cessation (اسم)متارکه، ایست، توقف، پایان، انقطاعinterruption (اسم)تعلیق، فاصله، انقطاعslack (اسم)قطع، سکون، انقطاع، کسادی، شلی، کسادdiscontinuity (اسم)فاصله، انقطاع، انفصال، ناپیوستگی، عدم تجانس، عدم پیوستگی، عدم اتصالcurtailment (اسم)انقطاع، کوتاه سازیletup (اسم)انقطاع، فروکش
انقطاع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:فراکست farākast ( سغدی: frakast ) فرکرن farakran ( سغدی: frakrand )گسستگی، گسیختگیفاصله. درز.قطع کرده بودیدانقطاع= قطع شدنمنقطع = قطع شدهبریده شده، قطع شده، از هم جدا شده، گسسته، از هم گسیخته شده، انفصال یافته، فاصله گرفته. 🌹+ عکس و لینک