سرگردان، اواره، غریب، دربدر، بی خانمان، بی مسکن، خانه بدوش، بی مکان و منزل
errant(صفت)
منحرف، سرگردان، اواره، حادثه جو، بد نام
fugacious(صفت)
اواره، نا پایدار، فرار، بی دوام، زود گذر، زودریز
straggly(صفت)
اواره، دور افتاده، پرت، پراکنده
adrift(صفت)
شناور، سرگردان، اواره، بدون هدف، دستخوش طوفان، غوطه ور
پیشنهاد کاربران
خانه به دوش
آواره کلمه ای پارسی است ودر زمان ساسانیان به دفتری میگفتند که در آن نام بدهکاران خراج و موقع و زمان بدهی راثبت میکردند و قانوندفتر هم نام داشت ، پس حمله تازیان این کلمه معرب شد به الآوارج، همچنین بمعنی آمار ، آماره و آوار هم کاربرد داشته. ... [مشاهده متن کامل]
معزی میگه: بس دیر نمانده است که مُلک مَلِکان را آرند به دیوان تو. آواره و دفتر
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی آواره از ریشه ی واژه ی آوا ر فارسی هست خود واژه ی آوار از ریشه ی واژه ی آوا فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ضال
آواره کلمه ای تورکی است که از دو جزو آو به معنی شکار و آر به معنی مرد گرفته شده است ودر کل به معنی مرد شکارچی هست و چون شکارچی در پی شکار به هر جایی روان است در مفهوم آواره وارد فارسی شده است
زاورا ، سرگشته حمید رضا مشایخی - اصفهان
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زاورا حمید رضا مشایخی - اصفهان
بی آشیانه
خانه به خانه
زاوِرا
قومی از خاقانات ترک های اوغوز بعد از تقسیم هون ها که اولین شکست دهندگان امپراتوری روم بودند که مربوط به ۲۳۰۰ تا سال پیش هست، به دلیل مهاجرت انان در این مناطق به انها لقب اوار دادند یعنی مخرب . ناگفته نماند در سایت خارجی آوار را ریشه قدیمی آپار ترکی به معنی کسی که می برد نام برده که امروزه در زبان ترکی مستعمل است. ... [مشاهده متن کامل]
در تصویر پایین نماد اولدوز ( ستاره ) و آی ( ماه ) ترکی رو مشاهده میکنید گویا برخی از شدت فشار با اکانت های مختلف سعی در ریپورت کامنت بنده دارند ؛ ) همین که خودت توجیه شدی کافیه
بررسیِ واژگانِ " آوار، آواره و. . . " در واژه یِ " آوار" تکواژها چنین هستند: 1 - پیشوندِ " آ ": در واژگانِ " آ - وار، آ - واره و. . . "، " آ" پیشوند است که در اینجا این پیشوند نقشِ کارکردیِ ناپایا ( =منفی ) سازی را دارد. ... [مشاهده متن کامل]
2 - "وار": در زبانِ اوستایی یکی از چمارهایِ " وَر" ، " پوشانیدن، پنهان کردن، پناه دادن" بوده است و واژه یِ " وَرَ" به چمِ " جایِ سرپوشیده، پناهگاه" بوده است. "وارَ" نیز به چمِ "پناهگاه، نگهداری، پشتیبانی" بوده است. "وار" را در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی نیز داریم. "وار" در "دیوار" نیز با این واژگان همریشه و همچم است. اکنون به روشنی دریافته می شود که واژگانِ " آوار، آواره" به چمارهایِ " بی پناه، بی پناهگاه" نشانِش دارند.
Adrift
آوار یعنی ترک و مغول متعصب
آیلاق= اواره در ترکی
به ترکی می شود : aylak
زاورا
وطن پریش
هرجایی
دربدر
دربه در
هرزه گرد
آسمان جل، آلاخون والاخون، بی خانمان، خانه بدوش، دربدر، سرگردان، ویلان، پراکنده، پریشان، متفرق، تبعید، بی سامان، سرگشته