smithy, forge, ironworks
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
نعلبند، اهنگر
اهنگر، اهن فروشی، اهنگری، فلز فروشی
اهنگر
پیشنهاد کاربران
نَهام ، نَهامی ، نَهامین ، قَین ، هالِکی ، هَبرَقی ، حَدّاد ، چِلِنگَر ، چِلینگَر ، چیلانگَر
واژه آهنگر
معادل ابجد 276
تعداد حروف 5
تلفظ 'āhangar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: āsīnkar]
مختصات ( ~. گَ ) [ په . ] ( اِ. ص . )
آواشناسی 'Ahangar
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 276
تعداد حروف 5
تلفظ 'āhangar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: āsīnkar]
مختصات ( ~. گَ ) [ په . ] ( اِ. ص . )
آواشناسی 'Ahangar
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
اصلا معنی این کلمه را نمی آره
آهنگر یعنی کسی که روزیش حلال ودستش پر از پینه ودلش پربی کینه
به کسی می گویند که اهن گری می کند
کسی که با آهن کار می کند
کار با آهن
کسی که آهن گری می کند
به کسی می گویند که
اهن گری می کنید
اهن گری می کنید
آهنگر:آهنگر در زبان پهلوی اَسنگر āsangar بوده است .
( ( یکی بی زیان مرد آهنگرم
ز شاه آتش آید همی بر سرم ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
( ( یکی بی زیان مرد آهنگرم
ز شاه آتش آید همی بر سرم ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
چلنگر، حداد
در افغانستان علاوه بر آهنگر و آهنگری ، فلزکار و فلزکار ی نیز می گویند.
آتشکار
حداد
نهامین
تهامین
نهامی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)