انقطاع

/~enqetA~/

    discontinuance
    gap
    interruption
    being cut off
    separation
    cessation

مترادف ها

cessation (اسم)
متارکه، ایست، توقف، پایان، انقطاع

interruption (اسم)
تعلیق، فاصله، انقطاع

slack (اسم)
قطع، سکون، انقطاع، کسادی، شلی، کساد

discontinuity (اسم)
فاصله، انقطاع، انفصال، ناپیوستگی، عدم تجانس، عدم پیوستگی، عدم اتصال

curtailment (اسم)
انقطاع، کوتاه سازی

letup (اسم)
انقطاع، فروکش

پیشنهاد کاربران

انقطاع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فراکست farākast ( سغدی: frakast )
فرکرن farakran ( سغدی: frakrand )
گسستگی، گسیختگی
فاصله. درز.
قطع کرده بودید
انقطاع= قطع شدن
منقطع = قطع شده
بریده شده، قطع شده، از هم جدا شده، گسسته، از هم گسیخته شده، انفصال یافته، فاصله گرفته. 🌹

بپرس