انفجار. [ اِ ف ِ ] ( ع مص ) سپید گردیدن آخر شب. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || روشن گردیدن بامداد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . روشن شدن صبح. ( از اقرب الموارد ) . || رسیدن بلاها ازهر سو. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || روان شدن آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) . بدرآمدن آب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . شاریده شدن آب. ( مصادر زوزنی ) . خروج آب از منبع خود. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ) . || جوانمردی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . کرم و جوانمردی کردن. ( از اقرب الموارد ) . || روان شدن ریم از دنبل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . انفجار قرحه ؛ سر بازکردن ریش. ( یادداشت مؤلف ) . شکافته شدن. باز شدن سرچیزی ( مانند دمل ) . || ترکیدن بمب و مانندآن. ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اصطلاح طب ) تفرق اتصال در وسط ورید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) .
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
خیلی دوست دارم بدونم خانم آناهل مهرگان منبعشون از کجاس تا من هم بهره مند بشم
Big bang
هشدار : این درست نیست و به دلایلی دچار برداشت نادرست شدم
. **�اِنفِگار� ( infigar ) **
- ریشه: از **پهلوی �figar�** ( شکافتن، تقسیم کردن ) پیشوند �in - �.
- این ریشه در فارسی نو به **�انفجار�** ( شکافته شدن با نیرو ) تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مرتبط با فعل **�شکافتن�** در فارسی امروز.
۲. **�فجر�** ( در عربی و فارسی )
- ریشه: از **عربی �فَجْر�** ( ف ج ر ) به معنای **سپیده دم** ( زمان شکافته شدن تاریکی شب ) .
- در زبان های سامی ( مانند عربی و عبری ) این ریشه به معنای **شکافتن** است، اما **مستقل از ریشه ایرانی �figar�** است.
- در فارسی، واژه هایی مانند **�فجر� ( سپیده ) ** و **�انفجار�** از دو ریشه کاملاً متفاوت می آیند.
### جمع بندی:
- **اتفاق معنایی**: هر دو به نوعی به �شکافتن� اشاره می کنند ( یکی فیزیکی و دیگری نمادین ) .
- **عدم ارتباط ریشه ای**: �فجر� عربی - سامی است و �اِنفِگار� ایرانی. این تشابه معنایی تصادفی است و ریشه مشترکی ندارند.
. **�اِنفِگار� ( infigar ) **
- ریشه: از **پهلوی �figar�** ( شکافتن، تقسیم کردن ) پیشوند �in - �.
- این ریشه در فارسی نو به **�انفجار�** ( شکافته شدن با نیرو ) تبدیل شده است.
- مرتبط با فعل **�شکافتن�** در فارسی امروز.
... [مشاهده متن کامل]
۲. **�فجر�** ( در عربی و فارسی )
- ریشه: از **عربی �فَجْر�** ( ف ج ر ) به معنای **سپیده دم** ( زمان شکافته شدن تاریکی شب ) .
- در زبان های سامی ( مانند عربی و عبری ) این ریشه به معنای **شکافتن** است، اما **مستقل از ریشه ایرانی �figar�** است.
- در فارسی، واژه هایی مانند **�فجر� ( سپیده ) ** و **�انفجار�** از دو ریشه کاملاً متفاوت می آیند.
### جمع بندی:
- **اتفاق معنایی**: هر دو به نوعی به �شکافتن� اشاره می کنند ( یکی فیزیکی و دیگری نمادین ) .
- **عدم ارتباط ریشه ای**: �فجر� عربی - سامی است و �اِنفِگار� ایرانی. این تشابه معنایی تصادفی است و ریشه مشترکی ندارند.
توپیدن. توپش. توپید:انفجار.
برآنم که انفجار برای "توپید"بمب درست نیست.
انفجار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
چاوادن cāvādan ( پشتو: cāvadana )
ترکمان، ترکیدگی
ترکیدگی
از فجر که بر گرفته از زبان های ایرانی است و با واژه پگاه امروزی هم ریشه
در پهلوی " گافش " از بن گافتن به معنای منفجر کردن .
گافنده = منفجر کننده، ترکاننده
گافه = منفجره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)