اندرون

/~andarun/

    interior
    inside
    harem
    women's apartment
    bowels
    heart
    labyrinth
    into
    seraglio
    womens apartment

مترادف ها

bowel (اسم)
شکم، روده، اندرون

seraglio (اسم)
حرم، انبار، شبستان، اندرون

penetralia (اسم)
حرم، خلوتگاه، اندرون، رازها

purtenance (اسم)
متعلقات، اندرون، دل و روده، دل و جگر

viscus (اسم)
اندرون، احشاء، عضوی که در احشاء واقع شده است

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اندروناندروناندروناندرون
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اندروناندروناندروناندرون
برابرواژه ها🇮🇷
زیر و بم، زیر و زبر، زیر و رو، از همه چیز، چند و چون، ریز و درشت، سازوکار، رگ و ریشه، پیچ و خم، فوت وفن، ته وتو، سر و ته، از لایه ها، ژزفای، رمز و راز، اندرون، تنه، کنه، ریشه، چم و خم
اندرون و اندر
واژه اندرون از هندو اروپائی هنتروس - henterosو هندوایرانی هنترس - hantaras یا داخل و فارسی باستان انتار antar یا داخل که در سانسکریت انتارا antara ودر لاتین این in. در انگلیسی این in و واژه کاروانسرا در انگلیسی inn و واژه های دیکری که با In شروع میشوند مانند intern, internal
...
[مشاهده متن کامل]

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست ( حافظ

#اندر اندرونی اندرون
دل اندرون
دل و انچه در نهان انسان است.
واژه اندر از واژه ایران باستان قبل از آریا ی *H�ntarah است.
این واژه در پارسی کهن به ریخت انتر بوده است.
و امروزه آن را اندر و اندرون می گواییم
...
[مشاهده متن کامل]

@IRANARYA ایتا
ایران سرزمین نیک زادگان
واژه INNER و inter در انگلیسی از ریشه انتر و اندر پارسی است
اندرون‎� ( andrūn, �“interior” )
اندرونی‎� ( andrūnī, �“internal” )
https://en. m. wiktionary. org/wiki/اندر#

درون
داخل
باطن
اندرون به معنای درون و داخل هرچیزی است

ضمن
درون ، داخل