اهلی

/~ahli/

    domestic
    tame

فارسی به انگلیسی

اهلی سازی
domestication

اهلی شده
broken

اهلی کردن
domesticate, tame, to domesticate

مترادف ها

native (صفت)
بومی، اهلی، محلی، تنی

domestic (صفت)
بومی، اهلی، رام، خانگی، خانوادگی

aborigine (صفت)
بومی، اهلی

tame (صفت)
اهلی، خو گرفته، رام، بی روح، بی مزه، سست مهار

پیشنهاد کاربران

دد به چم وحشی است و دام به چم اهلی که با tame
انگلیسی همستاک است
اهلی یک کلمه ی تورکی ست
اهلی شکل تغییر یافته ی کلمه ال لی به معنای دستی یا دست آموز و رام است
ال به معنای دست و لی پسوند مالکیت
Domestic
خانه پرور. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] ( ن مف مرکب ) آنکه در خانه تربیت شده باشد. ( ناظم الاطباء ) :
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است.
حافظ.
خانه پرورد. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] ( ن مف مرکب مرخم ) خانه پرور. ( ناظم الاطباء ) . آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. ( آنندراج ) :
گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب.
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ.
|| بره و گوساله دست پرورده. ( ناظم الاطباء ) . چون : آهوی خانه پرورد.

چیزی که فراموش کنی / معنیش ایجاد علاقه کردن. / اگه یکی رو اهلی کردی بهم اعتیاد پیدا میکنین
علاقه مند کردن - رام و مطیع کردن
رام
اهلی - خانگی

بپرس