avalanche
اوار
/~AvAr/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ساییدگی، اوار
خرده، اوار، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
سقوط، فروریختگی، فروکش، اوار
تجزیه، اوار
پیشنهاد کاربران
آوار در سنسکریت مصدر فعل سببی آوره Avre ( پوشاندن، پوشش دادن ) و به معنی سبب کاملا پوشیده یا پوشانده شدن است و چنین صرف می شود: آواریامی AvArayAmi سبب پوشانده شدن می شوم، آواریسی AvArayasi سبب پوشانده شدن می شوی، AvArayati سبب پوشانده شدن می شود. حاصل مصدر آن می شود: AvArayitum سبب پوشاندن شدگی.
آوار از آور =ایوار است همین واژه آور سپس خاور نیز شده و آوار غریب غربت و دور کرده شده و ان همه معانی گرفته شده و ان اوار که بچم حساب است از آمار امده
بررسیِ واژگانِ " آوار، آواره و. . . "
در واژه یِ " آوار" تکواژها چنین هستند:
1 - پیشوندِ " آ ":
در واژگانِ " آ - وار، آ - واره و. . . "، " آ" پیشوند است که در اینجا این پیشوند نقشِ کارکردیِ ناپایا ( =منفی ) سازی را دارد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - "وار":
در زبانِ اوستایی یکی از چمارهایِ " وَر" ، " پوشانیدن، پنهان کردن، پناه دادن" بوده است و واژه یِ " وَرَ" به چمِ " جایِ سرپوشیده، پناهگاه" بوده است. "وارَ" نیز به چمِ "پناهگاه، نگهداری، پشتیبانی" بوده است. "وار" را در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی نیز داریم.
"وار" در "دیوار" نیز با این واژگان همریشه و همچم است.
اکنون به روشنی دریافته می شود که واژگانِ " آوار، آواره" به چمارهایِ " بی پناه، بی پناهگاه" نشانِش دارند.
در واژه یِ " آوار" تکواژها چنین هستند:
1 - پیشوندِ " آ ":
در واژگانِ " آ - وار، آ - واره و. . . "، " آ" پیشوند است که در اینجا این پیشوند نقشِ کارکردیِ ناپایا ( =منفی ) سازی را دارد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - "وار":
در زبانِ اوستایی یکی از چمارهایِ " وَر" ، " پوشانیدن، پنهان کردن، پناه دادن" بوده است و واژه یِ " وَرَ" به چمِ " جایِ سرپوشیده، پناهگاه" بوده است. "وارَ" نیز به چمِ "پناهگاه، نگهداری، پشتیبانی" بوده است. "وار" را در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی نیز داریم.
"وار" در "دیوار" نیز با این واژگان همریشه و همچم است.
اکنون به روشنی دریافته می شود که واژگانِ " آوار، آواره" به چمارهایِ " بی پناه، بی پناهگاه" نشانِش دارند.
این واژه را همراه یا بسته به باره ی آن، بی همراهی کارواژه هایی کمکی چون �کردن� ( آوار کردن ) می توان بجای واژه ی از ریشه عربی �تخریب� بکار گرفت؛ نمونه:
ـ خانه ی زن را آوار ( تخریب ) کردند.
ـ خانه ی زن آوار شد.
ـ خانه ی زن را آوار ( تخریب ) کردند.
ـ خانه ی زن آوار شد.