغازین؛ ازلی و ابدی .
- را علامت یا نشانه مفعول بی واسطه .
- پسوند مزدا در اصل و ریشه به شکل مَزِدا بوده است که ریشه در مصدر زدودن یا پاک کردن دارد و بصور امر نهی و خطاب به شنونده به معنای پاک نکن یا از یاد نه بر . لذا عنوان " اهو را مَزِدا " در اصل و ریشه بصور امر و خطاب به شنوندگان و خوانندگان به معنی زیر بوده است : نام هو آغازین و ازلی و ابدی را فراموش نکن بلکه همیشه آنرا به یاد داشته باش.
- مَزِدی سنا در اوایل پیدایش خود یک نوع تمرین تمرکز فکری انفرادی و دسته جمعی و هم سنگ و هم طراز یوگای خردمندان هندو بوده است در جهت بیداری و تقویت استعداد حفظ کردن و بخاطر سپردن کلام و پند و اندرز های خردمندان و آموزگاران و انتقال آن سینه به سینه به نسل های آینده قرن ها قبل از پیدایش خط . پسوند سنا یک روش تشویق برای شاگردان بوده است که بخوبی و درستی توانسته اند که کلام آموزگاران را بخاطر سپرده بوده باشند. آن روش مفید و علمی با پیدایش زرتشت به آئین ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات تبدیل می شود و معنا و کاربرد اولیه خود را از دست میدهد و از مسیر راست و درست منحرف می گردد و روی گمراهه روان و جاری میگردد و تاکنون ادامه می یابد و امروز بطور کامل جای خود را به ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات به الله داده است بر مصداق آیه قرآنی : انس و جنس را نیافریدم الا یعبدون.
در پاسخ :
آفریدگار کائنات نیافرید مرا بهر طاعت و بندگی و الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا 🤔به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش رهنمون/.
هو نام خدای پدر در فرهنگ و زبان قوم فارسی زبان ایلام ( Elam : با تلفظ اِل آم یا ایل عام ) مخترع یکی از خطوط سه گانه میخی و موسس کوره های آجرپزی و صنعت گل و الواح و ظروف گلی بهمراه قوم فارسی زبان سومر در منطقه بصره امروز و قوم اُگاریتی در شمال غربی سرزمین شام، و محل فرمانروایی زمینی وی در پانتئون ها یا مجامع خدایان در شهر های باستانی شوش ( در استان خوزستان ) و اِشان ( در استان فارس ) بوده است. قوم اکّد ( اک کد به زبان فارسی سومری به معنای کوتاه قد ) وارث فرهنگ و تمدن قوم سومر و بخشی از فرهنگ و تمدن قوم ایلام ( عیلام ) و بنیانگذار اولین امپراتوری روی کره زمین ( حدود چهار هزار و دویست سال پیش و قبل از تولد آبراهام و نمرود ) ، کلمه هو را اقتباس و پیشوند یا را به آن می افزاید و آنرا به " یاهو " تبدیل میکند که بعدا در زبان عبری به شکل یاهوَه و یا یَهوَه در می آید. در ایران به اَهو تبدیل می شود. واژه هوم در اصل و ریشه یعنی به زبان قوم ایلام به شکل هوَم تلفظ می شده است که دو معنا داشته است ؛ یکی از زبان خود هو به معنای من هو هستم و دیگری از زبان باورمندان به هو به معنای هوِ من یا خدای من. این کلمه توسط قوم سومر اقتباس گردیده و به گیاه تبدیل شده و طبق داستان گیل گامیش در جنگلی در یک جزیره دور افتاده می روئیده و نگهبان آن جنگل یک موجود خیالی تحت نام هوم بابا ( humbaba ) بوده است. نگهبان پانتئون ها یا مجامع خدایان در شهر شوش و اشان موجودی خیالی بوده است به نام هو بان ( huban ) یعنی نگهبان هو . مصرف شیره آن گیاه و یا استشمام دود آن بهنگام ریختن برگ های خشک آن روی آتش، گویا گذر زمان را متوقف می نموده و انسان را جوان نگه می داشته است . لذا گیاه هوم موبدان ( باریک بینان یا نکته دانان ) زرتشتی هیچ چیز دیگری نیست غیر هوَم ایلامیان و هوم سومریان و چیز دیگری نبوده است غیر از همین گانجا یا گراس یا ماری ژوانا ( ماری جوان یا باکره ) که به قول ابن سینا مصرف آن فهم را تیز و حس و فکر و خیال را روشن می کند. آیه قرآنی به شکل : قل هوَّ اللهُ احد به معنای بگو او احد و واحد است نمی باشد بلکه در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه خود پیامبر اسلام خطاب به نمایندگان اقوام یهود و آرامی و پارس و عرب به معنای زیر بوده است : بگوئید که هو و الله هم معنی اند و به یک موجود احد و واحد یعنی خالق سماوات سبع و الارض اطلاق می شوند.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، به یک نکته بسیار مهم اشاره می نمایم و آن اینکه واژه فراباستانی - اوستایی " خویدوده " که زرتشت و شاگردان و هم عصران وی هیچکدام به تلفظ ریشه ای و معنای اصلی آن علم و آگاهی نداشته اند، از دیدگاه خردمندان گم نام و آفرینندگان اولیه این واژه در میدان های کلی خود شناسی و انسان شناسی و خداشناسی ، خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای زیر بوده است :
《 خود تو ده تائی 》
- واژه سانسکریت در اصل و ریشه به شکل زان سکری ت به معنای دانش رمزی و محرمانه بوده است یعنی به زبان فارسی .
Ave با تلفظ اَوه که ضمیر سوم شخص یعنی او می باشد . sta با تلفظ ستا به صورت امری و خطاب به شنونده به معنای ستایش کن . اما اوستا در اصل و ریشه یعنی قبل از پیدایش زرتشت به شکل هوستا ( Huseta ) بوده و دو معنا داشته است ؛ یکی خبری و به معنای ستاینده هو و دیگری امری و خطاب به شنونده به معنای هو را ستایش کن .
... [مشاهده متن کامل]
- اَهو به معنای هو اولیه ؛ آغازین؛ ازلی و ابدی .
- را علامت یا نشانه مفعول بی واسطه .
- پسوند مزدا در اصل و ریشه به شکل مَزِدا بوده است که ریشه در مصدر زدودن یا پاک کردن دارد و بصور امر نهی و خطاب به شنونده به معنای پاک نکن یا از یاد نه بر . لذا عنوان " اهو را مَزِدا " در اصل و ریشه بصور امر و خطاب به شنوندگان و خوانندگان به معنی زیر بوده است : نام هو آغازین و ازلی و ابدی را فراموش نکن بلکه همیشه آنرا به یاد داشته باش.
- مَزِدی سنا در اوایل پیدایش خود یک نوع تمرین تمرکز فکری انفرادی و دسته جمعی و هم سنگ و هم طراز یوگای خردمندان هندو بوده است در جهت بیداری و تقویت استعداد حفظ کردن و بخاطر سپردن کلام و پند و اندرز های خردمندان و آموزگاران و انتقال آن سینه به سینه به نسل های آینده قرن ها قبل از پیدایش خط . پسوند سنا یک روش تشویق برای شاگردان بوده است که بخوبی و درستی توانسته اند که کلام آموزگاران را بخاطر سپرده بوده باشند. آن روش مفید و علمی با پیدایش زرتشت به آئین ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات تبدیل می شود و معنا و کاربرد اولیه خود را از دست میدهد و از مسیر راست و درست منحرف می گردد و روی گمراهه روان و جاری میگردد و تاکنون ادامه می یابد و امروز بطور کامل جای خود را به ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات به الله داده است بر مصداق آیه قرآنی : انس و جنس را نیافریدم الا یعبدون.
در پاسخ :
آفریدگار کائنات نیافرید مرا بهر طاعت و بندگی و الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا 🤔به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش رهنمون/.
هو نام خدای پدر در فرهنگ و زبان قوم فارسی زبان ایلام ( Elam : با تلفظ اِل آم یا ایل عام ) مخترع یکی از خطوط سه گانه میخی و موسس کوره های آجرپزی و صنعت گل و الواح و ظروف گلی بهمراه قوم فارسی زبان سومر در منطقه بصره امروز و قوم اُگاریتی در شمال غربی سرزمین شام، و محل فرمانروایی زمینی وی در پانتئون ها یا مجامع خدایان در شهر های باستانی شوش ( در استان خوزستان ) و اِشان ( در استان فارس ) بوده است. قوم اکّد ( اک کد به زبان فارسی سومری به معنای کوتاه قد ) وارث فرهنگ و تمدن قوم سومر و بخشی از فرهنگ و تمدن قوم ایلام ( عیلام ) و بنیانگذار اولین امپراتوری روی کره زمین ( حدود چهار هزار و دویست سال پیش و قبل از تولد آبراهام و نمرود ) ، کلمه هو را اقتباس و پیشوند یا را به آن می افزاید و آنرا به " یاهو " تبدیل میکند که بعدا در زبان عبری به شکل یاهوَه و یا یَهوَه در می آید. در ایران به اَهو تبدیل می شود. واژه هوم در اصل و ریشه یعنی به زبان قوم ایلام به شکل هوَم تلفظ می شده است که دو معنا داشته است ؛ یکی از زبان خود هو به معنای من هو هستم و دیگری از زبان باورمندان به هو به معنای هوِ من یا خدای من. این کلمه توسط قوم سومر اقتباس گردیده و به گیاه تبدیل شده و طبق داستان گیل گامیش در جنگلی در یک جزیره دور افتاده می روئیده و نگهبان آن جنگل یک موجود خیالی تحت نام هوم بابا ( humbaba ) بوده است. نگهبان پانتئون ها یا مجامع خدایان در شهر شوش و اشان موجودی خیالی بوده است به نام هو بان ( huban ) یعنی نگهبان هو . مصرف شیره آن گیاه و یا استشمام دود آن بهنگام ریختن برگ های خشک آن روی آتش، گویا گذر زمان را متوقف می نموده و انسان را جوان نگه می داشته است . لذا گیاه هوم موبدان ( باریک بینان یا نکته دانان ) زرتشتی هیچ چیز دیگری نیست غیر هوَم ایلامیان و هوم سومریان و چیز دیگری نبوده است غیر از همین گانجا یا گراس یا ماری ژوانا ( ماری جوان یا باکره ) که به قول ابن سینا مصرف آن فهم را تیز و حس و فکر و خیال را روشن می کند. آیه قرآنی به شکل : قل هوَّ اللهُ احد به معنای بگو او احد و واحد است نمی باشد بلکه در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه خود پیامبر اسلام خطاب به نمایندگان اقوام یهود و آرامی و پارس و عرب به معنای زیر بوده است : بگوئید که هو و الله هم معنی اند و به یک موجود احد و واحد یعنی خالق سماوات سبع و الارض اطلاق می شوند.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، به یک نکته بسیار مهم اشاره می نمایم و آن اینکه واژه فراباستانی - اوستایی " خویدوده " که زرتشت و شاگردان و هم عصران وی هیچکدام به تلفظ ریشه ای و معنای اصلی آن علم و آگاهی نداشته اند، از دیدگاه خردمندان گم نام و آفرینندگان اولیه این واژه در میدان های کلی خود شناسی و انسان شناسی و خداشناسی ، خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای زیر بوده است :
《 خود تو ده تائی 》
- واژه سانسکریت در اصل و ریشه به شکل زان سکری ت به معنای دانش رمزی و محرمانه بوده است یعنی به زبان فارسی .
در زبان کردی اورامی
اوستا یا اووستا= این کافی است
اوستا یا اووستا= این کافی است
دین آریایی ها ( زرتشتی ( مزدیسنا ) و شاخه های دین های بوجود آمده دیگر از زرتشتی ، مهرپرستی ( میترائیسم ) ، دین زروانی است ) .
باید بگم تمام نوشته های کتاب ( نبیک ) های مقدس زرتشتی
به زبانهای ( اوستا و سانسکریت ) نوشته شده
... [مشاهده متن کامل]
گویند اوستا همان پارسی یا فارسی قدیم است و امروزه برای شناسایی نام زبان اوستایی روش گذاشتند، بخواطر این است که کتابی با نام اوستا همان کتاب مقدس زرتشتیان بود.
بخواطر همین نظریه هایی گفته شد که آریایی ها نخست در هند بودند و پس از آن به ایران ( درون ) وارد شدند که پس از آن با تحقیقات بیشتر نظریه هایی بیان شد و گفته شد که آریایی ها در سیبری و قزاقستان امروز بودند یعنی پیش ( قبل ) از بدنیا آمدن اشو زرتشت پیامبر
بدلیل همین است که در کتاب مقدس زرتشتی در اوستا آمده است ایرانویچ مکان بسیار سردی بوده.
الهه در دین زرتشتی وجود داشته است به نام زم
و گویند زم نقش ویژه ای در سرزمین ایران داشته است.
به دلیل همین از نام زم واژگانی پارسی ساخته شد که مربوط به ایرانویچ آن زمان است.
زمین ( زم ین ) ، زمان ( زم ان ) ، زمستان ( زم ستان )
سرزمین آریایی ها بسیار سرد بوده بنا بر این زمین و زمان سرد و یخبندان بوده
ایرانویچ سرزمین ناشناخته ای بوده است ولی اینطور تعبیر شده است که سیبری و قزاقستان امروز مکان های اولیه آریایی ها بوده است که بسیار سرد بوده است که بعد ها به سمت ایران امروزی حرکت میکنند و تبدیل به دو قوم میشوند به نام های ماد و پارس و در متن هایی که از مادها نوشته اند در سطح گوگل به این صورت است که ماد ها را آریایی نخونده اند و فقط پارسیان را آریایی خوانده اند ولی در نوشته های کهن که توسط تاریخ نویسان یونانی نوشته شده است به این صورت هست که دو قوم آریایی به نام ماد و پارس را نام میبرند و گویا پس از نوشته های زرتشت و با گذشت هزاران سال همه چیز فراموش میشود و بعد حکومت های ایلامیان ، ماد ها میتوانند نخستین حکومت مرکزی ایران و جهان را در هگمتانه ( همدان ) بوجود بیاورند که نخستین حکومت مرکزی جهان به حساب می آید و در بخش های دیگر ، هخامنش که تعبیری شده است که هخامنش نام یک پادشاه پارسی بوده است که کوروش بزرگ نام اجدادی پدری خود را ادامه میدهد.
در سنگ نبشتهٔ بیستون، داریوش بزرگ، هخامنش را پدر چیش پیش معرفی می کند و می گوید هشت هخامنشی پیش از او شاه بوده اند:
بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان خاندان ما شاهان بودند. ۸ [تن] از نیاکان من شاه بودند. من نهمین [هستم] ما ۹ [تن] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم.
— برگفته از�سنگ نبشته بیستون
با این حساب، این هشت تن را باید اینگونه برشمرد:
• هخامنش� ( شاه پارس )
• چیش پیش� ( شاه پارس )
• کوروش یکم� ( شاه انشان ) ، پسر چیش پیش و پدر کمبوجیه یکم )
• آریارمنه� ( شاه پارس، پسر چیش پیش و پدر آرشام )
• کمبوجیه یکم� ( شاه انشان، پسر کوروش یکم و پدر�کوروش بزرگ یا همان ( کوروش دوم ) )
• آرشام� ( شاه پارس ) ( پسر آریارمنه، پدر ویشتاسپ و پدربزرگ�داریوش بزرگ )
در ابتدای تعاریف مادها و پارس ها سر قدرت باهم در گیر میشوند و مادها حکومت قدرتمند تری بودند و دارای ارتش بیشتر و بزرگتر
کوروش یکم شاه انشان قسمتی از استان پارس آن زمان بوده است
و پسرش کمبوجیه یکم جانشین پدرش میشود و شاه انشان میشود و با ماندانا دختر شاه ماد ازدواج میکند و حاصلش میشود کوروش دوم ( معروف به کوروش بزرگ )
اخرین شاه ماد خوابی میبیند که نوه اش بر حکومت مادیان چیره میشود بنا بر این دستور میدهد که نوزاد بدنیا آمده را ببرند بیرون از کاخ هگمتانه و بکشند
ولی شخصی که این ماموریت بهش سپرده میشود بدلیل نداشتن فرزند کوروش را به فرزند خواندگی میپذیرد و آن را بزرگ میکند و با مشکوک شدن شاه ماد به شاه پارسیان درگیری هایی میان این دو حکومت ادامه پیدا میکند و کوروش شاهد این ماجرا ها بوده است و پس از این که کوروش میبیند مردم پارس بهشون ستم میشود و کشته میشوند به مردم استان پارس آن زمان که بزرگتر از حال حاضر بوده میگوید من برای شما میجنگم و مردم با اشتیاق میپذیرند پس اینجا متوجه میشویم که کوروش دوم جانشین پدرش کمبوجیه میشود و هخامنشیان قبل کوروش بزرگ هم پادشاه داشتند
و کوروش دوم بسیاری از جنگ ها را پیروز میشود و سپس به پدر بزرگ خود حمله میکند و میتواند با انگیزه سربازان پیروز شود سپس کوروش دوم پدر بزرگ خود را دستگیر میکند و به جنگ مادیان و پارسیان خاتمه میدهد و این جنگ را برای همیشه تمام میکند
گویا خوابی که پادشاه ماد پدر بزرگ کوروش دیده بود حالا تعبیر شده بود کوروش دوم نام سرزمین های امپراطوری خود را پارس میگذارد که نام ایران کهن است و اینگونه پارسیان بر مادیان چیره میشوند.
کوروش دوم شاه پارس بنیانگذار نخستین کشور جهان و ایران به حساب می آید
زیرا که در زمان هخامنشیان بود که ساتراپ ها همان ایالت ها و استان ها را بوجود آوردند و نخستین بار در طول تاریخ بود که قومیت های مختلف در حکومت هخامنشیان زندگی میکردند
و نخستین حکومتی که حقوق بشر را بوجود آورد نخستین دادگاه های واقعی در زمان هخامنشیان شکل گرفت
نخستین بار بود که مردم بیمه میشدند
نخستین سیستم مالیاتی که توسط داریوش بزرگ این سیستم قدرت زیاد گرفت
نخستین کشوری که برده داری نمیشد و مردم آزادی دینی و مذهبی داشتند
کمبجیه دوم هخامنشی برای نخستین بار در تاریخ ایران مصر را فتح میکند و به عنوان فرعون مصر تاجگذاری میکند
و خشایار شاه هخامنشی آتن یونان را آتش میزند
بزرگترین وسعت ایران در زمان هخامنشیان شکل میگیرد و تبدیل به بزرگترین امپراتوری تاریخ باستان میشود ایران
و. . .
کوروش بزرگ با متحد کردن دو قوم آریایی معروف به دو شاخ میشود
با آزاد کردن یهودیان از برده داری به عنوان مسیح در بین یهودیان و با گسترش حکومت به عنوان پدر در بین ایرانیان و به عنوان سرور در بین یونانیان شناخته میشده است.
رفتن به گذشته:
آریایی ها در حال مهاجرت درون شمال هند نفوذ میکنند و زبان سانسکریت را در هند پخش میکنند و درون آذربایجان آتشکده های زرتشتی زیادی میسازند و عبادت میکنند، مادیان که به عنوان ماد کوچک شناخته میشوند در آذربایجان میمانند و مردم پارسی به سمت جنوب وارد میشوند ( پیش از شکل گیری حکومتها و پیش از درگیری ها )
پس از حکومت هخامنشیان یونانیان با نام سلوکیان حکومت را در دست میگیرند و کتاب های زرتشتی را میسوزانند و بعد گذشت حکومت اشکانیان که نوشته های زرتشتی را جمع آوری میکنند و پس از آنها ساسانیان این کار را میکنند و پس از گذشت حکومت های باستانی و با تمام شدن حکومت های باستانی و پس از شکل گیریه اسلام ( در عصر معاصر ) عربها به ایران و کتابخانه های ایران حمله میکنند و همچنین بعد آن ها حکومت های صحرا گرد مغول ، چنگیز مغول و مغول ها به کتابخانه های ایران حمله میکنند که بخش بزرگ و زیادی از نسک ( کتاب ) ها از بین میرود.
تا امروزه که مردم باز گذشته را فراموش کرده اند.
باید بگم تمام نوشته های کتاب ( نبیک ) های مقدس زرتشتی
به زبانهای ( اوستا و سانسکریت ) نوشته شده
... [مشاهده متن کامل]
گویند اوستا همان پارسی یا فارسی قدیم است و امروزه برای شناسایی نام زبان اوستایی روش گذاشتند، بخواطر این است که کتابی با نام اوستا همان کتاب مقدس زرتشتیان بود.
بخواطر همین نظریه هایی گفته شد که آریایی ها نخست در هند بودند و پس از آن به ایران ( درون ) وارد شدند که پس از آن با تحقیقات بیشتر نظریه هایی بیان شد و گفته شد که آریایی ها در سیبری و قزاقستان امروز بودند یعنی پیش ( قبل ) از بدنیا آمدن اشو زرتشت پیامبر
بدلیل همین است که در کتاب مقدس زرتشتی در اوستا آمده است ایرانویچ مکان بسیار سردی بوده.
الهه در دین زرتشتی وجود داشته است به نام زم
و گویند زم نقش ویژه ای در سرزمین ایران داشته است.
به دلیل همین از نام زم واژگانی پارسی ساخته شد که مربوط به ایرانویچ آن زمان است.
زمین ( زم ین ) ، زمان ( زم ان ) ، زمستان ( زم ستان )
سرزمین آریایی ها بسیار سرد بوده بنا بر این زمین و زمان سرد و یخبندان بوده
ایرانویچ سرزمین ناشناخته ای بوده است ولی اینطور تعبیر شده است که سیبری و قزاقستان امروز مکان های اولیه آریایی ها بوده است که بسیار سرد بوده است که بعد ها به سمت ایران امروزی حرکت میکنند و تبدیل به دو قوم میشوند به نام های ماد و پارس و در متن هایی که از مادها نوشته اند در سطح گوگل به این صورت است که ماد ها را آریایی نخونده اند و فقط پارسیان را آریایی خوانده اند ولی در نوشته های کهن که توسط تاریخ نویسان یونانی نوشته شده است به این صورت هست که دو قوم آریایی به نام ماد و پارس را نام میبرند و گویا پس از نوشته های زرتشت و با گذشت هزاران سال همه چیز فراموش میشود و بعد حکومت های ایلامیان ، ماد ها میتوانند نخستین حکومت مرکزی ایران و جهان را در هگمتانه ( همدان ) بوجود بیاورند که نخستین حکومت مرکزی جهان به حساب می آید و در بخش های دیگر ، هخامنش که تعبیری شده است که هخامنش نام یک پادشاه پارسی بوده است که کوروش بزرگ نام اجدادی پدری خود را ادامه میدهد.
در سنگ نبشتهٔ بیستون، داریوش بزرگ، هخامنش را پدر چیش پیش معرفی می کند و می گوید هشت هخامنشی پیش از او شاه بوده اند:
بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان خاندان ما شاهان بودند. ۸ [تن] از نیاکان من شاه بودند. من نهمین [هستم] ما ۹ [تن] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم.
— برگفته از�سنگ نبشته بیستون
با این حساب، این هشت تن را باید اینگونه برشمرد:
• هخامنش� ( شاه پارس )
• چیش پیش� ( شاه پارس )
• کوروش یکم� ( شاه انشان ) ، پسر چیش پیش و پدر کمبوجیه یکم )
• آریارمنه� ( شاه پارس، پسر چیش پیش و پدر آرشام )
• کمبوجیه یکم� ( شاه انشان، پسر کوروش یکم و پدر�کوروش بزرگ یا همان ( کوروش دوم ) )
• آرشام� ( شاه پارس ) ( پسر آریارمنه، پدر ویشتاسپ و پدربزرگ�داریوش بزرگ )
در ابتدای تعاریف مادها و پارس ها سر قدرت باهم در گیر میشوند و مادها حکومت قدرتمند تری بودند و دارای ارتش بیشتر و بزرگتر
کوروش یکم شاه انشان قسمتی از استان پارس آن زمان بوده است
و پسرش کمبوجیه یکم جانشین پدرش میشود و شاه انشان میشود و با ماندانا دختر شاه ماد ازدواج میکند و حاصلش میشود کوروش دوم ( معروف به کوروش بزرگ )
اخرین شاه ماد خوابی میبیند که نوه اش بر حکومت مادیان چیره میشود بنا بر این دستور میدهد که نوزاد بدنیا آمده را ببرند بیرون از کاخ هگمتانه و بکشند
ولی شخصی که این ماموریت بهش سپرده میشود بدلیل نداشتن فرزند کوروش را به فرزند خواندگی میپذیرد و آن را بزرگ میکند و با مشکوک شدن شاه ماد به شاه پارسیان درگیری هایی میان این دو حکومت ادامه پیدا میکند و کوروش شاهد این ماجرا ها بوده است و پس از این که کوروش میبیند مردم پارس بهشون ستم میشود و کشته میشوند به مردم استان پارس آن زمان که بزرگتر از حال حاضر بوده میگوید من برای شما میجنگم و مردم با اشتیاق میپذیرند پس اینجا متوجه میشویم که کوروش دوم جانشین پدرش کمبوجیه میشود و هخامنشیان قبل کوروش بزرگ هم پادشاه داشتند
و کوروش دوم بسیاری از جنگ ها را پیروز میشود و سپس به پدر بزرگ خود حمله میکند و میتواند با انگیزه سربازان پیروز شود سپس کوروش دوم پدر بزرگ خود را دستگیر میکند و به جنگ مادیان و پارسیان خاتمه میدهد و این جنگ را برای همیشه تمام میکند
گویا خوابی که پادشاه ماد پدر بزرگ کوروش دیده بود حالا تعبیر شده بود کوروش دوم نام سرزمین های امپراطوری خود را پارس میگذارد که نام ایران کهن است و اینگونه پارسیان بر مادیان چیره میشوند.
کوروش دوم شاه پارس بنیانگذار نخستین کشور جهان و ایران به حساب می آید
زیرا که در زمان هخامنشیان بود که ساتراپ ها همان ایالت ها و استان ها را بوجود آوردند و نخستین بار در طول تاریخ بود که قومیت های مختلف در حکومت هخامنشیان زندگی میکردند
و نخستین حکومتی که حقوق بشر را بوجود آورد نخستین دادگاه های واقعی در زمان هخامنشیان شکل گرفت
نخستین بار بود که مردم بیمه میشدند
نخستین سیستم مالیاتی که توسط داریوش بزرگ این سیستم قدرت زیاد گرفت
نخستین کشوری که برده داری نمیشد و مردم آزادی دینی و مذهبی داشتند
کمبجیه دوم هخامنشی برای نخستین بار در تاریخ ایران مصر را فتح میکند و به عنوان فرعون مصر تاجگذاری میکند
و خشایار شاه هخامنشی آتن یونان را آتش میزند
بزرگترین وسعت ایران در زمان هخامنشیان شکل میگیرد و تبدیل به بزرگترین امپراتوری تاریخ باستان میشود ایران
و. . .
کوروش بزرگ با متحد کردن دو قوم آریایی معروف به دو شاخ میشود
با آزاد کردن یهودیان از برده داری به عنوان مسیح در بین یهودیان و با گسترش حکومت به عنوان پدر در بین ایرانیان و به عنوان سرور در بین یونانیان شناخته میشده است.
رفتن به گذشته:
آریایی ها در حال مهاجرت درون شمال هند نفوذ میکنند و زبان سانسکریت را در هند پخش میکنند و درون آذربایجان آتشکده های زرتشتی زیادی میسازند و عبادت میکنند، مادیان که به عنوان ماد کوچک شناخته میشوند در آذربایجان میمانند و مردم پارسی به سمت جنوب وارد میشوند ( پیش از شکل گیری حکومتها و پیش از درگیری ها )
پس از حکومت هخامنشیان یونانیان با نام سلوکیان حکومت را در دست میگیرند و کتاب های زرتشتی را میسوزانند و بعد گذشت حکومت اشکانیان که نوشته های زرتشتی را جمع آوری میکنند و پس از آنها ساسانیان این کار را میکنند و پس از گذشت حکومت های باستانی و با تمام شدن حکومت های باستانی و پس از شکل گیریه اسلام ( در عصر معاصر ) عربها به ایران و کتابخانه های ایران حمله میکنند و همچنین بعد آن ها حکومت های صحرا گرد مغول ، چنگیز مغول و مغول ها به کتابخانه های ایران حمله میکنند که بخش بزرگ و زیادی از نسک ( کتاب ) ها از بین میرود.
تا امروزه که مردم باز گذشته را فراموش کرده اند.
اوسا>درکودی یعنی قدیم و زمان قدیم
اوسا کار یا اوستا کار =قدیمی کار
اوسا=عهد قدیم
عیسی = در کوردی یعنی الان= زما ن جدید =عهد جدید
اوسا کار یا اوستا کار =قدیمی کار
اوسا=عهد قدیم
عیسی = در کوردی یعنی الان= زما ن جدید =عهد جدید
اوستا بی شک به چم خواسته ها می باشد خواسته = دعا و همچنان و اژه وسته در خواست و واسه امروزی بکار میرود همچنین در گذشته به اعتماد وستپار گفته می شده به چم خواسته سپاری یا بخش بندی خواسته ها = چیزی از خواستت رو به کسی سپردن
... [مشاهده متن کامل]
واژه سپردن یا سپاردن هم که همچنان کاربرد داره و به چم واگذاری چیزی به کسی می باشد و از واگذاری در اصل از پاریدن یعنی بخش بندی امده و تکواژ س که در ابتدای آن آمده کنایه از امدن آن دارد = س پردن از پاریدن = بخش بندی شده
شکسته = ش کسته = کاسته شده
سپاس = س پاس = از بابت پاس شما ( پاس هم به چم نگهداریست هم به چم جبران کاری که شده )
... [مشاهده متن کامل]
واژه سپردن یا سپاردن هم که همچنان کاربرد داره و به چم واگذاری چیزی به کسی می باشد و از واگذاری در اصل از پاریدن یعنی بخش بندی امده و تکواژ س که در ابتدای آن آمده کنایه از امدن آن دارد = س پردن از پاریدن = بخش بندی شده
شکسته = ش کسته = کاسته شده
سپاس = س پاس = از بابت پاس شما ( پاس هم به چم نگهداریست هم به چم جبران کاری که شده )
با خواندن کتابهای قدیمی به زبان اصلی؛ مانند اوستا، گیلگَمِش، تورات، إنجیل، تلمود، ویگا . . .
متوجه میشویم که تعالیم "قرآن معجزه" مانند إخوّت وصادقین وصالحین ( مثلا:باهم هستیم، هرچه
از هم دور باشیم - تلمود ) یا واقعت طوفان نوح ( گیلگَمِش ) یا بلایای مصر ( تورات )
... [مشاهده متن کامل]
یا کلمه "احمد" که در "اوستا"؛ "احمد ahmat" لفظا ذکر شد به معنی پیش تر وبهتر ترجمه شد!
واشتباها یا عمدا یا مُغافله وإغفال یا جهلا؛ قرآن را أعجمی ومُعرّب واز کتابهای أدیا ن دیگری
گرفته شد وبه عربی آورده شد!
"یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ65"
"یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ
قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ15"
"یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ70"
"وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ، لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ
وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ103"
"أَوَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ197"!
. . .
غافلند از اینکه "قرآن معجزه" را با وحی نازل شد نه با تعلیم وآموزش ونقل اقاویل وسطر اساطیر وافسانها وساخت داستانها . . .
وثابت می شود که "قرآن ابدی"را از أول خلقت خلق شد نه اینکه بعد از وقوع احداث و وقایع. . .
نازل شد!
وکتابهای مذکور تحریف ونقل قول ناقص ( سانسور شده ) وویرایش وترجمه شدند از "قرآن أزلی" نه بر عکس.
واین ادعاء نیست بلکه برای "أهل علم" و"اهل کتاب" إثبات شده.
"لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ
أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً166"
"تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ49"
"عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی 5"
"علّمه البیان"
"أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ
جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ
وَ إِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍ9"
منابع:
- کتاب دستور زبان و گزیده متون اوستایی ( متن انگلیسی ) _آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون،
نشر اساطیر
- کتاب Rig Vega هندی
- کتاب Gilgamesh سومری
- کتاب تورات عبری
- تلمود بابلی
- کتاب The Talmud Unmasked
- کتاب The Essential Talmud
. . .
توضیح بیشتر:
در کتاب " رهیافتی به گاهان زرتشت ومتن های نو اوستایی" توسط هانس رایشلت
وگزارش جلیل دوستخواه، نوشت:
- ای هوشمندان ( یسنه، هات 31، بندها 1 - 6 ) ؛ شبیه "لقوم یعقلون" "افلا یعقلون" . . .
- به راستی مگر تو را به راهبری ونگاهبانی [جهان آفرینش] برنگزیده است؟!
شبیه عبارت "جَعَلَکُمْ خَلائِفَ":
"هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ
وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً39"
. . .
متوجه میشویم که تعالیم "قرآن معجزه" مانند إخوّت وصادقین وصالحین ( مثلا:باهم هستیم، هرچه
از هم دور باشیم - تلمود ) یا واقعت طوفان نوح ( گیلگَمِش ) یا بلایای مصر ( تورات )
... [مشاهده متن کامل]
یا کلمه "احمد" که در "اوستا"؛ "احمد ahmat" لفظا ذکر شد به معنی پیش تر وبهتر ترجمه شد!
واشتباها یا عمدا یا مُغافله وإغفال یا جهلا؛ قرآن را أعجمی ومُعرّب واز کتابهای أدیا ن دیگری
گرفته شد وبه عربی آورده شد!
"یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ65"
"یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ
قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ15"
"یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ70"
"وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ، لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ
وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ103"
"أَوَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ197"!
. . .
غافلند از اینکه "قرآن معجزه" را با وحی نازل شد نه با تعلیم وآموزش ونقل اقاویل وسطر اساطیر وافسانها وساخت داستانها . . .
وثابت می شود که "قرآن ابدی"را از أول خلقت خلق شد نه اینکه بعد از وقوع احداث و وقایع. . .
نازل شد!
وکتابهای مذکور تحریف ونقل قول ناقص ( سانسور شده ) وویرایش وترجمه شدند از "قرآن أزلی" نه بر عکس.
واین ادعاء نیست بلکه برای "أهل علم" و"اهل کتاب" إثبات شده.
"لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ
أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً166"
"تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ49"
"عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی 5"
"علّمه البیان"
"أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ
جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ
وَ إِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍ9"
منابع:
- کتاب دستور زبان و گزیده متون اوستایی ( متن انگلیسی ) _آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون،
نشر اساطیر
- کتاب Rig Vega هندی
- کتاب Gilgamesh سومری
- کتاب تورات عبری
- تلمود بابلی
- کتاب The Talmud Unmasked
- کتاب The Essential Talmud
. . .
توضیح بیشتر:
در کتاب " رهیافتی به گاهان زرتشت ومتن های نو اوستایی" توسط هانس رایشلت
وگزارش جلیل دوستخواه، نوشت:
- ای هوشمندان ( یسنه، هات 31، بندها 1 - 6 ) ؛ شبیه "لقوم یعقلون" "افلا یعقلون" . . .
- به راستی مگر تو را به راهبری ونگاهبانی [جهان آفرینش] برنگزیده است؟!
شبیه عبارت "جَعَلَکُمْ خَلائِفَ":
"هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ
وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً39"
. . .
زبان آریایی ها ( پارسها ) به سه دسته تقسیم میشود:
زبان سانسکریت ، زبان پارسی ، زبان اوستایی
این سه زبان باهم همریشه و هم خانواده و یکی هستند.
۱ - زبان اوستایی که زبان زرتشتیان است و زبانی مقدس در بین پارسیان به شمار میرفت و خواستگاه آن ایران امروزی بود که یک دسته از زبان های منقرض شده از زبان پارسیها آریایی ها است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ - زبان سانسکریت یک زبان آریایی پارسی که با مهاجرت آریایی ها به خاک هندوستان هندو ها که دارای زبان دراویدی بودند را به سمت جنوب هندوستان میفرستند و آریایی ها در شمال هندوستان ساکن میشوند و زبان سانسکریت را در هند پخش میکنند که این زبان همانند زبان پارسی ادامه حیات یافت. امروزه هندوستان به زبان های هندی و انگلیسی سخن میگویند. قلمرو آریایی ها در آن زمان از شمال هندوستان تا ، ایران ، افغانستان ، تاجیکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، قرقیزستان و. . . نام های امروزی کشیده میشد و این مناطق در آن زمان همه آریایی و از یکتبار بودند.
۳ - زبان پارسی یک دسته دیگر از زبان های آریایی است که خود در طی زمان به دسته های مختلف تبدیل میشود. که عبارت اند از:
۱ - پارسی باستان
۲ - پارسیه میانه پهلوی که خود در دو دوران:
( پارسی میانه پهلوی اشکانی ، پارسیه میانه پهلوی ساسانی در حالت قوی ) تقسیم میشود
۳ - در نهایت به شاخه پارسی نوین ( پارسی دری ) تبدیل میشود.
زبان سانسکریت ، زبان پارسی ، زبان اوستایی
این سه زبان باهم همریشه و هم خانواده و یکی هستند.
۱ - زبان اوستایی که زبان زرتشتیان است و زبانی مقدس در بین پارسیان به شمار میرفت و خواستگاه آن ایران امروزی بود که یک دسته از زبان های منقرض شده از زبان پارسیها آریایی ها است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ - زبان سانسکریت یک زبان آریایی پارسی که با مهاجرت آریایی ها به خاک هندوستان هندو ها که دارای زبان دراویدی بودند را به سمت جنوب هندوستان میفرستند و آریایی ها در شمال هندوستان ساکن میشوند و زبان سانسکریت را در هند پخش میکنند که این زبان همانند زبان پارسی ادامه حیات یافت. امروزه هندوستان به زبان های هندی و انگلیسی سخن میگویند. قلمرو آریایی ها در آن زمان از شمال هندوستان تا ، ایران ، افغانستان ، تاجیکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، قرقیزستان و. . . نام های امروزی کشیده میشد و این مناطق در آن زمان همه آریایی و از یکتبار بودند.
۳ - زبان پارسی یک دسته دیگر از زبان های آریایی است که خود در طی زمان به دسته های مختلف تبدیل میشود. که عبارت اند از:
۱ - پارسی باستان
۲ - پارسیه میانه پهلوی که خود در دو دوران:
( پارسی میانه پهلوی اشکانی ، پارسیه میانه پهلوی ساسانی در حالت قوی ) تقسیم میشود
۳ - در نهایت به شاخه پارسی نوین ( پارسی دری ) تبدیل میشود.
در زبان کوردی
اگر اویستا رو یه کمی تغیر بدی به این شکل:
آویسر=سرچشمه آب ( پاکی )
آویشت=تمیز شده توسط آب ( پاک )
آویسا=شبیه آب ( پاک، روشن، زندگی بخش، . . . . . ) معنی میده.
به کسی که در امور دینی مشغول باشه یعنی ملا ، روحانی ، یا به قول افغانستانیها مولوی، در کوردی ماموسا یا ( ماموستا ) میگیم، به نظر من خیلی به آویستا نزدیکه که کتاب زردشتیان بوده.
... [مشاهده متن کامل]
حرف ت و د در زبان کوردی یا حذف میشه یا به صورتی خاص تلفظ میشه که. . .
اگر اویستا رو یه کمی تغیر بدی به این شکل:
آویسر=سرچشمه آب ( پاکی )
آویشت=تمیز شده توسط آب ( پاک )
آویسا=شبیه آب ( پاک، روشن، زندگی بخش، . . . . . ) معنی میده.
به کسی که در امور دینی مشغول باشه یعنی ملا ، روحانی ، یا به قول افغانستانیها مولوی، در کوردی ماموسا یا ( ماموستا ) میگیم، به نظر من خیلی به آویستا نزدیکه که کتاب زردشتیان بوده.
... [مشاهده متن کامل]
حرف ت و د در زبان کوردی یا حذف میشه یا به صورتی خاص تلفظ میشه که. . .
اوستا ( oosta ) : در زبان عامیانه یعنی بنّا که میتواند به خداوند نیز اشاره داشته باشه زیرا او جهان را خلق کرده است همان طور که بنّا ساختمان را خلق کرده است.
به این مثال که برای آهنگ سرباز وطن یاس است توجه کنید:
هستم تو شوک روزای قدیم و
ولی هنوزم میکنم شکر اوستای کریمو
به این مثال که برای آهنگ سرباز وطن یاس است توجه کنید:
هستم تو شوک روزای قدیم و
ولی هنوزم میکنم شکر اوستای کریمو
اوستا avesta از ریشه ves = ve به چم خواستن برابر با انتخاب و گزینش است از هم ریشه گان این واژه که در زبان امروزی به کار برده میشود واسه یا واسه ت واسه م را میتوان نام برد
اوستا به احتمال قریب به یقین یک عبارت امری است که ریشه در مصدر ستودن دارد و به معنای " اورا ستایش کن" می باشد. غیر از این به معنای استاد هم می باشد. ضمنا عنوان سروده های زرتشت گات ها می باشد که به معنای خدایان است. در زبان انگلیسی و آلمانی خدا بصورت زیر نوشته میشود: God ( گاد ) و Gott ( گاتّ ) .
... [مشاهده متن کامل]
این دو واژه هردو با حرف ( گ ) آغاز میگردند که با حرف اول گاتها در اوستا مطابقت دارد. از طرف دیگر خدای قوم یهود Jahwe ( یاهوه ) می باشد و اگر ریشه واژه خداوند در زبان انگلیسی و آلمانی به خدای قوم یهود می رسید، آنگاه ضرورتا با حرف J آغاز میگردیدند. نتیجه اینکه اوستا حداقل قدیمی تر از عهد قدیم قوم یهود می باشد. این احتمال میرود که زرتشت قبل از نوح و ابراهیم و موسا می زیسته است. زرتشت خدایان چندگانه ایرانیان باستان را به دو خدا تقلیل داد: اهورامزدا و اهریمن. پس از او نوح و ابراهیم به خدای واحد باور پیدا کردند.
واژه اوستا همچنین میتواند بصورت زیر نوشته شود :
اوست آ یا اوست آغاز . به معنای " او آغاز است " .
... [مشاهده متن کامل]
این دو واژه هردو با حرف ( گ ) آغاز میگردند که با حرف اول گاتها در اوستا مطابقت دارد. از طرف دیگر خدای قوم یهود Jahwe ( یاهوه ) می باشد و اگر ریشه واژه خداوند در زبان انگلیسی و آلمانی به خدای قوم یهود می رسید، آنگاه ضرورتا با حرف J آغاز میگردیدند. نتیجه اینکه اوستا حداقل قدیمی تر از عهد قدیم قوم یهود می باشد. این احتمال میرود که زرتشت قبل از نوح و ابراهیم و موسا می زیسته است. زرتشت خدایان چندگانه ایرانیان باستان را به دو خدا تقلیل داد: اهورامزدا و اهریمن. پس از او نوح و ابراهیم به خدای واحد باور پیدا کردند.
واژه اوستا همچنین میتواند بصورت زیر نوشته شود :
اوست آ یا اوست آغاز . به معنای " او آغاز است " .
اَوِسْتا، نام کتاب دینی زردشتیان می باشد.
اوستا کتاب زرتشت.
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه �ودا�، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان هم ریشه است. بر روی هم اوستا را می توان به معنی �آگاهی نامه� یا �دانش نامه� دانست که آن را مرجع نامه نیز می نامند.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه های این واژه �ابستاگ� در فارسی میانه و �آپستاواکا� ( ستایش خدا ) در فارسی باستان است.
ریشه زبان اوستایی
زبان اوستایی از شاخهٔ زبانهای ایرانی باستان است. نسک های اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان را بدین زبان نوشته اند. این زبان همریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان است. تنها اثر به جا مانده به آن اوستا است. از مطالعهٔ اوستا بر می آید که دو گویش گوناگون از این زبان در اوستا به کار رفته است که یکی کهنه تر می نماید. نخستین لهجهٔ گاهانی است که سروده های شخص زرتشت به آن است. به علاوه یسن های ۳۵ تا ۴۱ ( هفت هات ) و نیز چهار دعا از یسن ۲۷ به این لهجه است. لهجهٔ پسین تر لهجهٔ سایر قسمت های اوستای امروزی است.
اوستا کتاب زرتشت.
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه �ودا�، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان هم ریشه است. بر روی هم اوستا را می توان به معنی �آگاهی نامه� یا �دانش نامه� دانست که آن را مرجع نامه نیز می نامند.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه های این واژه �ابستاگ� در فارسی میانه و �آپستاواکا� ( ستایش خدا ) در فارسی باستان است.
ریشه زبان اوستایی
زبان اوستایی از شاخهٔ زبانهای ایرانی باستان است. نسک های اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان را بدین زبان نوشته اند. این زبان همریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان است. تنها اثر به جا مانده به آن اوستا است. از مطالعهٔ اوستا بر می آید که دو گویش گوناگون از این زبان در اوستا به کار رفته است که یکی کهنه تر می نماید. نخستین لهجهٔ گاهانی است که سروده های شخص زرتشت به آن است. به علاوه یسن های ۳۵ تا ۴۱ ( هفت هات ) و نیز چهار دعا از یسن ۲۷ به این لهجه است. لهجهٔ پسین تر لهجهٔ سایر قسمت های اوستای امروزی است.
واژه اوستا که آنرا در پارسی میانه اپیستاک و ابستاک و اوستاگ میخوانده اند به معنای برستایمند برستایشگر از ریشه ستودن/ستاییدن است که اصل آن upa - staua - ka
اوپ ( upa ) =بر
ستو ( staua ) =ستودن
کا ( ka ) =داشتن، کردن
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com
اوپ ( upa ) =بر
ستو ( staua ) =ستودن
کا ( ka ) =داشتن، کردن
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com
اوستا بر گرفته شده از آوا بمعنی گویش و ستا که قوم بزرگ سکا یا ستا که دو طرف آمو سکونت داشته و دارند. پیام های زردشت به آوا و گویش مردم ساکن آن ناحیه که ستا بودند، بوده است. لذا اوستا یعنی کتابی که به گویش قوم ستا نازل شده است.
خودم دخترم بلکه اسم پسراست
avesta , پناه ویاوری، کتاب زرتشتیان که تا کنون
پنج بخش باقی مانده است
avesta , پناه ویاوری، کتاب زرتشتیان که تا کنون
پنج بخش باقی مانده است
برگرفته ازنامهای خدا ( او ) به معنی وی ( ستا ) به معنی ستایش و ستودن
کتاب دینی زرتشتیان
اوستا=اهورا ساتا
او=اورا=اُرا= اهورا
ستا=ساتا=خالق گیتی
خداوند خالق
اوستا=اُسا =استاد =اوسا= عیسی=ایسا و . . . . . . .
او=اورا=اُرا= اهورا
ستا=ساتا=خالق گیتی
خداوند خالق
اوستا=اُسا =استاد =اوسا= عیسی=ایسا و . . . . . . .
اوستا نام کلی مجموعهٔ کهن ترین نوشتار و سروده های ایرانیان است، که در واقع دانشنامهٔ ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک ( کتاب ) داشته و در شکل کنونی خود شامل پنج بخش است. بخش های اوستا عبارتند از: یَسنه که سخنان زرتشت موسوم به گاهان، در آن گنجانده شده، یشت ها ( سرودهای نیایشی ) ، وندیداد، ویسپرد و خرده اوستا.
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
معنای واژه [ویرایش]
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشه است. بر روی هم اوستا را می توان به معنی «آگاهی نامه» یا «دانش نامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز می نامند.
ریشه های این واژه «ابستاگ» در فارسی میانه و «آپستاواکا» ( ستایش خدا ) در فارسی باستان است.
تاریخچه اوستا [ویرایش]
بخش های اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد تالیف شده است اما از آن میان فقط بخشی از سرودها از آنِ خود زرتشت است. مندرجات اوستا عبارتست از نیایشِ اهورا مزدا و امشاسپندان و دیگر ایزدان و مظاهر طبیعت و تکالیف انسان در جهان بهشت و دوزخ و داستان های ملی.
گویند پس از آنکه اسکندر مقدونی قصر سلطنتی ایران را آتش زد اوستا را نیز بسوخت. بلاش اشکانی فرمان داد تا اوستای پراکنده را از شهرهای ایران جمع کنند. اردشیر بابکان تنسر را مامور مرتب ساختن آن کرد. پسرش شاپور اول کار پدر را تعقیب نمود و در نهایت آنرا به همان شیوه کهن به بیست و یک نسک بخش کردند و نامها و شرحِ این نسک ها در کتابِ پهلوی دینکرد و کتابهای دیگر آمده است[۱]. نسک های بیست و یک گانه اوستا به سه بهر بخش می شده است:
نسکهای گاسانیک در دانش و کار مینوی.
نسکهای داتیک در دانش و کار جهانی.
نسکهای هاتک مانسریک در آگاهی از کردارهای میانِ جهانِ مینوی و جهانِ خاکی[۲].
اوستای امروزی شامل بخش های زیر است:
یسنا، گاهان بخشی از یسن است.
ویسپرد
وندیداد
یشتها
خرده اوستا.
سروده های «یشت» ( که به زرتشت نسبت داده می شوند، اما تقریبا به طور قطع می توان گفت که وی آنها را نسروده است ) در اوستای جدید قرار دارند و گمان می رود که مربوط به دوره هخامنشی ( ۶۴۸ تا ۳۳۰ پیش از میلاد ) هستند. «وندیداد» نیز که در اوستای جدید قرار دارد، احتمالاً دیرتر و در زمان پارت ها ( ۱۴۱ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی ) سروده شده است. «ویسپرد» حاوی جدیدترین بخش اوستاست که به زبان فارسی میانه نوشته شده و به زمان عصر ساسانی ( ۲۲۶ تا ۶۵۱ ) میلادی ) بر می گردد.
قدیمی ترین نسخه خطی اوستا، اکنون در کوپنهاک پایتخت دانمارک موجود است و در سال 1325 میلادی تحریر یافته ، این نسخه را مستشرق معروف دانمارکی وسترگارد ( Westerguard ) با خود از ایران به اروپا برد. [۳]
دست به دست شدن اولیه [ویرایش]
گمان می رود که برخی از متون اوستا قبل از نوشته شدن قرن ها به صورت شفاهی نگاه داشته شده اند. «کتاب ارداویراف» که در قرن ۳ یا ۴ پس از میلاد تالیف شد، بیان می کند که گات ها و برخی از دیگر متون موجود در اوستا قبل از حمله اسکندر مقدونی به ایران موجود بوده اند. طبق نظر «شاترویهای آیران» کتابخانه کاخ در یک آتش سوزی توسط اسکندر مقدونی ویران شد. با این وجود، هیچ یک از این ادعاها را نمی توان تایید کرد؛ چرا که اگر این متون وجود داشته اند اکنون هیچ اثری از آنها نیست. اما راسموس کریستین راسک نتیجه گیری کرد که این متون باید باقیمانده یک ادبیات بسیار بزرگ باشند، همان گونه که پلینی بزرگ در اثر خود به نام «تاریخ طبیعی ( پلینی ) » یک موبد ازمیری را توصیف می کند که در قرن سوم قبل از میلاد «دو میلیون از قطعه سروده های زرتشت را تفسیر می کرد». همان طور که پیتر کلارک در «دین زرتشت، آشنایی با یک مکتب باستانی» ( ۱۹۹۸، برایتون ) خاطر نشان می سازد که اگر «گات ها» و متون کهن تر «یسنا» فقط به طور شفاهی دست به دست می شده اند، احتمال حفظ کیفیت زبان قدیمی آنها وجود نداشته است.
ویرایش بعدی [ویرایش]
طبق «دینکرد» که یک اثر نیمه مذهبی مربوط به قرن ۹ است، شاه ولخش ( گمان می رود که ولگاسس چهارم شاه پارتی بوده که در سال های ۱۴۷ تا ۱۹۱ میلادی حکومت می کرده ) تلاش کرد که متون مقدس را گرد آوری و تنظیم کند. چیزی از نتایج این کار ( در صورت انجان شدن ) باقی نمانده است. در قرن سوم میلادی امپراتور ساسانیان با نام اردشیر اول ( ۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی ) به موبد بزرگ خود تنسر فرمان داد که متون دینی را جمع آوری کند. طبق نظر دینکرد نتایج کار تنسر یک مجموعه ۲۱ جلدی به زبان اوستایی ( نه به زبان اوستایی گاتایی اصلی ) به نام «نسک»ها بود که از ۳۴۸ فصل و تقریبا ۵/۳ میلیون کلمه تشکیل می شد.
آخرین ویرایش در زمان شاپوردوم ( ۳۰۹ تا ۳۷۹ ) انجام شد.
متفکران اروپایی [ویرایش]
متون اوستا نسبتاً دیر به دست متفکران اروپایی رسید. آبراهام آنکوئتیل – دوپرون در سال ۱۷۵۵ به شرق هند سفر کرد و این متون را در جوامع پارسی بدست آورد. او در سال ۱۷۷۱ این متون را براساس یک ترجمه به زبان فارسی نو توسط یک موبد پارسی به زبان فرانسوی منتشر کرد. راسموس راسک در دیدار از بمبئی ( مومبای کنونی ) در سال ۱۸۲۰ چندین دست نوشته از اوستا را جمع آوری کرد و برای اولین بار با بررسی زبان اوستایی به این نتیجه رسید که این متون باید باقیمانده یک مجموعه بزرگ از متون مقدس پارس باستان و بلخ ( [تازی ها ) باشند. متونی که راسک آن را جمع آوری کرد، اکنون در کتابخانه دانشگاه کپنهاک قرار دارند. دست نوشته های دیگر در خانه هند شرقی و موزه بریتانیا در لندن، کتابخانه بودلیان در آکسفورد و در کتابخانه دانشگاه های مختلف پاریس نگهداری می شوند.
زند [ویرایش]
واژه «زند» یا "Zend" ( به معنای «تفسیر» یا «ترجمه» ) به آخرین متمم های متون پهلوی به زبان فارسی میانه و پازند اطلاق می شود. این تفسیرها که مربوط به اوایل دوره ساسانیان هستند، برای استفاده متون مذهبی نوشته نشدند؛ بلکه برای آموزش . . .
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
معنای واژه [ویرایش]
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشه است. بر روی هم اوستا را می توان به معنی «آگاهی نامه» یا «دانش نامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز می نامند.
ریشه های این واژه «ابستاگ» در فارسی میانه و «آپستاواکا» ( ستایش خدا ) در فارسی باستان است.
تاریخچه اوستا [ویرایش]
بخش های اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد تالیف شده است اما از آن میان فقط بخشی از سرودها از آنِ خود زرتشت است. مندرجات اوستا عبارتست از نیایشِ اهورا مزدا و امشاسپندان و دیگر ایزدان و مظاهر طبیعت و تکالیف انسان در جهان بهشت و دوزخ و داستان های ملی.
گویند پس از آنکه اسکندر مقدونی قصر سلطنتی ایران را آتش زد اوستا را نیز بسوخت. بلاش اشکانی فرمان داد تا اوستای پراکنده را از شهرهای ایران جمع کنند. اردشیر بابکان تنسر را مامور مرتب ساختن آن کرد. پسرش شاپور اول کار پدر را تعقیب نمود و در نهایت آنرا به همان شیوه کهن به بیست و یک نسک بخش کردند و نامها و شرحِ این نسک ها در کتابِ پهلوی دینکرد و کتابهای دیگر آمده است[۱]. نسک های بیست و یک گانه اوستا به سه بهر بخش می شده است:
نسکهای گاسانیک در دانش و کار مینوی.
نسکهای داتیک در دانش و کار جهانی.
نسکهای هاتک مانسریک در آگاهی از کردارهای میانِ جهانِ مینوی و جهانِ خاکی[۲].
اوستای امروزی شامل بخش های زیر است:
یسنا، گاهان بخشی از یسن است.
ویسپرد
وندیداد
یشتها
خرده اوستا.
سروده های «یشت» ( که به زرتشت نسبت داده می شوند، اما تقریبا به طور قطع می توان گفت که وی آنها را نسروده است ) در اوستای جدید قرار دارند و گمان می رود که مربوط به دوره هخامنشی ( ۶۴۸ تا ۳۳۰ پیش از میلاد ) هستند. «وندیداد» نیز که در اوستای جدید قرار دارد، احتمالاً دیرتر و در زمان پارت ها ( ۱۴۱ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی ) سروده شده است. «ویسپرد» حاوی جدیدترین بخش اوستاست که به زبان فارسی میانه نوشته شده و به زمان عصر ساسانی ( ۲۲۶ تا ۶۵۱ ) میلادی ) بر می گردد.
قدیمی ترین نسخه خطی اوستا، اکنون در کوپنهاک پایتخت دانمارک موجود است و در سال 1325 میلادی تحریر یافته ، این نسخه را مستشرق معروف دانمارکی وسترگارد ( Westerguard ) با خود از ایران به اروپا برد. [۳]
دست به دست شدن اولیه [ویرایش]
گمان می رود که برخی از متون اوستا قبل از نوشته شدن قرن ها به صورت شفاهی نگاه داشته شده اند. «کتاب ارداویراف» که در قرن ۳ یا ۴ پس از میلاد تالیف شد، بیان می کند که گات ها و برخی از دیگر متون موجود در اوستا قبل از حمله اسکندر مقدونی به ایران موجود بوده اند. طبق نظر «شاترویهای آیران» کتابخانه کاخ در یک آتش سوزی توسط اسکندر مقدونی ویران شد. با این وجود، هیچ یک از این ادعاها را نمی توان تایید کرد؛ چرا که اگر این متون وجود داشته اند اکنون هیچ اثری از آنها نیست. اما راسموس کریستین راسک نتیجه گیری کرد که این متون باید باقیمانده یک ادبیات بسیار بزرگ باشند، همان گونه که پلینی بزرگ در اثر خود به نام «تاریخ طبیعی ( پلینی ) » یک موبد ازمیری را توصیف می کند که در قرن سوم قبل از میلاد «دو میلیون از قطعه سروده های زرتشت را تفسیر می کرد». همان طور که پیتر کلارک در «دین زرتشت، آشنایی با یک مکتب باستانی» ( ۱۹۹۸، برایتون ) خاطر نشان می سازد که اگر «گات ها» و متون کهن تر «یسنا» فقط به طور شفاهی دست به دست می شده اند، احتمال حفظ کیفیت زبان قدیمی آنها وجود نداشته است.
ویرایش بعدی [ویرایش]
طبق «دینکرد» که یک اثر نیمه مذهبی مربوط به قرن ۹ است، شاه ولخش ( گمان می رود که ولگاسس چهارم شاه پارتی بوده که در سال های ۱۴۷ تا ۱۹۱ میلادی حکومت می کرده ) تلاش کرد که متون مقدس را گرد آوری و تنظیم کند. چیزی از نتایج این کار ( در صورت انجان شدن ) باقی نمانده است. در قرن سوم میلادی امپراتور ساسانیان با نام اردشیر اول ( ۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی ) به موبد بزرگ خود تنسر فرمان داد که متون دینی را جمع آوری کند. طبق نظر دینکرد نتایج کار تنسر یک مجموعه ۲۱ جلدی به زبان اوستایی ( نه به زبان اوستایی گاتایی اصلی ) به نام «نسک»ها بود که از ۳۴۸ فصل و تقریبا ۵/۳ میلیون کلمه تشکیل می شد.
آخرین ویرایش در زمان شاپوردوم ( ۳۰۹ تا ۳۷۹ ) انجام شد.
متفکران اروپایی [ویرایش]
متون اوستا نسبتاً دیر به دست متفکران اروپایی رسید. آبراهام آنکوئتیل – دوپرون در سال ۱۷۵۵ به شرق هند سفر کرد و این متون را در جوامع پارسی بدست آورد. او در سال ۱۷۷۱ این متون را براساس یک ترجمه به زبان فارسی نو توسط یک موبد پارسی به زبان فرانسوی منتشر کرد. راسموس راسک در دیدار از بمبئی ( مومبای کنونی ) در سال ۱۸۲۰ چندین دست نوشته از اوستا را جمع آوری کرد و برای اولین بار با بررسی زبان اوستایی به این نتیجه رسید که این متون باید باقیمانده یک مجموعه بزرگ از متون مقدس پارس باستان و بلخ ( [تازی ها ) باشند. متونی که راسک آن را جمع آوری کرد، اکنون در کتابخانه دانشگاه کپنهاک قرار دارند. دست نوشته های دیگر در خانه هند شرقی و موزه بریتانیا در لندن، کتابخانه بودلیان در آکسفورد و در کتابخانه دانشگاه های مختلف پاریس نگهداری می شوند.
زند [ویرایش]
واژه «زند» یا "Zend" ( به معنای «تفسیر» یا «ترجمه» ) به آخرین متمم های متون پهلوی به زبان فارسی میانه و پازند اطلاق می شود. این تفسیرها که مربوط به اوایل دوره ساسانیان هستند، برای استفاده متون مذهبی نوشته نشدند؛ بلکه برای آموزش . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)