انگلی

/~angali/

    parasitic
    parasitism
    [adj.] parasitical

مترادف ها

parasitism (اسم)
انگلی، زندگی طفیلی، کاسه لیسی

parasitic (صفت)
انگلی، پارازیتی

پیشنهاد کاربران

تو یه روز به خودت احمق خواهی گفت که چرا فرقی با جسد مرده نداری
من هنوز جواب تورو نگفتم
چون از دهنت بوی شیر نمیاد از دهنت گوه توحید میاد
خون و جوش نخور
دوستات تمسخر میکنند بهت خر میگن بی جهت نگفتن
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد
حسن دوست
واژه انگلی از ریشه ی واژه ی انگل فارسی هست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

انگلیانگلیانگلیانگلی
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
انگلی یعنی:تغذیه کردن از جانداران
زندگی انگلی یعنی :از بدن جانداران دیگر تغذیه می کنند
انگلات در گویش لری به معنی معطل ومعطل کردن است