اندوختن


    accumulate
    acquire
    amass
    hoard
    reserve
    save
    stock
    stockpile
    store
    treasure
    stash
    to amass
    to accumulate
    to heap up
    to save
    to acquire

مترادف ها

lay in (فعل)
ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن

accumulate (فعل)
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن

acquire (فعل)
اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن

hive (فعل)
اندوختن، در کندو جمع کردن

salt away (فعل)
اندوختن، نمک زدن به، نمک سود کردن

store (فعل)
اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن

reserve (فعل)
اندوختن، اختصاص دادن، رزرو کردن، کنار گذاشتن، منتقل کردن، از پیش حفظ کردن، پس نهاد کردن، تودار بودن

pile (فعل)
اندوختن، توده کردن، کومه کردن

roll up (فعل)
اندوختن، جمع کردن، چرخیدن

save (فعل)
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن

put by (فعل)
قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن

salt down (فعل)
اندوختن، نمک زدن به، نمک سود کردن

پیشنهاد کاربران

حوض =گو الی که آب در آنجا خانه کرده است و ماندگارشده است
در انگلیسی Hose یعنی خانه ومنزل ، ودرلری ولکی =هاوش یا هوش ودرلری بختیاری =اوشا ودر زبان اسپانیایی =کاسیا وکاسا ودر عربی هم حوض
اندوختن =دوختن و توختن به معنای ذخیره کردن آمده است طبق فرهنگ لغات فارسی وگفته شده که اندوختن =ذخیره کردن
اما به نظر بنده :، ان دوختن = ان =پیشوند متضاد ساز ودوختن هم به هم وصل کردن است
درنتیجه دوختن یا توختن که مالی ویا پولی ویا چیزی است که به شکل یکجا به دست ما میرسد و ما قسمتی ازآن را جدا می کنیم ( ضد دوختن =جدا کردن ) و پس انداز می کنیم .
...
[مشاهده متن کامل]

دوخته یاتوخته را که به ما می رسد و ( مالی که برای ما توخته یا دوخته شده ) قسمتی را جداکردیم وپس اندازکردیم . پس انداز =اندوختن

حاصل کردن
جمع کرد ، پس انداز کرد
roll up
اندوختن،
جمع کردن
جمع کردن پس انداز کردن ذخیره کردن
ذخیره سازی
جمع کردن ، پس انداز کردن ، ذخیره کردن
ذخیره کردن

بپرس