انعکاس

/~en~ekAs/

    image
    reflection
    repercussion
    mirror
    reaction

فارسی به انگلیسی

انعکاس پیدا کردن
to have a reaction

انعکاس دهنده
mirror

انعکاس صدا
echo

انعکاس مجدد صدا
reecho

انعکاس نور از سطحی براق
gleam

مترادف ها

reflection (اسم)
تامل، اندیشه، تفکر، باز گشت، پژواک، انعکاس، باز تاب، انعکس

replication (اسم)
دفاع، پاسخ، رونوشت، تکرار، انعکاس، پاسخگویی، تاشدگی

repercussion (اسم)
پس زنی، برگشت، عکس العمل، دفع، واکنش، انعکاس، بازگردانی، دفع یا پیشگیری

reflexion (اسم)
اندیشه، تفکر، باز گشت، پژواک، انعکاس، باز تاب

reaction (اسم)
عکس العمل، انفعال، واکنش، واکنشی، انعکاس

reflectance (اسم)
انعکاس، قابلیت بازتاب، قابلیت انعکاس

پیشنهاد کاربران

زیست شناسی : پاسخی ناگهانی و غیرارادی
به عنوان مثال - وقتی شما دستتون رو به سمت فلزی داغ می برید به طور ناخودآگاه دستتون رو عقب میکشید ٬ به این میگن انعکاس نخاعی
بازتاب