اندوهگین

/~anduhgin/

    dejected
    despondent
    disconsolate
    dolorous
    grief-stricken
    melancholic
    melancholy
    mournful
    sad
    sick
    sorrowful
    wistful
    woeful

فارسی به انگلیسی

اندوهگین بودن
sorrow

اندوهگین کردن
deject, sadden

مترادف ها

stricken (صفت)
دچار، مبتلا، اندوهگین، مصیبت زده، محنت زده

lugubrious (صفت)
غم انگیز، محزون، حزن انگیز، اندوهگین، تعزیت امیز

ruthful (صفت)
اندوهگین، پر ترحم

پیشنهاد کاربران

پژمرده، غمگین، پژمان
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اندوهگیناندوهگیناندوهگیناندوهگین
غمگین - . ناراحت
پرویز حبیبی
متاسف
سوگوار
دلخور
ناخشنود
غرق اندوه
آسی
غمگین . . غمناک . . تالم . .
غصه خور. [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) غم خورنده. اندوهگین :
ناامیدان غصه خور مائیم
عبرت کار یکدگر مائیم.
خاقانی.
از دم روزه دهن شسته به هفت آب و زمی
هفت تسکین دل غصه خور آمیخته اند.
خاقانی.
ملول ، حزین
آزرده، افسرده، اندوهناک، حزین، دلتنگ، غصه دار، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، متاثر، متالم، متلهف، محزون، مغموم، ملول، ناشاد، نامسرور، متاسف
محزون
اندوهگین=upset
دل مرده یا مرده دل
فرمگین
غمگین
لهیف
متاسف

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)