لفظی که ناخود آگاه از سینه بر می آید که تسکین دهنده دل و اعصاب است که در مواقع سنگینی ها و فشار های جسمانی و عصبی و روانی شدیدتر و عمیق تر است و در مواقع عادی در هر دم و بازدمی تولید می شود که تمدید کننده حیات بشر و حیوانات می باشد که دارای صوتی خفیف می باشد. ... [مشاهده متن کامل]
این لفظ مهمترین و حیاتی ترین الفاظی است که از جانداران پدید می آید که استمرار حیات تن و روح را موجب می گردد. این لفظ در بشر در مواقع سختی ها به صورت" آخ " ادا می شود. عموما انسان هایی که بیشتر " آه" می کشند دارای آرامش و انبساط خاطر بیشتری هستند و از تعمق بیشتری برخوردارند و به لحاظ جسم و روان نیز سالمترند. منبع : کتاب فرهنگ خانجانی تألیف استاد علی اکبر خانجانی دانلود کتاب و کتاب صوتی اثر از سایت Khanjany. org
فغان فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را. حافظ.
یعنی لذتی بی انتها
دردا. [ دَ ] ( صوت ) ( از: درد الف ) لفظی است که گاه افسوس و اسف بر زبان رانند و دریغا مرادف آن است. ( آنندراج ) . کلمه افسوس و حسرت یعنی آه ، دریغا، وای ، حیف و افسوس. ( ناظم الاطباء ) . حسرتا. واحسرتا. یا حسرتا. دریغ و درد. ای دریغ. دریغا. والهفا. وااسفا. آوخ. آواخ. فغان. ای داد. امان. ندامتا. فسوسا : ... [مشاهده متن کامل]
چون مورد بود سبز، گهی موی من همه دردا که برنشست بر آن مورد سبز بشم. فرالاوی. دردا که در این زمانه غم پرورد حیفا که در این بادیه عمرنورد هر روز فراق دوستی باید دید هر لحظه وداع همدمی باید کرد. رودکی. صبح آه آتشین ز جگر برکشید و گفت دردا که کارهای خراسان خراب شد. خاقانی. دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند وز یار یادگار دلم یادکرد ماند. خاقانی. بشگفت بهاری از درختم دردا که نگه نداشت بختم. نظامی. آخرسپند باید بهر چنان جمالی دردا که هیچکس را این کار برنیاید. عطار. دردا که طبیب صبر می فرماید وین نفس حریص را شکر می باید. سعدی. دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست. سعدی. دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شدآشکارا. حافظ. بسی بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار نیافتم که فروشند بخت در بازار. عرفی. دردا ودریغا که درین مدت عمر از هرچه شنیدیم جز افسانه نماند. ؟ ( از آنندراج ) . دردا که روزگار به دردم نمی رسد برگ خزان به چهره زردم نمی رسد. ؟ ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
های
آه به معنای کسی است که از کاری یا چیزی یا. . . خسته شده است و در این زمان معمولا اگر هم نگوید و به زبان نیاورد در دل خود اصتلاحا آه می کشد یعنی افسوس می خورد ناراحت می شود و گاهی این ناراحتی باعث دلسوزگی دیگران میشود وقتی بقیه و یا دیگران از حال او با خبر میشوند. گاهی آن انسان آه را به شما نمی گوید اما در دل خود بسیار ناراحت میشود و همان طور که گفتم اگه دیگران از حال او با خبر شوند ناراحت میشوند پس همیشه کاری که می خواهیم کنیم را با فکر انجام دهیم تا این آه دیگران به ما رو نکند اورا ناراحت نکند دل وا را نشکنیم ناراحتش نکنیم ... [مشاهده متن کامل]
بسیار از توجه تون ممنونم #با_هم_خوب_باشیم
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما گاهی بعلت عدم توانایی از انتقام در همین مرحله ی آه می ... [مشاهده متن کامل]
ماند و اگر ان را به خدا واگذار کند و ضرر را برای او طلب کند به آن نفرین گفته می شود که نوعی دعاست دعا به شر در مقابل دعای خیر، که می تواند خطرناک باشد. لذا آه و نفرین از نفرینی حکایت می کند که از آه بوجود آمده است گویا در مقابل ظالم توانایی دیگری جز این را ندارد. اما تف و لعنت تقریبا معادل آه و نفرین است که در واقع یعنی تنها کاری که فرد می تواند انجام دهد ان هم پشت سرش تف کردن است که نشانه ای از ابراز تنفر و خشم است و لعنت یعنی می خواهد که مورد طرد قرار گیرد و مطرود شدن از ناحیه ی خداوند یعنی این که خدا بخاطر ظلمی که انجام داده است از رحمتش دور سازد که دور شدن از رحمت خداوندی یعنی زمینه پدید آمدن گرفتاری ها و بدبختی ها خواهد بود نا گفته نماند نفرین و لعن در کل مورد مذمت واقع شده است مگر در موارد استثنا یعنی بعد از ارشاد و دعا کردن در حق آنها، آن گاه اگر می دیدند افراد دست از شرارت و اذیت و آزار بر نمی دارند و وجودشان منشاء ضرر و زیان براى افراد جامعه است، در مورد آنها لب به نفرین می گشودند و نتیجه ى آن را به خدا واگذار می کردند.
نکته ای بای متذکر شد:درنوشتن آه درنامه یاهرچیز دیگری، آه همراه باعلامت تعجب �!�، قابل درک تراست. البته بادرنگ نما یاویرگول �، �میتوان نمایش داد. مثلا:اه!برادر! یا آه، برادر! البته برخی مواقع اصلا علامتی ندارد وباکلمه دیگرهمراه میشود مثلا:آه برادر!
آه = صوتی برای تاسف ( افسوس، حیف، دریغا، وای ) آهَ= بوده، بودند
صوت افسوس دم حسرت
( اوستایی ) 1ـ بودن، وجود داشتن، هستن 2ـ نشستن 3ـ در گوشه¬ی خلوتی رازو نیاز کردن 4ـ درخواست کردن از خدا از ته دل، با سوزوگداز 5ـ آرمیدن، استراحت کردن 6ـ پیوستن، متصل ـ ملحق شدن 7ـ یکنواخت و پیوسته نشستن 7ـ پذیرفتن