بینی
دماغ
بوی ایشان رغم آنف منکران
گرد عالم می رود پرده دران
✏ �مولوی�
دماغ
بوی ایشان رغم آنف منکران
گرد عالم می رود پرده دران
✏ �مولوی�
آنِف: ۱. ننگدارنده ۲. فرمانبر، سربەراه، رام ۳. آهسته ۴. کسی که بینی - اش درد کند ۵. زودترین زمان ۶. پیشتر، در گذشته ۷. اکنون، این دَم، این وخت؛ امروزه
آنُف: [گردآوردەیِ واژەیِ "اَنف"]
آنَف: ۱. کسی که فرآوردەاش زودرس تر باشد ۲. کلەشق تر، بادسرتر ۳. خوددارتر، گردنکِشتر، سرکِشتر ۴. بزرگبینی، دماغ - گنده
... [مشاهده متن کامل]
آنُف: [گردآوردەیِ واژەیِ "اَنف"]
آنَف: ۱. کسی که فرآوردەاش زودرس تر باشد ۲. کلەشق تر، بادسرتر ۳. خوددارتر، گردنکِشتر، سرکِشتر ۴. بزرگبینی، دماغ - گنده
... [مشاهده متن کامل]
بینی
جمع: آنوف
جمع: آنوف
انف: دماغ، مغز .
( ( این شما هستید که انفتان معیوب است و از زور پرمدعا ئی و اینکه چند کلمه زبان فرنگی می دانید یا نمیدانید خدا را بنده نیستید. ) ) ( صادق چوبک، سنگ صبور )
( ( این شما هستید که انفتان معیوب است و از زور پرمدعا ئی و اینکه چند کلمه زبان فرنگی می دانید یا نمیدانید خدا را بنده نیستید. ) ) ( صادق چوبک، سنگ صبور )