انسان

/~ensAn/

    that manner
    (in) that manner
    anthropo-
    earthling
    one
    human
    humanity
    mankind
    mortal
    person
    wight
    humankind
    body
    homo sapiens

فارسی به انگلیسی

انسان از دیدگاه بخصوص
figure

انسان انگارانه
anthropomorphic, anthropomorphically

انسان انگاری
anthropomorphism, personification

انسان انگاشتن
personify

انسان اولیه
primitive

انسان پرارزش
jewel

انسان پنداری
anthropomorphism

انسان حیوان خوی
beast

انسان خارق العاده
phenomenon

انسان خانه به دوش
rover

انسان ددمنش
animal

انسان دوست
humanitarian

انسان دوستانه
humanitarian, philanthropic

انسان دوستی
humanitarianism, philanthropy

انسان دیسی
incarnation

انسان زنده
life

انسان شناس
anthropologist

انسان شناسی
anthropology

انسان عجیب و غریب
crackpot

انسان عزیز و خوب
jewel

مترادف ها

man (اسم)
آدم، رفیق، مرد، شخص، نوکر، انسان، شوهر، فرد، مردی، بشر، نفر، ادمی، مهره شطرنج

mortal (اسم)
انسان

homo (اسم)
آدم، انسان

پیشنهاد کاربران

آن سان یعنی چنان
برابر بیشتر آنها {خر دو پا} می باشد.
تنها برخی از آنها {آدم} هستند.
بِدرود!
لری بختیاری
گیویپیا، زیویا:انسان
آیوم، آژَوی:آدم
آیمیَل:انسانها، ادمها
زایار:مردم
انسان، کلمه ای که چهارده بُعد در این کلمه نهفته است و از هر بُعدی امکان خودشناسی در انسان وجود دارد.
انسان اُنس انیس مونس غمخوار
انسان انسیه مونث ( این کلمه نشان دهنده مُؤنث و مذکر بودن انسان می باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

انسان مأنوس مَأنوسیت ناموسیت
انسان نسیان فراموش کار
انسان نَوسان
انسان آسان
انسان سنا حمد و سنا
انسان عنصر ( که ذات حرف ر در این کلمه نشان دهنده جاری بودن عناصر در وجود انسان است )
انسان صنع صنعت ( این کلمه نشان دهنده خُلق انسان در ایجاد و خَلق چیزی است )
انسان ناس ( نشان دهنده اجتماعی بودن انسان )
انسان سنان سرنیزه پیکان ( این کلمه که سنان در این قابل رویت است نشان دهنده دشمن ستیز و ظلم ستیز بودن انسان را دارد. )
انسان سن مسن ( این کلمه نشان دهنده انسان با یک سن محدود می باشد )
انسان آنسان اینسان ( اشاره به یک گذشته یا زمان مشخص )
انسان سنن آداب و سنن

اینسان در زبان کره ای اینگان و در ژاپنی نیز مشابه ان است. با توجه به هم خانواده بودن این زبانها با ترکی . اصالت کلمه قابل ردیابی است . و میتواند با مصدر اینانج ( باور ) در ارتباط باشد
برای درک معنای انسان باید به شکل حرف N دقت داشته باشید ، که شباهت به کسی داره که به سجده رفته و یا درحال عبادته. . .
انسان یعنی N مانند و N شکل و N سان!
انسان: همتای پارسی این واژه ی عربی، این سه واژه ی سنسکریت است:
مانو mānu، پومان pumān ، مارتیا mārtyā .
أُنس: جمع إنسان
أُنس: حسّ آرامش، دارای إحساس وشعو، . . . .
أُنسیة
آنِسة
مأنوس
یأنس
. . .
نِسیان: فراموشی
نسی: فراموش کرد
. . .
ألإنسان؛ إنَّهُ یَنسی والله لا یَنسی ولا یُنسی ولا یتناسی و لا یَتَنَسَی.
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
کلمه عربی اصل. . .
اینقد تاریخ تحریف نکنید ومردم را گمراه نکنید.
عاقبه شوم دارد!

انسان فقط یک حرف هست و معنی خاصی نداری و ریشه اش هم فارسی هست و با هیچ یک از کلمات ناس و نسیان هم خوانواده نیست مخصوصا نسیان آخه چه ربطی داره؟؟!
انسان به زبان سنگسری
اِنسون Endon
ادِمadem
بّشّرbesher
زن. . . شِکِئین shekyin
مرد. . . مِرکِئین merkeyin
نوزاد. . . طِفل tefel صّغیر Seghill
شوهر. . . . شوی shoy
زن . . . . ژِن zhen
...
[مشاهده متن کامل]

دوست. . . . رِفِق refegh
دوست کوچک. . . کِس رِفِقو
دوست بزرگ. . . مّس رِفِق
مدیر در ییلاق. . . سّر بند ser bened
چوپان . . . . کرد kored
زن زیبا. . . شّکیلا shekila
ز انسان هست هزار داستان در خفا
ز فراطبیعی اول هست در صفا
پارسی هویت انسان است در روح با وفا
تغذیه روح هست معرفت حق جان را صفا
.

انسان از ریشه ( نِسیان ) به معنی فراموشی است . پس انسان یعنی فراموشکار
انسان به سنگسری ادِم - - - - مخِلوق - - - - مِردم
ز هر مرام و مسلک انسان در تعریف
ز تعریف جامع نیاید هرگز به کف
ز آمال و آرزو انسان ره شرف و بی شرف
ز وسعت آمال انسان نه نشانی هر طرف
ز هدف انسان چه مرامی دارد پیام به کف
...
[مشاهده متن کامل]

ز هر خردمند تبیین انسان با علم خود هدف
ز هر فکر نپذیرد فکر دیگر گوید هست تلف
ز نشانه انسان هست فراطبیعی صف در صف
ز رویا و تله باتی آید فراتر از زمان ومکان چه اینجا چه نجف
ز فزون انسان در زندگی هستند وقت را تلف
سر گردان به هر سو روان نداند هدف
ز بت پرستی و حیوان پرستی و شیطان پرستی د ر کف
زین ز خلا درون آید از هر طرف
چون انسان خود را نشناسد رود ره ناخلف
پارسی انسان ز اصل جا مانده می رود هر طرف
ره پیر و خرابات ره نیافته بت انتخاب خود است در این طرف

واژه انسان
معادل ابجد 162
تعداد حروف 5
تلفظ 'ensān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'ensAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
سلیم
انسان: واژه ای عربی ( اربی ) ست و کوتاه شده آن انس می باشد و در قران هم انس و جن نوشته شده، معنی آن در پارسی آدمیزاد یا آدم زادگان ست یعنی زاد و رود پیامبر خدا آدم.
خواهشمندم تامل کافی داشته باشید مصدر نام انسان از زبان فارسی است به این دلیل از قران کریم حضرت الله به ملائکه فرمود انی جاعل فی الارض خلیفه وفرشتگان گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدم الله چنین فرمود نه این مخلوق با همه موجودات فرق دارد وچیزی می دانم که شماها نمی دانید واین امر برای فرشتگان مبهم ماند تا روزی که الله مخلوق مورد نظرش از گل مخصوصی وبا ترکیب متفاوت باتمام موجودات درست کرد در خلقت انسان پاها بجای دستها ودستها بجای پاها وسر بجای مخرج خلق کرد چون انسان چهار دست وپا مانند حیوانات دیگر ولی حیوانات اگر بخوابند پاهای عقب وجلو هر چهارتا به داخل قلاف می شوند ولی انسان وقتی بخوابد ودست وپاهای خود جمع کند زانوها وارنجها به هم می چسبند وکف دستها وکفپاها روبه بیرون می روند وقتی که حضرت الله جان در بدن این مخلوق دمید چنین فرمود برخیز بشین برپای خود ایستا در این هنگام خداوند برای خلق این شاه کار به خود تبریک وچنین فرمود افرین بردستراستم افرید انسان افرینش
...
[مشاهده متن کامل]

( مراد از کلمه انسان فقط در زبان فارسی یعنی به این شکل بااین خصوصیات وکلمه سان معبر به این شکل یا هیکل جدید که به همه فرق دارد درضمن کلمات ادمی بشر انسان یا ادمیزا کلمات تعریف برا ماها وهیچکدام اسم حقیقی ما نیستند

واژه انسان به معنی مرد است. منظورم فقط مرد است نه زن! زن میشه نسا یعنی از انسان گرفته شده ( از تن انسان به وجود امده ) این طبق گفته های کتاب مقدسه.
الناس ( جمع انسان ) در چهار وجه هستند:
1 - آدمی : انسان یعمل الصالحات=اعمال صالح را انجام میده پی در پی
2 - اخرس =ساکت =صامت=ابکم: هیچ کاره ای ( کَلٌ علی مولاه )
3 - طالح: انسان یعمل السیئات والضلال= باکار بد خوشحاله!
...
[مشاهده متن کامل]

4 - سفیه: انسان کارهای تافه وبی ارزش را انجام میده ووقت ومال وتوانائیهارا هدر یا تلف میکنه.

🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

من معتقدم که خداوند متعال کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی را بدون انسان آفریده است و شیطان به کار و هنر خداوند بسیار حسادت برده و تصمیم گرفته است که کار آفرینش را تخریب نماید. لذا انسان را
...
[مشاهده متن کامل]
مثل خود آفریده که کار تخریب را آغاز و به پایان رساند. نتیجه اینکه انسان، زاده یا آفریده شده توسط خداوند متعال نمی باشد بلکه شیطان زاده و آفریده شده توسط هم پایش یعنی اهریمن می باشد. البته این حرف ها را سر دشمنی با انسان نمی زنم بلکه از روی دل سوزی با این موجود بی چاره و درمانده که خودرا جانشین یا نایب السلطنه و یا خلیفه خدا روی زمین می پندارد بدون اینکه تاکنون به ابلیس زادگی خود واقف گردیده باشد. بخصوص رهبران و پیشوایان و مراجع تقلید کلیه آئین ها و ادیان و مذاهب و فرقه ها و حلقه ها و ایدئولوژی ها. در پاسخ به سوال : انسان چگونه غول شد؟ انسان از روز اول و ازل غول آفریده شده است و نه اینکه به تازگی غول از آب در آمده بوده باشد. مقایسه انسان با حیوان بیگناه یکی از گناهان بزرگ محسوب می شود. مثلا به یک نفر گاو یا خر و یا میمون گفتن .

هیچ جوره نمیتواند انسان عربی باشد
سان یک واژه پارسی است
دو جور سان داریم ( سان پیشوند سان پسوند )
سان پسوند= به مانای ( شباهت )
سان پیشوند= به مانای ( کیفیت ، چگونگی )
فقط نگاه کنید
...
[مشاهده متن کامل]

انسان= ان منفی ( بی ) سان شباهت = بی مانند ، بی شباهت
گربسان= گربه سان = شبیه گربه ، مانند گربه ، مثل گربه
سگسان = سگ سان= شبیه سگ ، مثل سگ ، مانند سگ
یکسان = یک اندازه، یک مانند
همسان= هم اندازه، هم مانند
نام ها با پسوند ( سان ) :
کیسان= ( تلفظ: keysān ) ( کی سان ( پسوند شباهت ) ) ، روی هم به معنی همانند کی ، مثل کی ؛ ( به مجاز ) از بزرگان و پادشاهان و سروران.
منبع: فرهنگ نام ها
آریسان= ( تلفظ: ārisān ) ( آری = آریایی سان ( پسوند شباهت ) ) ، مانند آریایی
منبع: فرهنگ نام ها
بهسان= ( تلفظ: behsān ) ( به سان ( پسوند شباهت ) ) ، چون خوب ، به مانند نیک .
منبع:فرهنگ نام ها
پریسان= ( تلفظ: parisān ) ( پری سان ( پسوند شباهت ) ) ، چون پری ، کنایه از زیبا روی است.
منبع: فرهنگ نام ها
نام با پیشوند سان:
سانیار= ( تلفظ: sānyār ) ( سان = کیفیت ، چگونگی ، قدرت ، عزت یار ( پسوند دارندگی ) ) ، دارای عزت و قدرت و کیفیت .
منبع:فرهنگ نام ها
حالا نام های خارجی که با سان پارسی ترکیب شده:
علیسان= ( تلفظ: alisān ) ( عربی ـ فارسی ) ( علی سان ( پسوند شباهت ) ) ، مانند علی ، علی وار�.
منبع:فرهنگ نام ها
سان آی= ( تلفظ: sān āy ) ( فارسی ـ ترکی ) [سان = کیفیت ، چگونگی آی ( ترکی ) ماه] ، کیفیت و چگونگی ماه ؛ ( به مجاز ) ماه گونه و ماهواره ؛ ( در تداول عامه ) مثل ماه ، مانند ماه . ( این کلمه می تواند ترکیبی از سان به معنی حصه و پاره آی ( ماه ) باشد ) روی هم به معنای پاره ی ماه و ( به مجاز ) زیبارو .
منبع:فرهنگ نام ها
هرجا سان دیدید یا شنیدید بدونید پارسی هست.

انسان در پارسی که با عربی قاطی نشده باشد معنای "مردم" میدهد
خاک ضعیف . [ ک ِ ض َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بشر. ( آنندراج ) . انسان . آدمی : خاک ضعیف از تو توانا شده . نظامی .
انسان یعنی = فراموشکار
خردزی ( تنها آفریده ایی که خردمندانه زندگی میکند )
انسان به سنگسری انسونensone ) بشرbasher ) ادم ( ademe ) مخلوق ( mekhelogh )
انسان نه ان است که محسوس است
در بطن خود دریائی از معرفت در خود پنهان است
زه اختیار وانتخاب خود زه هر سو روان است
روانش چون کهکشان ستاره باران است
...
[مشاهده متن کامل]

گهی زه خصلت ها ی منفی دوان است
ارزش خود نداند در پی ارزشهای زمین است
گهی در پی خصلت های مثبت با عرشیان هم راز است
ارزش خود داند زه خود شناسی با عرشیان هم داستان است
در رویا آینده را آشکار بیان واعیان است
آمده است برای سعادت وتکامل این چه نیاز به بیان است
پارسی بشر از عقل وفهم وتکنیک فراتر از زمان است
زه عشق ومعرفت وانسانیت فاصله اش از هم تا کهکشان است

ان در پارسی میانه پیشوند منفی ساز هست
سان هم به معنی شبیه و مانند، پس:
انسان = بی مانند
از واژه عربی نیسان گرفته شده به معنی فراموش کار
اِنسان با نام علمی لاتین "Homo sapien" به معنای �انسان خردمند� یک پستاندار از نوع دوپا و از خانوادهٔ انسان سایان است. انسان ها بسیار باهوش هستند و شاید باهوش ترین جاندار باشند .
توی جدول میشه آدمی
برابر فارسی هیومن یا آدم یا بشر یا انسان:رَشفَت که جدیده و نادره خودم ساخته ام بنده هم مناسبه سه تا چم داره من و انسان و برده
انسان: [عامیانه، کنایه ] آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی .
بنی بشر
ریشه ی واژگان آدم:یهودی بشر:عربی هیومن:انگلیسی انسان:عربی فارسی مشترک
میرا. . . . در انگلیسی کهن /mortal/ . به معنی مردنی.
دوستان عزیز طی تحقیقاتی فهمیدم در زمان ایران باستان واژه انسان را مردم می گفتند و طی زمانه کلمه مردم یا مرد معنای کهن خود را از دست داده و به تعدادی از انسان ها گفته می شود مردم
کلمه آدم عبری بوده و کلمه انسان عربی
...
[مشاهده متن کامل]

بحث هایی در این باره می باشد که می گویند انسان کلمه ای اوستایی ( زبان مادری حضرت زرتشت گرد آورنده اولین دین ایران ) می باشد

از آن سان. [ اَ ] ( ق مرکب ) زانسان ( مخفف ) . آن سان. همان گونه. آن قسم :
بر آن روی جیحون یکی رزمگاه
بکردیم زانسان که فرمود شاه.
فردوسی.
آیا در کنار تعریف انسان می دانستید که بر خلاف تصور خاص و عام هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود مجرد انفرادی و یا یک خویشتن واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشند، بلکه ده تا من یا ده تا خود مجرد
...
[مشاهده متن کامل]
انفرادی و یا ده تا خویشتن مستقل و منحصر به فرد. بچه های نازنین این راز ایرانی را پیش خود نگه دارید و آنرا فاش نکنید که مبادا انسان شناسان و خدا شناسان خشمگین شوند و با اعتراض گوش شما را بکشند و به شما بگویند که ما تاکنون چنین چیزی را از انبیاء و اولیاء و معصومین نشنیده ایم و اگر این خبر حقیقت داشته باشد، حق تعالی آنرا حتما در گوش سر انبیاء و در گوش دل اولیاء و معصومین زمزمه کرده بود و سینه به سینه به صورت نقل قول به گوش ما می رسید و چون بگوش ما نرسیده است، پس حقیقت ندارد و شما محکوم به مجازات خواهید شد. در صورت علاقه بیشتر میتوان در همین سایت به جهان ها یا دنیا های موازی مراجعه نمود و بحث های دیگری از قبیل امشاسپندان و هفت عالم و حضرات خمس و بیزمانی و بیمکانی و قیامت و برزخ و ماده و روح و روان و جان . بطور خیلی خلاصه هر فرد انسانی مجموعا از پنج زن و پنج مرد تشکیل گردیده است. یکی از آنها آشکار شده و نه تای دیگر بصورت ابعاد پنهانی در انتظار به ظهور رسیدن نشسته اند. این یک خبر الهی است که آسمان نزول نیافته بلکه از اعماق وجود به بصیرت رسیده است. بهتر است که قدر و ارزش آنرا در یابیم.

انسان در پارسی برابر واژه ( ( مردم ) ) است. واژه ( ( مردم ) ) در گذشته یگانه به کار می رفته و به چم یک تن مردم بود و جَمِ آن ( ( مردمان ) ) می شد و سپس در زمان کنونی مردم به گونه جم به کار می رود و به چم مردمان به کار می رود. باری، مردم به چم انسان است و جم آن مردمان می باشد
آدم میتوان مشی نیز نام برد البته مشی نام مرد و مشیانه نام زن است مانند آدم و حوا، پس بهتره بجای آدم و انسان ، مشی بکار برد
استاد مفردباور دارد آدم واژه ای آریاییست میان آدم و انسان باید آدم یا آدمی بکار بردچون شایدمند است پارسی باشد
عبارت خبری " اِنا " به زبان عربی به معنای " من هستم " می باشد. لذا " اِن " به معنای من. کلمه " سان " در زبان فارسی به معنای : شبیه ، مثل و مانند می باشد، به سان گل و بلبل. بنابر این اِن باضافه سان یا انسان به معنای مثل و مانند من می باشد. اگر خداوند متعال بر طبق مستندات بعضی کتب دینی از فرشتگان دعوت نموده و فرموده باشد : بیایید اورا مثل و مانند خود خلق کنیم، منظورش انسان بوده است. یعنی هم مرد هم زن و هم کودک و نه تنها مرد.
...
[مشاهده متن کامل]

اِنا الحق حلاج یک تقلید آشکار از بیان عیسی مسیح بوده است که به شاگردان خود فرموده است : من حق و راه و زندگی ام ، تنها از راه من میتوانید به آسمان راه یابید. دین اسلام در عوض همتا بودن انسان با خداوند مسیحیت را رد میکند، با این وجود انسان را خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین می داند و آنهم نه همه انسان ها را.
در مجموع کلمه انسان از آمیزش و ترکیب یک واژه عربی و یک واژه فارسی شکل گرفته است.

حقایقی جالب در مورد انسان که تا کنون در اندیشه انسان خطور نکرده است. انبیاء و اولیا ، مفسرین احادیث و آیات و روایات ، متکلمین و فقیهان، راویان و داستان سرایان، حکیمان و فلاسفه، ادیبان و شاعران و هنر مندان،
...
[مشاهده متن کامل]
عارفان، جواهر و اعراض شناسان، روان کاوان و روان شناسان و بالاخره دانشمندان علوم طبیعی و تجربی همگی نتوانسته اند به این حقایق دست یابند. خوانندگان گرامی این سایت اولین انسان هایی هستند که از این طریق با این حقایق آشنا میگردند، البته بطور اختصار و اجمال. خداوند متعال در مشیت ازلی و در طرح مطلق خلقت و آفرینش برای انسان تنها یک زندگی دنیوی و یک سرنوشت جنسی و یک عشق مربوط به آن از پیش تعیین ننموده بلکه هفت زندگی و پنج نوع سرنوشت جنسی و پنج عشق مختلف. هرکدام از این زندگی ها در سامان و نظم کیهانی به ظهور می رسند و سپری میگردند. این نظم و سامان های کیهانی هرکدام از طریق انبساط و انقباض خود کیهان یکی پس از دیگری به نوبت و با نظم و ترتیبی خارالقعاده در چهار چوب طرح مطلق آفرینش ایجاد می گردند. زندگی انسان در زنجیره طولانی تولد و مرگ کیهان فقط ظاهر و محو میگردد، اما هرگز نیست، نابود و یا معدوم نمیگردد. زیرا زندگی هر فرد انسانی جزئی از زندگی جاودانه خود خداوند می باشد. هر انسانی دارای یک تمایل جنسی نیست بلکه دارای تمایلات جنسی پنجگانه یا به لسان عربی الجنسیتهُ المیل وَ الخمسه. هر فرد انسانی در وجود خود دارای شش انسان دیگر می باشد که بصورت امکانات بالقوه، قوا و استعداد های محض ، صِوَر ذهنی و اعیان ثابته ذاتی در صف پشت سر هم به نوبت نشسته اند و در انتظار به ظهور رسیدن و به فعلیت در آمدن و شکوفا شدن به سر می برند. طبیعت فعلی با نسبت ماده - روح و کنونی توانائی فراهم نمودن شرائط و مقتضیات به فعل تبدیل شدن این امکانات بالقوه ( یا استعلایی ) را ندارد. لذا این طبیعت دوباره باید خلق شود و نسبت بین روح و ماده طوری تغییر کند که این اعیان ثابته ذاتی به اعیان متغیره شهودی تبدیل شوند و به ظهور عینی و واقعی برسند. این طبیعت به همراه کیهان بر انقباض مجدد در مرکز جهان بطور کامل ذوب میگردد و به دمای محض تبدیل میگردد و پس از انبساط مجدد، کل کیهان و طبیعت دوباره با کیفت دیگری به ظهور خواهند رسید و هر فرد انسانی دو باره در زادگاه فعلی خود از مادر متولد خواهد شد و زندگی دوم خودرا آغاز خواهد کرد. هر هفت زندگی از این طریق ایجاد می شوند. پس از اینکه این هفت زندگی یکی پس از دیگری به ظهور رسیدند و محو گردیدند، آنگاه هفت عالم و هفت زندگی بعدی آغاز خواهند شد، اما نه بطور تکرار مکررات خسته کننده بلکه هر بار هرکدام در سطحی برتر از سطح قبلی و الا آخر تا رسیدن به سر حد کمال و سعادت اخروی ، شناخت مطلق خویشتن و هستی و جزئیات طرح خلقت و شناخت خداوند. علاوه بر این، هدف و مقصد و معنی و مفهوم زندگی انسانی رسیدن به زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن می باشد. در صورت علاقه خواننده گرامی میتواند در همین سایت در بحث هفت عالم جزئیات را از نظر بگذراند.

انسان
هومَن : دارای اندیشه نیک ، همریشه با واژه انگلیسی human
تَهمتَن : تَهم به مینه تخم است ؛دارای تَن تُخمه دار ( اِسپِرم دار ) ، میتواند بزاید و بزایاند ( نه تنها برنام و لقب رُستم که نام تمام انسان ها است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مَنوچ ، مَنوش : اندیشمند، همریشه با واژه آلمانی Mensch
مَرتُم یا مَرتُخم یا مردم : مَر یعنی زیاد ، فراوان ، بسیار ؛ همریشه با واژه انگلیسی more و آلمانی mehr و دُم ، تُم به مینه تُخم : یعنی تخمه زیاد شونده ، اگرچه برخی مردم را به تخمه نوشونده معنی کرده اند ( مینیده اند ) [ مَر = نو و دُم = تخم ] با این روشنگری که می میرد و با زاییدن و زایاندن نو می شود.

( انسان ) دارای دو ریشه. اول از أُنس و أنیس به این اعتبا که موجودی اجتماعی است و با دیگران اُنس و همنشینی می گیرد و خودش به تنهایی نمی تواند نیاز های خودش را تأمین کند. دوم از ریشه نَسَی به معنای بسیار
...
[مشاهده متن کامل]
فراموش کار و دلیل نام گذاری به فراموش کار هم به این دلیل که پدرمان آدم فراموش کرده بود که نباید از میوه ممنوعه بخورد و یا ما هم که فراموش کرده ایم که هدف پروردگار از خلقت ما چیست و فراموش کرده ایم که ما مسافریم و به دنیایی دیگر سفر می کنیم و چند روزی در این دنیا می مانیم.

آن طور - این طور - به این گونه
مرۆڤ که یعنی انسان ، بشر
آیه 11 سوره انسان
فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا
خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا نمود.
پس خدا نگه دار آنان از آسیب و گزند آن روز است و شادابی و شادمانی به آنان عطا می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

پس خدا آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابی و شادمانی به آنان ارزانی داشت.
خدا ایشان را از شر آن روز نگه داشت و آنان را طراوت و شادمانی بخشید.
( بخاطر این عقیده و عمل ) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند!
So Allah will protect them from the evil of that Day and give them radiance and happiness
But Allah will deliver them from the evil of that Day, and will shed over them a Light of Beauty and ( blissful ) Joy.
WikiAhlolbait: آیه_11_سوره_انسان

به زبان ترکی آذری میشه: آدام😊
آدام: انسان
آدام ال: انسان باش
داش داشا یتیشمز آما آدام آداما یتیشر: کوه به کوه نمیرسه ولی ادم به ادم ( انسان ) میرسه😉
آدام کیمین یه: مثل انسان غذا بخور😎
انسان تازی نیست و ریشه اوستایی دارد و از واژه اوستایی انسان گرفته شده و به احتمال زیاد از آشوری وارد عربی شده
مرتو، مرتوگ
در گویش نیشابوری، اَدَم می گویند.
مردم
بنی شر
انسان یعنی ادمیزاد ❤انسان یعنی ادم ❤ انسان یعنی بشر ❤ انسان یعنی انس ❤ انسان یعنی٫٫٫٫ امید وارم از پیام من خوشتان امده باشد و لایک یادتون نره

انسان : مَرتو
انسانها: مَرتوان یا مرتوها

به زبان ترکی آذری میشه: آدام😊
آدام: انسان
آدام ال: انسان باش
داش داشا یتیشمز آما آدام آداما یتیشر: کوه به کوه نمیرسه ولی ادم به ادم ( انسان ) میرسه😉
آدام کیمین یه: مثل انسان غذا بخور😎

آدمی
در پارسی کهن " مشی " ، " مرت " و در اوستا " گئومرت " : به باور ایرانیان باستان مشی ( آدم ) و مشیانه ( حوا ) و سپس مرت و مرتیانه شده و در پایان گئومرت به معنای زنده میرا گردیده و از گیاهی سپند بنام ریواس پدید آمده است ، از اینرو " مشی" بجای واژه انسان و بشر پیشنهاد می گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

مشیان= انسانها
مشیمن= انسانیت ، دارای منش انسانی
مشیوار = انسان گونه

بشر
آن گونه ، آن طور
به زبان کردی
مرۆڤ
بنی آدم
انسان واژه ای تازی ست و برابر پارسی آن مرگوت می باشد
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ اَنْشُتَ/اَنشُتان Anshota/Anshotan به معنى بشر ، آدم ، انسان برداشته معرب نموده و ساخته اند: الأنسان ، انساییة ، انسانیّ . . . !!! این واژه برخلاف ادعاى اربان که براى هرواژه ى اقتباسى
ریشه تراشى میکنند! از ریشه نَسَىَ و نسیان ( فراموشى ) نیست! و با هیچ وزن تازى همخوانى ندارد! پس انسان واژه اى پارسى ست و نیازى به برابرسازى برایش نیست : انسانى Ensani ، انسانایش Ensanayesh ( پهلوى - پارسى - پیشنهادى: انسان + آیش ( آمدن ) : انسانیت ، چو انسان آمدن ) دیگر
همتایان آن در پارسى اینهاست: پومانPuman ( پهلوى: انسان ، بشر ، آدم ) ، دوپادDopad ( پهلوى: انسان، بشرِ دوپا ) ، مَرْت Mart ( پهلوى: انسان، آدم، مرد - مرتیهْ Martih : انسانیت ، آدمیت، مردى ) ، مَشیه - مَشیگ - میشا - مَهْرِه Mashieh - Mahreh - Mashig - Misha ( پهلوى: آدم ،
حضرت آدم ، بشر ، نخستین انسان - مشیانه / مَهرانه Mashianeh - Mahraneh : حضرت حوا ، آدم ، بشر ، نخستین انسانِ زن ) ، کیومرس Kiumars ( پهلوى : در اوستا گیَه مَرِتَن : یعنى تنى که زندگى میکند و میمیرد: حضرت آدم ، آدم ، بشر ) ، منوژا Manuzha ( سانسکریت: منوجَ : آدم
، آدم نخست ) ، جانتو Jantu ( سانسکریت: انسان، بشر ) ، مانوشیا Manushia ( سانسکریت: انسان، بشر ) ، مارتیا Martiya ( اوستا: انسان ، بشر ، مرد ) ، مانو Mano ( سانسکریت: انسان - بشر ) ، ماناپ Manap ( سانسکریت: ماناوَ: انسان، بشر )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٣)

بپرس