انسجام

/~ensejAm/

    consistency
    coherence
    coherency
    cohesion
    continuity

مترادف ها

solidarity (اسم)
اتحاد، بهم پیوستگی، همبستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترک

پیشنهاد کاربران

نظم
Coherence
وحدت وهماهنگی واتحاد
تعادل
وحدت. هماهنگی.
سفتایش" و هم آهنگ برابر فارسی برای آن می باشد
کتاب از انسجام لازم برخوردار است = کتاب از سفتایش لازم برحوردار است
زایه ها و آمیزه های دیگر :
سفتیده = سفتانده= منسجم
"سفتاگر" و سفتیدگی،
سفتگر= منسجم کننده و دیگر آمیزه های آن را می توان به کار برد
روان شدن
به سجده مجسمات. . وروح بخشیدن به کلمه تجسم. ! در مجهول وشکافت استدلال را به مجسمه ها را گاهی فرا میخوانند. !
سلیس و روان بودن
هماهنگی
استحکام
ضمیمه شدن
همانندی

کد بورس
هرچیزی در مسیر خود حرکت کردن
کارگردانی شدن
هماهنگ
جوش خوردن باهم
جورشدن باهم
درونی کردن
وابسته بودن جمله ها که یک جور هماهنگی در نوشته است
مرتب بودن

وحدت
یکپارچه سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس