galvanize
انگیختن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
برانگیختن، تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن
انگیختن، باعی شدن، سبب شدن
انگیختن
انگیختن، اتش زدن، بیرون کردن، بر افروختن، اتش گرفتن، افروختن، شلیک کردن، زبانه کشیدن، پراندن، تیر اندازی کردن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن
روح دادن، تحریک و تشجیع کردن، زندگی بخشیدن، جان دادن به، انگیختن
تحریک کردن، انگیختن، با صرار وادار کردن
تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن
انگیختن، اصرار کردن، ابرام کردن، تسریع شدن، با اصرار وادار کردن
پیشنهاد کاربران
انگیختن: در پهلوی هنگختن hangēxtan بوده است.
( ( حکیم این جهان را چو دریا نِهاد
برانگیخته موج ازو تندباد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 208 )
( ( حکیم این جهان را چو دریا نِهاد
برانگیخته موج ازو تندباد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 208 )