اوردن


    introduce
    bear
    bring
    fetch
    to bring
    [fig.] to produce
    to occasion
    to embrace
    wash

فارسی به انگلیسی

اوردن رای
poll

اوردن و بردن دانش اموز با اتوبوس
bus

اوردن کشتی به لنگرگاه
dock

مترادف ها

bring (فعل)
موجب شدن، اوردن، رساندن به

fetch (فعل)
اوردن، واکشیدن، رفتن و اوردن

bring in (فعل)
اوردن، وارد کردن

immigrate (فعل)
اوردن، کوچ کردن، نشاندن، توطن اختیار کردن

پیشنهاد کاربران

اِتیان
آوردن در سنسکریت آورت Avart و فعل سببی از آورت Avret ( بازگشتن ) است و به معنی برگرداندن می باشد و چنین صرف می شود: آورتیامی AvartayAmi بر می گردانم، آورتیسی Avartayasi بر می گردانی، آورتیتی Avartayati
...
[مشاهده متن کامل]
بر می گرداند. همچنین این واژه در اوستایی آبر Abar، در سغدی آبر Abar و آورت Avart و در پهلوی آورتن Avartan بوده است.

[ آوُرْدَنْ: آوُشْتَنْ ] ( کاب م )
واژه آوردن
معادل ابجد 261
تعداد حروف 5
تلفظ 'āvardan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: āwurtan، مقابلِ بردن] ‹آوریدن›
مختصات ( وَ یا وُ دَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
آوردن: [عامیانه، اصطلاح ] باعث شدن، ایجاد کردن.
آوردن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "آوردن " می نویسد : ( ( آوردن در پهلوی آورتن āwurtan بوده است؛ ستاک فعل : "ور" یا "بر" ، همان است که در "بردن "نیز دیده می آید. " آ " درآوردن پیشاوندی است که کاربرد و معنای فعل را وارونه گردانیده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ترا از دو گیتی برآورده اند؛
به چندین میانجی ، بپرورده اند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )

اتیان
روی آوردن : تمایل نشان دادن
دندان آوردن : رشد دندان

در زبان لری بختیاری به معنی
آوردن
Avor den

بپرس