انگاشتن


    to suppose
    imagine
    to consider as if
    consider
    envision
    presume

مترادف ها

assume (فعل)
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن

suppose (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، خیال کردن، گمان کردن

imagine (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن

پیشنهاد کاربران

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است.
در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم:
1 - نفی کننده/نیچ کننده است.
2 - نشان دهنده یِ {انبوهی/تجمع} است.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - به چَمِ {درون} است. ( در این باره هنوز آشکار نیست که آیا این پیشوند چنین کاربردی داشته یا نه. ولی چند واژه در اوستایی داشتیم که گویا پیشوندِ {هَن} چونان کاربردی را داشته )
ریشه شناسیِ {دیشیدن} کمی سخت است. می توانیم به واژگان دیگر و هَمچَم سر بزنیم:
ما واژه یِ {اَنگاشتن/اِنگاشتن} را داریم که از پیشوندِ {ان} به همراهِ {گاشتن} ساخته شده است.
نیاز است گفته شود که {گاشتن} با بُنِ کنونیِ {گار}، در پیوند است است با {کار} که {کار} در گذشته افزون بر {کردن/کنش}، چَمِ {آفریدن/ساختن} نیز داشته است.
از این روی، گمان می شود در اینجا {ان}پیشوند است که به فِتاد ( =مورد ) دوم یا سوم ( نشان دهنده تجمع یا درون ) نشان دارد.
به گمانم ما درباره یِ {اندیشیدن} نیز ساختارِ همانندی با {انگاشتن} داریم. {دیشیدن} به چَمِ {ساختن/آفریدن} است و از این روی، گمانه یِ کاربرِ گرامی و بزرگوار، /فرتاش/، که می فرمودند {دیشیدن} همان {دیسیدن} است، نگاه این تن نیز هست. ( در یکی از پیام های ایشان، به این نشانش فرمودند ) در اینجا ما دگرگونیِ آواییِ {س/ش} را داشته ایم.
پیشوندِ {ان} هم باز یا به چَمِ {درون} است یا پیشوندِ نشانگرِ {تجمع}. که در این باره باید بیشتری بررسی شود.
پشتوانه:
فرتوری که درباره یِ واژه یِ {کار} داریم، از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا ) است در رویه یِ 356 یا 358 ( یکی از این دو )
بِدرود!

انگاشتن
بجز انگار ( که یک قید است ) انگاشتن باید برداشت ذهن از تصویری که می بینیم باشد، زیر جامه صراحی رو قایمکی می برده و مردم اون صراحی و کتاب فرض می کردند "صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند"
پندار نیازی به سابجکت ندارد که دیده شود، و تصور یعنی تصویر سازی بدون مشاهده ، یعنی خیالبافی، یعنی تصور یعنی توهم زدن که متاسفانه خیلی از مردمان زمانه به دردش مبتلا هستند و
...
[مشاهده متن کامل]

اون که انگار بود و یه چیزی می دیدند باز برداشتن از صراحی زیر پیرهن حافظ غلط بود. وای بر زمانی که چیزی هم ندیدند و خودشون سرهم کردن و قبولش کنن
و لا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ
بر چیزی که بدان آگاهیت نباشد اتکا مکن
ان یتبعون الا الظن و. . .
پیروی نمی کند مگر از خیالات
اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم:
بطور گسترده از گمان بپرهیزید چرا که برخی گمان ها [ممکن است] گناه باشند.
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ
آنگاه که زبانی به همدیگر القا میکردید و دهان به دهان میگفتید آنچه شما را بدان هیچ آگاهی و علمی نبود و درست و صحیح می پنداشتید، و این نزد خد [برایتان] بسیار سنگین است.

فرض کردن حساب کردن تلقی کردن
بررسیِ تکواژهایِ انگاشتن:
اَن - گاش - تَن: با بُن کنونیِ ( انگار:اَن - گار )
1 - پیشوندِ ( اَن یا هَن )
2 - کارواژه ( گاشتن/کاشتن ) با بُن کنونیِ ( گار ) ؛در بسیاری از کارواژه ها هنگام ترادیسِش به بُن کنونی با دگرگونیِ آواییِ ( ش/ر ) روبرو می شویم:
...
[مشاهده متن کامل]

بمانندِ پنداشتن/پندار، داشتن/دار، گذشتن/گذر، کاشتن/کار و. . .
نکته: درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) باید گفت که این پیشوند به درستی در پیشاپیشِ کارواژه ( گاشتن ) جای گرفته تا معنایِ ( فرض کردن ) را نشان دهد، چنانکه در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( annehmen ) با تکواژِ پیشوندیِ ( an ) و کارواژه یِ ( nehmen :گرفتن ) معنایِ ( فرض کردن ) را نشان می دهد.
( درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) شاید اگر روزی وقت کنم، بیشتر خواهم نوشت و تنها در اینجا به این نکته بسنده می کنم که پیشوندِ ( اَن یا هَن ) با پیشوندِ ( هم ) معنای یکسانی ندارد ) .

ریشه یابی انگاشتن
انگاشتن = انگ اشتن = انگ هشتن = انگ ( نشان یا قصد و اراده ) هشتن ( وارد آمده ؛ هستن شده ؛ وجود داشتن )
پس انگاشتن به مانای نشان آمده می باشد = یعنی آنچه که به من نمایان شد = به خیال آمده
...
[مشاهده متن کامل]

به واژه انگاره و انگیزه و هیختن ( در آهیختن یا فرهیخته ) رجوع شود
افسوسانه بسیاری از پیام های من در سایت درج نمی شود
انگ = نشان
برای نمونه انگیزه به مانای انگ ایزه ( ایز لاتین یا هست اریایی ) = نشان شده = انچه که شما را به سوی نشانی میبرد
سرهنگ = سر هنگ = سر ( بزرگ؛ بالا مقام ) هنگ ( نشان دار یا دارای اراده یا تصمیم ) => سرهنگ یعنی کسی که تصمیمات بزرگ میگیرد یا اجازه آنرا دارد
آهنگ = آ هنگ = آ پسوند فراوانی هنگ ( میل و خواست و اراده ) => آهنگ = قصد و اراده
hung up = یعنی هنگ کردن امروزه خودمون که میگیم سیستم هنگ کرد یعنی از تصمیم گیری خارج شد => یعنی توانایی اراده را از دست داده است => هنگ کردم = یعنی به فکر نمیرسه یعنی نمیتونم تصمیمی بابتش بگیرم.
فرهنگ = فر هنگ = فر ( شکوه ) هنگ ( اراده یا خواست یا تصمیم یا برآمده = شده ) یعنی شکوه و زیبایی ای که از میل و خواست مردم ریشه گرفته باشد
فرهیخته = فر هیخته = فر = شکوه و هیخته یعنی برآمده=تبدیل شدن=> فرهیخته به مانای خودرا به شکوه رساندن است
به هیختن / هنگ یا انگ ( نشان یا ارده / میل و تصمیم ) رجوع شود
به فلانی انگ زدن یعنی به فلانی نشان زدن = نشانه دار کردن یا لکه دار کردن کسی = پس انگاشتن یعنی به نشان آمدن یا خیال رسیدن

انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن.
م. ث
بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟
ظن بردن

بپرس