اهانت

/~ehAnat/

    affront
    gibe
    insult
    invective
    opprobrium
    contempt
    insolence
    outrage
    cintempt

فارسی به انگلیسی

اهانت امیز
insolent, contemptuous, shameful, outrageous

اهانت کردن
insult, outrage

اهانت کردن به
disoblige, to affront

مترادف ها

contumely (اسم)
خفت، توهین، بی حرمتی، اهانت

baffle (اسم)
پریشانی، اهانت

impertinence (اسم)
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بی موقعی

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

disrespect (اسم)
بی حرمتی، خرق، اهانت، عدم رعایت، بی احترامی

contempt (اسم)
اهانت، تحقیر

disdain (اسم)
اهانت، تحقیر، عار، استغنا

misprize (فعل)
اهانت، ناچیز شمردن، کم بها شمردن

پیشنهاد کاربران

پایینش. خوارداشت. خواری:اهانت. پست کرد. پست نمود. سر افکند. ناسر بلند کن.
توهین، بی احترامی
واژه اهانت
معادل ابجد 457
تعداد حروف 5
تلفظ 'ehānat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اهانة]
مختصات ( اِ نَ ) [ ع . اهانة ] ( مص م . )
آواشناسی 'ehAnat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق . . . فرمان دوستان را سبک ندارند. ( هجویری
...
[مشاهده متن کامل]
) . و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک داشت نفس اولیأاﷲ از شرف صحبت ایشان محروم شد. ( انیس الطالبین ص 46 ) . رجوع به سبک داشتن شود.

اهانت یا توهین: صدور عملی اعم از قول ، فعل واشاره به قصد وهن و خوار کردن غیر ، بر سبیل انشاء نه بطریق اخبار واسناد و انتساب که عنصر جرم افترا است ، اهانت در لغت خوار کردن است و اخص از هتک حرمت است
پرخاش

بپرس