ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن
اندوختن، در کندو جمع کردن
اندوختن، نمک زدن به، نمک سود کردن
اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن
اندوختن، اختصاص دادن، رزرو کردن، کنار گذاشتن، منتقل کردن، از پیش حفظ کردن، پس نهاد کردن، تودار بودن
اندوختن، توده کردن، کومه کردن
اندوختن، جمع کردن، چرخیدن
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن
قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن
اندوختن، نمک زدن به، نمک سود کردن