اندیشیدن


    to reflect
    think
    to fear
    be apprehensive
    cerebrate
    conceive
    opine
    judge
    speculate
    to think

فارسی به انگلیسی

اندیشیدن فیلسوفانه
philosophize

مترادف ها

hatch (فعل)
ایجاد کردن، اندیشیدن، تخم گذاشتن، خط انداختن، هاشور زدن، روی تخم نشستن، تخم دادن، جوجه بیرون امدن

think (فعل)
عقیده داشتن، فکر کردن، اندیشیدن، خیال کردن، خیال داشتن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن

contemplate (فعل)
دیدن، تفکر کردن، اندیشیدن، در نظر داشتن

speculate (فعل)
تفکر کردن، اندیشیدن، احتکار کردن، سفته بازی کردن، معاملات قماری کردن

excogitate (فعل)
اندیشیدن، از خود در آوردن، ابتکار کردن، ابداع کردن

پیشنهاد کاربران

آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است.
در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم:
1 - نفی کننده/نیچ کننده است.
2 - نشان دهنده یِ {انبوهی/تجمع} است.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - به چَمِ {درون} است. ( در این باره هنوز آشکار نیست که آیا این پیشوند چنین کاربردی داشته یا نه. ولی چند واژه در اوستایی داشتیم که گویا پیشوندِ {هَن} چونان کاربردی را داشته )
ریشه شناسیِ {دیشیدن} کمی سخت است. می توانیم به واژگان دیگر و هَمچَم سر بزنیم:
ما واژه یِ {اَنگاشتن/اِنگاشتن} را داریم که از پیشوندِ {ان} به همراهِ {گاشتن} ساخته شده است.
نیاز است گفته شود که {گاشتن} با بُنِ کنونیِ {گار}، در پیوند است است با {کار} که {کار} در گذشته افزون بر {کردن/کنش}، چَمِ {آفریدن/ساختن} نیز داشته است.
از این روی، گمان می شود در اینجا {ان}پیشوند است که به فِتاد ( =مورد ) دوم یا سوم ( نشان دهنده تجمع یا درون ) نشان دارد.
به گمانم ما درباره یِ {اندیشیدن} نیز ساختارِ همانندی با {انگاشتن} داریم. {دیشیدن} به چَمِ {ساختن/آفریدن} است و از این روی، گمانه یِ کاربرِ گرامی و بزرگوار، /فرتاش/، که می فرمودند {دیشیدن} همان {دیسیدن} است، نگاه این تن نیز هست. ( در یکی از پیام های ایشان، به این نشانش فرمودند ) در اینجا ما دگرگونیِ آواییِ {س/ش} را داشته ایم.
پیشوندِ {ان} هم باز یا به چَمِ {درون} است یا پیشوندِ نشانگرِ {تجمع}. که در این باره باید بیشتری بررسی شود.
پشتوانه:
فرتوری که درباره یِ واژه یِ {کار} داریم، از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا ) است در رویه یِ 356 یا 358 ( یکی از این دو )
بِدرود!

اندیشیدن
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.

پروا داشتن
رفیق عشق نیندیشد از نشیب و فراز ( حافظ )
فکر ، فکرکردن
تفکر ، تفکر کردن
تأمل ، تأمل کردن
خردورزی
تعقل
تدبر
معنی اندیشیدن= فکر کردن_تفکر کردن
حساب کردن شماره کردن
تا مل کردن
take sth into contemplation
فکر کردن ، تامل
اندیشیدن: یعنی کشف کردن یک چیزی وفهمیدن
اندیشیدن :یعنی کشف کردن
Aldi Schiedam bemalen ihr Hubi
استقامت
استقا مد
پردازش تفکر
فکر کردن - فکر

تخیل، خیال
ملاحظه کردن
اندیشیدن: نگران و دلواپس بودن
بدو گفت از این خود میندیش هیچ
هُشیواری و رای و دانش بسیج
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۲.
فکر کردن - خیال نمودن
فکر کردن
تفکر کردن
در نظر داشتن

تفکر کردن
فکر کردن

تفکر

تامل
سگالیدن
[ اَ ] ( مص ) فکر کردن. اندیشه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس