انگبین

/~angabin/

    honey
    syrup

مترادف ها

honey (اسم)
شهد، معشوق، عزیز، عسل، انگبین

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

انگبینانگبینانگبینانگبین
در کوردی هنوز هم هەنگوین/هەنگڤین بکار می رود به معنی عسل. همچنین به زنبور عسل هەنگ گفتە می شود.
واژه انگبین
معادل ابجد 133
تعداد حروف 6
تلفظ 'angabin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: angubīn] ‹انجبین›
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'angabin
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژگان مترادف و متضاد

انگبین
ظی
با درود و سپاس خدمت شما عزیزان
واژه ی � انگبین�
در تاتی واژه �انگ� یعنی زنبور وانگبینی یعنی دست رنج و محصور زنبور می باشد
پس زبان تاتی معدن واژه های باستانی ایرانی است
امرتات
هنگ و بعد ها انگ به چم جمع می باشد که در هنجار ( هنگار=اجتماع ) / سرهنگ=بزرگ جمع یا گروه / فرهنگ = شکوه و بالش گروهی که در کنار هم میزینند ( زیبایی های رفتاری که بدان میبالند ) / آهنگ ( بسیار جمع شده = منظور اراده فرد بوده که امروزه تصمیم و مصمم بودن همان اهنگ داشتن است ) / آهنجیدن ( جمع کردن = آهن نیز میتواند از آن امده باشد به چم جمع و سفت شده ) و . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

پس هنگ = جمع و هنگبین = هنگ گبین => جمع شده گوین => شهد گوین /
گوین = هر گونه میوه و حبه را گوین گویند و گوین گویا از گون امدن => هنگوین یا انگبین = جمع شده هر گونه گیاه و حبه و . . . = شهد عسل
به شیره ای که از هر چیزی گرفته شود دشو میگویند

عسل. . . شیرینی. . . . شهد. . . . . .
انگبین واژه ای پارسی است که تازیان آن را عسل گویند.
[په] هنگبین یا انگبین به معنای شهد و شیرینی و عسل است، در کُردی هنگوین