انضباط. [ اِ ض ِ ] ( ع مص ) سامان گرفتن. بنوا شدن. خوب نگاهداشته شدن. نظم داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اِمص ) پیوستگی و مضبوطی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . نظم و انتظام و ترتیب و درستی و عدم هرج و مرج. ( ناظم الاطباء ) . سامان پذیری و آراستگی. || ( اصطلاح نظامی ) پیروی کامل از دستورهای نظامی . مقابل بی انضباطی. ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اصطلاح آموزش و پرورش ) پیروی از مقررات مدرسه و آن نمره ای دارد که با نمره دروس دیگر جمع نمی شود.
... [مشاهده متن کامل]
- انضباط داشتن ؛ منظم بودن و انتظام داشتن و درستی در کار داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
- بی انضباط ؛ آنکه از مقررات پیروی نمی کند. نابسامان.
منبع. لغت نامه دهخدا
ضبط از زپِت امده یعنی از فرو رفتن / از کوچک کردن . . . . . . . . . چه رپتی داره ؟؟؟؟ چون در خطر / خاطره و . . . . به خطور و فرو رفتن اشاره شده = به یاد سپاری ؛ از همینرو خطر اشاره به هشدار و یادسپاری دارد = attention =>
... [مشاهده متن کامل]
ضبط همان زپِت بود یعنی به یاد سپاری و فروسپاری = خاطر ( خطر )
از همینرو قاپیدن ( کاپیدن = cap = cup = دربرداشتن = جام = ظرف ) به ضبط کردن اشاره یافت =مثلا دزدیدن اما در اصل از کَپت و کپشن و دربرگرفتن امده ( در اینجا یعنی پوشش و موضوع دربردارنده ) / کاپشن هم یعنی پوشش / کپسول هم یعنی روکش و پوشش دار
پس در همه اینها به معانی مختلفی میرسیم
=> قپان وسیله ای برای کشیدن و ظرفیت سنجی و میزان دربردارندگی بوده و قپونی بردن هم همانطور که گفتم میتواند به ضبط کردن و کپت کردن اشاره داشته باشد
زِپِت = به زور فشار بردن = ضبط کردن
سامان دهی
انضباط: رفتار در چارچوب برنامه ای تعیین شده یا از سوی خود یا دیگری یا یک سازمان برای پیشگیری از نابسامانی.
( www. cnrtl. fr/definition/discipline )
انضباط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پاتمان pātmān ( پهلوی: patmān )
راژنیش rāženiŝ ( پهلوی: rāženiŝn )
واژه انضباط
معادل ابجد 863
تعداد حروف 6
تلفظ 'enzebāt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ ض ِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'enzebAt
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
سامانمندی، سازمانمندی
انضباط در انتخاب خواستها.
أولویّت به نیازها نه به خواستها.
مشکل انسان مُدرن ومُد پرست؛ این امور بالا کاملاً بر عکس می انجامد با إصرار وتلاش مُدام.
عجب!
شایستگی
آراستگی، هماهنگی، سامان، سازماندهی، دهناد، آرایش، آراستن
پیوستگی
نظم
در زبان کردی:
ریکخستن
انضباط. یا انظباط. یا انزبات؟؟اگر کلمه ایی عربی نیست. ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. آن کلمه تورکی است. برای رد گم کنی با حروف مخصوص عربی نوشته شده است. . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل] انزابات ( ان ز بات ) اگر کلمه ایی اولش . وآخرش ان باشد ( بجز ان جمع ) آن کلمه تورکی است. مثل اندام. انگیزه. اندیشه. انزاب. انزلی. انزر. انجیر. بر وزن زنجیر. افغان. دامغان. موغان. ورقان. فلاورجان. ورزقان. . . انزبات. وهر کلمه ایی اولش ویا آخرش آت . ات. باشد. تورکی است. بجز ات جمع. . . . خرابات. ات. آت. اتش ( عطش ) . آتش. آتش افروز. کلات ( کل آت ) . فلات ( ف لات ) لات. یات. بات
انضبات یعنی نظم داشتن
بنوایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)