اواره شدن


    to go vagrant
    to wander

مترادف ها

rove (فعل)
گردش کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، راهزنی دریایی کردن، اواره شدن، ول گردیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس